در آن زمان آخرین شغل برانکو خارج از کشورش، حضور در الوحده امارات بود که با ناکامی و اخراج همراه شد. ایوانکوویچ که به دلیل مشکل بدهی مالیاتیاش نمیتوانست به ایران بیاید، از پیشنهاد سرخها استقبال کرد و لابد پیش خودش فکر کرد تسویه آن بدهی کذایی، بازار کار ایران را دوباره به رویش خواهد گشود. اوضاع اما از تصور برانکو و خود پرسپولیسیها خیلی بهتر پیش رفت و دوران پرافتخار پروفسور روی نیمکت قرمزها باعث شد او از ادامه کار در بازار ایران بینیاز شود.
واقعیت آن است که رابطه برانکو و پرسپولیس کاملا دوسویه و خدمات این دو به هم، متقابل و شانه به شانه بود. پرفسور پرسپولیس را به دوران اوجش برگرداند و تیم ایرانی هم باعث شد برند مربیگری دستیار سابق بلاژوویچ دوباره احیا شود. در نتیجه برانکو امروز با قراردادی بسیار بهتر راهی الاهلی شده و رسانههای عربستانی هم در توصیف شکار این مربی، رو به استفاده از تعابیر حماسی و مبالغهآمیز آوردهاند.
حالا مارک ویلموتس و آندرا استراماچونی در ایران هستند و اوضاعی شبیه وضع ۵۰ ما پیش برانکو دارند. هر کدام از آنها بعد از مدتی خانهنشینی پیشنهاد کار از ایران را پذیرفتهاند و انتخاب هر دوی آنان نیز انتقادهایی را به دنبال آورد. با وجود این باید امیدوار باشیم سرمربیان خارجی جدید نیز به همان شکل احیا شوند؛ هم ویلموتس که به تازگی روی نیمکت تیم ملی نشسته و در گامهای اول توانسته با عطش و اشتیاقش دل مردم را گرم کند و هم استراماچونی که میتواند استقلال پرشور را به عنوان سکوی پرتاب دوبارهاش ببیند.
شاید باید امیدوار باشیم آنها طوری کار کنند که ۴ سال بعد وقتی یک مشتری مثل الاهلی عربستان پیدا شد و با پول بیشتر این مربیان را از چنگمان ربود، همه افسوس از دست دادنشان را بخوریم! چه بسا به خاطر شرایط خاصی که الان کشور ما با آن روبروست و البته محدویت شدید منابع مالی، در حال حاضر استخدام مربیان درجه یک و روپا برای تیمهای ایرانی سختتر از هر زمان دیگری باشد. در این شرایط ممکن است فرمول استقبال از مربیان افولکرده و دادن فرصت بازسازی حرفهای به آنها، شیوه مناسبی برای استفاده از دانش وارداتی در فوتبال به حساب بیاید. پس خوش آمدید آقای استراماچونی.