به همین دلیل طی سالیان اخیر، بررسی ابعاد مختلف این معضل اجتماعی دستمایه پژوهشهای داخلی و خارجی فراوانی قرار گرفته است. در سال ۱۹۹۳ سازمان ملل در بیانیه حذف خشونت علیه زنان این تعریف را ارائه کرد: «هر نوع اقدام خشونتآمیز جنسیتی که به آسیب بدنی، جنسی یا روانی در زنان منجر شود (یا احتمال بروز آن زیاد باشد)، برای زنان رنجآور باشد یا به محرومیت اجباری از آزادی فردی یا اجتماعی منجر شود».خشونتهای خانوادگی تنوع بسیاری دارند و از درگیریهای فیزیکی اعضای آن تا کشتن والدین از سوی فرزندان میتواند در نوسان باشد. از جمله رایجترین خشونتی که مورد توجه آسیبشناسان اجتماعی قرار میگیرد عبارتند از تجاوز به زنان از سوی شوهران، کتک زدن زنان و سوءاستفاده از کودکان.
خشونت خانگی یک بلای جهانی است که پیکر خانواده و جامعه را تخریب و سلامت افراد را تهدید میکند. خشونت به صورتهای جسمی، جنسی و عاطفی علیه زنان مشاهده میشود. همسرآزاری شامل بدرفتاری علیه طرف مقابل (همسر) در هر نوع رابطه نزدیک و صمیمی با اوست. در روابط زناشویی بدرفتاری با همسر مشکل جدی است که میتواند قطعا در سلامت جسمی و روانی زن و خانواده و در نهایت جامعه تاثیر اساسی داشته باشد.
بسیاری از مردم بر این باورند که خشونت و عشق آنچنان ضد یکدیگر هستند که نمیتوان هر دو را در چارچوب ازدواج و خانواده در کنار هم مشاهده کرد. اما واقعیت این است که برخی مردان از خشونت به عنوان ابزاری برای تربیت همسر و فرزندان خویش که آنها را نیز بسیار دوست دارند، استفاده میکنند. این گونه همسران خشن گاه به قربانیان خود ابراز عشق و علاقه میکنند و در عین حال از رفتار بد خود نیز در برخی مواقع ابراز تأسف میکنند یا حتی در مواردی رفتار خود را وسیلهای تربیتی میدانند. حقیقت این است که رفتار خشونتآمیز مردان در خانواده علل و عوامل مختلفی دارد.
۱. تنبیههای والدین و مربیان
بسیاری از پژوهشهای انجامشده بیانگر آن است که افرادی که پرخاشگر هستند در دوره کودکی از طرف والدین خود مورد پرخاشگری فراوانی قرار گرفتهاند و این عمل را به نوعی رفتار مناسب در ذهن خود حک کردهاند و رفتار پرخاشگرانه در آنها رشد و تجلی یافته است. پژوهشها نشان میدهد که اعمال خشونت، رفتاری اکتسابی است و خشونتهای خانگی که شخص در دوران کودکی به عنوان ناظر اولیه شاهد آن بوده یا خودش قربانی آن خشونتها شده است، پیامدهای سوئی بر آینده وی میگذارد و شخص با یادگیری رفتار خشن آن را از یک نسل به نسل دیگر منتقل میکند.
۲. دخالت دیگران
دخالت دیگران به خصوص والدین همسر در حریم زندگی زن و شوهر عامل دیگری است که روابط سالم بین هر دو را متزلزل میکند. گرچه این عمل به دلیل علاقه وافر و با انگیزه راهنمایی انجام میشود، اما گاه میتواند فرد را تحریک کند و موجب درگیری و اختلاف بین زوجین شود.
۳. تبعیض جنسی
در اغلب جوامع از خشونت به عنوان وسیلهای برای مهار رفتار جنس مؤنث استفاده میشود و خشونت براساس جنسیت ارتباط تنگاتنگی با قدرت مردانه دارد. در بسیاری از نظامهای حقوقی و نیز رسوم و سنتها، خشونت علیه زنان با بیان این موضوع که رفتار جنس مؤنث حیثیت مرد را خدشهدار کرده است توجیه میشود. در پژوهشی که در سال ۱۳۸۹ انجام گرفت، چنین نتیجه گرفتند که «در کشورهای توسعهیافته حدود ۲۸ درصد زنان ابراز میکنند دستکم یک بار در طول زندگی مشترکشان از طرف همسر مورد خشونت جسمی قرار گرفتهاند. این آمار در کشورهای در حال توسعه از ۱۸ تا ۶۷ درصد متغیر است».
۴. تاثیر سوء مواد مخدر و داروها
در برخی مواقع ممکن است شوهر جذب گروههای نابهنجار از جمله معتادان شود و با آنها ارتباط برقرار کند و تحت تأثیر رفتار آنها به مواد مخدر رو آورد. اعتیاد شوهر نقطه شروع نزاع و درگیری جدی بین زن و شوهر است. به دنبال شدت درگیری، مرد بیشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپری میکند.
۵. عوامل قانونی و حقوقی
استنباط غلط از قوانین شرعی، ضعف قانون و نبود حمایت قانونی، اجتماعی و دولتی از زنان خشونتدیده و بیپناهی آنان این زنان را بیشتر در معرض خشونت قرار میدهد. صاحبنظران معتقدند که در قوانین موجود کشور، تعریف واضح و روشنی از خشونت خانگی علیه زنان وجود ندارد و این مساله از مهمترین موانع قانونی و حقوقی برای پیشگیری و برخورد با خشونت خانگی علیه زنان است. نبود قوانین شفاف و وجود خلأهای قانونی به همراه ضعف اجرای قانون از سایر عوامل زمینهساز در بروز خشونت خانگی به شمار میرود.
۶. بیتوجهی به خواست و انتظارات همسران
محبت و صمیمیت در کانون خانواده از طریق شناخت و توجه به خواستهها و انتظارات همسر و در حد امکان تأمین آنها ایجاد میشود. برای این کار میتوان از فرد مقابل سؤال کرد که آیا انتظارات و خواستههای وی برآورده شده است یا نه. گاهی برخی از همسران با وجود آگاهی از حساسیتهای یکدیگر و اینکه با انجام آن رفتار خاص به شدت آزرده و ناراحت میشود، برای آزار و اذیت و رنجش خاطر طرف مقابل همان رفتار ناراحتکننده را انتخاب میکنند و به این طریق موجبات ناراحتی و پرخاشگری را فراهم میآورند.
۷. تأثیر رسانههای گروهی
صاحبنظران اعتقاد دارند که نمایش تصاویر خشونتآمیز در رسانهها میتواند به یادگیری و ترویج خشونت خانگی علیه زنان در جامعه منجر شود و بر سلامت روانی و معنوی خانوادهها تاثیر بگذارد. انتقال دائمی اطلاعات درباره جرایم و افعال خشونتآمیز و تماس پیاپی با خشونت ناشی از تولیدات رسانه ها و به ویژه برنامههای تلویزیونی بدون تردید به بیاحساسی و خونسردی در برابر عمل خشونت آمیز منجر میشود.
- ارائه راهکار
آسیبشناسان بر این باورند که افزایش پدیده همسرآزاری که در برخی موارد به همسرکشی میانجامد، همگام با رشد نابسامانیهای اقتصادی (گرانی و کاهش قدرت خرید مردم)، فرهنگی (ماهوارهها و جراید) و اجتماعی (اعتیاد و طلاق والدین) امری انکارناپذیر است. احتمال بروز خشونت در میان افرادی که در خانههای کوچک زندگی میکنند، درآمد کافی ندارند و تعداد فرزندان آنان زیاد است، بیماری و مشکلات خانوادگی زیادی دارند و تحتتأثیر تنشهای موقعیتی متعددی قرار میگیرند بیشتر از دیگران است. هرچه وقایع یا موقعیتهای تنشآفرینی که خانواده را تهدید میکند بیشتر باشد، احتمال بروز خشونت نیز در آن خانواده بیشتر خواهد شد.
در واقع، خشونت علیه زنان یکی از فراگیرترین چالشهای پیش روی زنان است. بررسیهای موجود حاکی از آن است که سوءرفتار با زنان مشکلی فراگیر است و مردان عملا از هر کشور، فرهنگ یا طبقهای که هستند و هر میزان درآمدی که داشته باشند، در ارتکاب خشونت نسبت به زنان آزادند. بسیاری از قربانیان این گونه رفتارها متحمل صدمه جسمی ـ روانی شدید و حتی دچار مرگ میشوند در عین اینکه بهای اقتصادی و اجتماعی این اعمال برای جامعه نیز بسیار سنگین بوده و منعی جدی در راه توسعه است. از آنجا که مشکل خشونت علیه زنان پیچیده و چندجانبه است، راهحلهای آن نیز باید به همین ترتیب دارای جوانب مختلف باشد. راهحلهایی که هیچیک به تنهایی کارگر نیست و باید به طور هماهنگ بهکار گرفته شوند:
۱. گسترش فرهنگ گفتوگو و همفکری
به نظر میرسد یکی از راهکارهای مناسب برای کاهش تضاد و خشونت زناشویی، گسترش فرهنگ گفتوگو و مذاکره و مشورت و همفکری بین اعضای خانواده است. با جا افتادن این فرهنگ در میان خانوادهها در کنار اقدامات آموزشی مستمر میتوان در ساختارهای اجتماعی، قوانین، آداب و رسوم، باورها و نگرشهای اجتماعی که از اقتدار و نابرابری اعضا حمایت میکنند، رخنه کرد و متقابلاً با اصلاح و تغییر این ساختارها شاهد اصلاح فضای درون خانوادهها بود.
۲. آموزش و تربیت از طریق رسانهها
عملکرد رسانهها در زمینه خشونت با زنان در محیط خانه به نحوی مسئولانه بسیار مهم است. از این رو، رسانههای همگانی و به ویژه رادیو و تلویزیون از مهمترین و مؤثرترین اهرمهای تغییر نگرش و آموزش و تربیت همگانی در امر مبارزه با خشونت بهویژه خشونت علیه زنان هستند. متأسفانه گاهی رسانهها به دفاع از ارزشهای مردان میپردازند و به ارزشهای زنان توجهی نمیکنند. این نوع رفتار به تشدید خشونت علیه زنان کمک میکند. بهتر است برنامههایی ساخته شود که در آن مخاطبان را با ارزشهای حقیقی زن و جایگاه والای او آشنا کند.
همچنین رسانه میتواند در حین پخش سریال تلویزیونی به تبلیغ کلاسهای آموزشی «مهارتهای زندگی قبل از ازدواج»، «مهارت های سالم زیستن» و «آموزش همسرداری» به صورت زیرنویس بپردازد و مخاطبان را از این طریق آگاه سازد. آموزش باید از نخستین مرحله زندگی آغاز شود تا تصورات قالبی در خصوص نقش اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زنان و مردان از بین برود. جامعه اعم از دولت و مردم باید درخصوص حقوق انسانی زنان آموزش ببیند. انتشار دفترچههای کوچک آگاهیدهنده به زنان یا نصب پوستر در اتوبوسها و اماکنعمومی و آدرس دادن مکانهایی که یک زن بتواند برای گرفتن کمک به آنها مراجعه کند ازجمله اقدامات دیگری است که میتواند در کاهش امر خشونت در خانواده و همسرآزاری کارساز باشد.
۳. اقدامات پیشگیرانه خانواده
به منظور جلوگیری و کاهش پرخاشگری کودکان، نوجوانان و جوانان، والدین میتوانند اقدامهای مناسبی را انجام دهند. اطلاع از ویژگیهای هر مرحله از رشد، تقویت رفتارهای اجتماعی فرزندان مانند همکاری کردن، مشارکت کردن، ابراز همدلی و همدردی و گوشزد کردن عواقب احتمالی رفتار پرخاشگرانهمیتواند کمککننده باشد.
۴. تغییر بنیادی در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی
خشونت تنها هنگامی ریشهکن خواهد شد که گامهایی در راه تضمین برابر زنان با مردان در تمامی ابعاد زندگی برداشته شود. خشونت با زنان محصول وابستگی آنان است و زنان باید از استقلال حقوقی و مالی برخوردار شوند. تغییر بنیادی در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی که تثبیتکننده تبعیت و وابستگی زنان است، جز با لغو تمامی انواع تبعیضها امکانپذیر نیست.
۵. راهکارهای حمایتی
توانمندسازی پزشکان و کارکنان نظام بهداشتی درمانی برای مدیریت موارد خشونت خانگی علیه زنان مورد توافق کارشناسان و صاحبنظران است. ادغام خدمات مرتبط با خشونت خانگی در نظام مراقبتهای بهداشتی اولیه و فراهم کردن زمینه ارجاع نظاممند زنان آسیبدیده خشونت در نظام ارائه خدمات سلامت، استفاده از روشهایی مانند گروهدرمانی و خانوادهدرمانی به همراه آموزش و توانمندسازی خانوادههای آسیبپذیر و قربانی خشونت با تاکید بر برنامههای آموزشی مهارتهای زندگی شامل مهارت مواجهه با خشم همسر در زمانهای بحرانی و اجتناب از ایجاد زمینه خشونت مانند حضور در مکانها و فضاهای خاص از جمله مهمترین راهکارهای پیشنهادی است. - انجام استفتائات و ملاقات با علمای مذهبی و طرح مسائل حقوقی ـ اجتماعی زنان، برگزاری کارگاههای آموزشی درخصوص خشونت علیه زنان توسط سازمانهای غیردولتی زنان و فراهم آوردن شرایط تفریح سالم، استراحت کافی و به موقع و ورزش مناسب در کنار اعضای خانواده از دیگر راهکارهای موثر است.
- تجربه برزیل
یکی از ابتکاریترین اقدامات در زمینه خشونت علیه زنان راهحلی است که کشور برزیل اتخاذ کرده است: در سال ۱۹۸۵ در شهر سائوپائولو یک قرارگاه پلیس ویژه زنان با وظیفه مقابله با مشکلات مربوط به خشونتهای خانوادگی (خشونت علیه زنان) دایر شد. این قرارگاه که همه کارمندان و مأموران اداری و اجرایی آن را زنان تشکیل میدادند به امر رسیدگی به شکایات زنان و انواع خشونت علیه آنان اختصاص یافت. راهاندازی این قرارگاه با اقبال عمومی مواجه شد و اکنون به عنوان مؤثرترین عامل کمککننده در مقابله با خشونت علیه زنان در برزیل به شمار میرود. این قرارگاه همواره کمکهای کوتاهمدت و بلندمدتی را از طریق حمایت و مشاوره در اختیار قربانیان این گونه جرایم قرار میدهد. اکنون ۲۷ قرارگاه از این نوع در سراسر برزیل وجود دارد.