پس از تماشای فیلم دلیل اکران نشدن آن را نمیشود تشخیص داد، مگر اینکه مشکل موضوع ملتهب اما واقعی آن بوده باشد. «کارت پرواز» همه معیارهای یک فیلم اجتماعی سالم را دارد و با اینکه موضوعی حساس را روایت میکند، به دوایر حاشیهساز نزدیک نمیشود. فیلم نیروی خود را از همراهی دو شخصیت اصلی میگیرد؛ ندا (ندا جبرائیلی) و منصور (منصور شهبازی) دو شخصیت فیلم هستند که قصه را پیش میبرند.
دو جوان از دو دنیای متفاوت که درگیر مسائل و مشکلات شخصیشان هستند. قابل پیشبینی است که از دو نقطه دور از هم پرسهزنی را شروع میکنند و در نهایت، اندکی به هم متمایل میشوند. فیلمساز از پایان خوش فاصله میگیرد و به یک پایان واقعی برای این رابطه و «کارت پرواز» میرسد. این فیلم شبیه دیگر آثار رحمانی نیست. گرمای خانوادگی «برف» را ندارد و مثل آن فیلم پرشخصیت نیست اما زمان وقوع قصه مانند «برف» در یک بازه زمانی مشخص است.
رحمانی در «کارت پرواز» خودش را در زمان و مکان محدود کرده و کارش دشوارتر بوده اما حاصل کار قابل قبول و تاثیرگذار است. فیلم با وجود این محدودیتها تماشاگر را خسته نمیکند و امتیاز دیگر آن نشان دادن رشد مهارتهای کارگردان است. «کارت پرواز» نسبت به «دیگری» و «پنهان» فیلمی بهتر و پختهتر است؛ خامدستیهای اولی را ندارد و تصنع و لوکس بودن اغراقآمیز «پنهان» در آن دیده نمیشود.
«کارت پرواز» فیلمی صریح و بهروز است، تلخ و تکاندهنده؛ فیلمی که ذهن تماشاگر را رها نمیکند. اصراری برای تمرکز روی بیان تلخیها ندارد. (ماجرای خانوادگی ندا میتوانست اشکانگیزتر باشد یا به رابطه عاطفی منصور بیشتر اشاره شود.) اما رحمانی راهبردی درست برای فیلم داشته و با هدف ساختن یک فیلم خیابانی، اطلاعات را کمکم و از طریق دیالوگ به تماشاگر داده، موقعیتهای مختلف طراحی کرده و دست آخر، شخصیتها را به سرمنزلی رسانده که در ظاهر از آن گریز نبوده است.
«کارت پرواز» تصویری از این روزهای شهر ماست، از جامعهای خشمگین که آدمهای خوب مثل زنی دارد (شیرین یزدانبخش) که حاضر است میزبان ندا باشد در یک شب جهنمی. آدمهایی مثل منصور که دست و پا زدنشان برای حفظ عشق به جایی نمیرسد. مثل ندا که ترجیح میدهم کنار بردیا یادم بماند، با قهقهههای کودکانه در خانه بازی، در نخستین نماهای فیلم.