معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است که با همکاری سازمان آموزش و پرورش استثنایی، اضافه کردن بررسی میزان آمادگی زبان فارسی در طرح سنجش سلامت در دستور کار قرار خواهد گرفت. در این طرح قرار است آمادگی نوآموزان به زبان فارسی مورد بررسی قرار گیرد و اگر مشخص شد که نوآموز آمادگی ندارد، برنامههای هدفمندی برای تقویت زبان فارسی او ارائه شود، زیرا یکی از الزامات کودک این است که آن کمبود جبران شود. مطرح کردن آزمون «بسندگی زبان فارسی» به عنوان شاخص سنجش توانمندیهای نوآموزان در مناطق قومیتی و زبانهای زنده کشور مانند کردی، آذری، عربی و... مورد انتقاد بسیاری از افراد قرار گرفته است. برای بررسی بیشتر موضوع با «رهبر محمودزاده» دکترای تخصصی زبانشناسی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
- تنوع زبانی در یک جامعه چه فرصتها و تهدیداتی را به همراه دارد؟
امروزه تنوع زبانی حقیقتی انکارناپذیر است و در جهان یک نوع مزیت تلقی میشود. این پدیده در تمامی کشورهای دنیا امری طبیعی است و یافتن جامعه تکزبانه امری دشوار است. از این رو، نادیده گرفتن تنوع زبانی برخلاف تصور برخی از دلواپسان زبان معیار، اختلافات و گسست را در میان دیگر گویشوران جامعه زبانی تشدید میکند. ایران سرزمینی است با تنوعی بسیار بالا که میتوان از آن به نحو مطلوبی در روند توسعه و قدرتمندتر شدنش بهره برد.
تکثر زبانها یکی از اشکال این تنوع است که بهرغم تصویری که عموما بهصورت منفی از آن ایجاد شده و گاه آن را بهمثابه مشکلی احتمالی برای انسجام و فرایند شکلگیری روحیه و ساختارهای دولت ملی مطرح کردهاند، میتواند بهمثابه ابزاری اساسی برای تقویت این فرایند به کار گرفته شود. تنوع زبانی برای آزادی اندیشه و بقای مردمان امروزی حیاتی است. حقوق زبانی از موجودیت همه زبانها حمایت میکند و برای جلوگیری از فقدان و زوال بیشتر تنوع فرهنگی و زبانی در جهان باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و از زبانها بیش از پیش استفاده شود.
- ارائهدهندگان این طرح عنوان میکنند کودکانی که در مناطق دوزبانه مانند کردستان زندگی میکنند، عمدتاً دچار اختلال زبانی هستند. بهعنوان متخصص زبانشناسی، آیا این اختلال و تسلط نداشتن به زبان فارسی منجر به کاهش یادگیری کودکان میشود؟
منظور از دوزبانگی دانش و استفاده از ۲ زبان توسط فرد یا جامعه است و برحسب شیوه فراگیری انواع مختلفی دارد که در این پرسش دوزبانگی مدرسهای (زبان دوم فقط در مدرسه و برای آموزش کاربرد دارد) جای نگرانی ندارد، زیرا فرایند یادگیری زبان بهتدریج در ذهن گویشور شکل میگیرد و نباید به بهانه یادگیری زبان معیار، زبان مادری خود را به دست فراموشی سپرد، زیرا برعکس تصور اشتباه و رایج عموم، زبان مادری-کردی، آذری و...- میتواند یادگیری زبان دوم را آسانتر سازد. هرچند برخی معتقدند این در صورتی است که زبان مادری نیز به موازات زبان دوم در امر آموزش تدریس شود، اما بر اساس پایگاه دوزبانگی چنین استدلال میشود: داشتن بنیان قوی در هر زبانی برای یادگیری زبانهای بیشتر سودمند است.
- اصولاً آموزش زبان دوم به کودکان از چه سنی تجویز میشود؟ آیا یادگیری زبان دوم تهدیدی برای زبان مادری محسوب میشود؟
هرچه سن کودک کمتر باشد، فراگیری زبان دوم آسانتر است و این به علت انعطافپذیری فوقالعاده ذهن کودک در سنین پایین است. برای سن یادگیری زبان فرضیهای مطرح میشود تحت عنوان فرضیه دوره بحرانی که تقریبا ۴ دهه است و با پژوهشهای حوزه فراگیری زبان دوم همراه بوده است. در ابتدا، دوره بحرانی فقط در مورد فراگیری زبان اول به کار میرفت و بر اساس آن فراگیری زبان اول، بعد از یک سن مشخص غیرممکن بود. به عبارت دیگر، ساز و کارهای بیولوژیک فراگیری زبان تنها طی یک دوره زمانی معین عمل میکنند. اگر کودکان قبل از رسیدن به یک سن خاص (۶ یا ۷ سالگی)، درونداد زبانی کافی را دریافت نکنند، ساز و کارهای مذکور دیگر در دسترس نخواهند بود و فراگیری زبان، اگر نگوییم غیرممکن، میتوان گفت که بهشدت مختل میشود.
و اما در مورد بخش دوم از پرسش شما، به نکته بسیار مهمی اشاره کردید و آن لفظ «تهدید» است که باید لفظ تهدید از اذهان بیرون رانده شود، زیرا چنین نگرشی که برخی طراحان برنامهریزی زبان از خود بروز میدهند، احساسی و غیرزبانی است و با هر انگیزهای که باشد اوضاع را حادتر میکند، زیرا بیتوجهی به زبانهای غیرفارسی، آنها را در نظام آموزشی کشور حاشیهای کرده و ریسکپذیری و چالشهای فراوانی را به همراه دارد. یکی از اساسیترین، فرضیات در مورد مفید بودن آموزش دوزبانه این است که مهارتها و دانش تحصیل شده در زبان اول به زبان دوم منتقل میشود. این خودِ مفهوم «تکزبانگی» است که نهتنها تهدید بلکه مساوی با جذب و هضم زبانهای دیگر است.
بیاعتنایی به زبان مادری کودک یعنی «زبان مادری خودت را پشت در کلاس بگذار» چیزی جز نادیده گرفتن خود کودک نیست، وقتی این پیام که چه تلویحی و چه آشکار به دانشآموزان منتقل میشود، آنها همراه با این پیام هویتشان را پشت کلاس جا میگذارند و وقتی احساس کنند طردشدهاند، در فعالیتهای کلاس غیرفعالانه و با اعتماد به نفس کمتری شرکت میکنند. جایگزینی زبانی به مفهوم تغییر و وانهادن زبان اصلی (زبان مادری) و استفاده کامل از زبان دوم یا اکثریت است که طی آن، جامعه صورت زبانی خود را از دست میدهد و زبان معیار جای آن را میگیرد. جایگزینی زبانی معمولا تدریجی است و نسلها طول میکشد تا کامل شود. با کامل شدن جایگزینی زبانی، مرگ زبان مادری فرا میرسد و دچار نسخ زبانی میشود.
- سیستم تکزبانی و چندزبانی چه مزایا و معایبی دارد؟
آموزش با شیوه تکزبانی امروز در جهان منسوخ شده، چراکه این شیوه آموزشی منجر به افت عملکرد تحصیلی در میان دوزبانههاست، اما مزیتهای چندزبانگی بهصورت خلاصه عبارتند از: عوامل فرهنگی: حفظ و بقای فرهنگ و دستاوردهای تاریخی گروهها از طریق حفظ زبان آنها؛ عوامل اقتصادی: استفاده از سرمایه زبانی و گروهها به نفع اقتصاد جامعه؛ عوامل روانشناختی- اجتماعی: از بین بردن حساسیت گروهها و درنتیجه از بین بردن عکسالعملهای افراطی.
کشورهای مختلف نظیر سنگاپور، استرالیا، کانادا، سوییس و غیره تاکنون با سیستم چندزبانگی موفق شدهاند نهتنها به مزایای ذکرشده تا حدی دسترسی پیدا کنند بلکه با توجه به تاثیر روانشناسی سیاستهای چندزبانگی بهنوعی جذب فرهنگی-زبانی نیز دسترسی یابند. در این مورد، کتاب «چه کسی از آموزش چندزبانه میهراسد» پاسخ کاملی به پرسش شماست.
- بهعنوان متخصص این فن، اجرای این طرح تا چه اندازه میتواند موفق باشد؟
مسلما این طرح موفق نخواهد شد. ما در زبانشناسی اجتماعی بقای زبانی داریم. منظور از بقای زبانی، کمک به استمرار استفاده از زبان مادری در تمامی قلمروهای زبانی است. در بقای زبانی با توجه به اینکه زبان معیار (فارسی) بر جامعه غالب و چیره است، اما زبان غیرمعیار یعنی (زبان مادری) صورت اولیه خود را از دست نمیدهد و از جایگزینی زبانی جلوگیری میکند. این موضوع با مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گره میخورد، به عنوان مثال در برخی جوامع زمانی، گویشوران سعی میکنند بنا بر مسائل قومیتی و هویتی زبان خود را در برابر زبان معیار حفظ کنند. تحمیل ناگهانی یک زبان با حکم مطلق، ممکن است به شکست بینجامد.