هرچند کم نیستند افرادی که از چند و چون و کم و کیف این طرح بیخبرند. به هر حال انتشار خبر طرح ارزیابی بسندگی زبان فارسی طی روزهای اخیر با اما و اگرهای فراوان و واکنشهای متفاوت از سوی کارشناسان و متولیان امر همراه شده است. اجرای طرح بسندگی زبان فارسی برای استانهای دوزبانه مطرح شده که این موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار است. به عنوان مثال، دانشآموزانی در مناطق روستایی هستند که تا پیش از ورود به دبستان به زبان مادری خود حرف میزنند و با دیگران ارتباط برقرار میکنند و ممکن است بسیار کم و حتی اصلا به فارسی حرف نزنند.
- هدف طرح
طرح «بسندگی فارسی» از سوی «رضوان حکیمزاده» معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش مطرح و با واکنشهای متفاوت در کشور روبهرو شد. در این طرح تلاش بر این است که نوآموزان مناطق دوزبانه مهارتهای ارتباطی و زبان فارسی را فرا بگیرند تا برچسب دیرآموز به آنها زده نشود. هدف اصلی رفع چالش برای کودکان مناطق دوزبانه است. کرمانشاه نیز به عنوان یکی از استانهای دوزبانه مطرح است که زادگاه گویشهای متفاوتی و متنوعی به شمار میرود و از غنای زبانی در این منطقه حکایت دارد.
- فارسی؛ زبان معیار ایرانیان
یک استاد دانشگاه در گفتوگو با همشهری با انتقاد از طرح بسندگی زبان فارسی میگوید: فارسی زبان معیار و مادری همه ایرانیان است و اشتباه است زبان مادری(بومی) و زبان فارسی(ملی) را از هم جدا بدانیم. در کشور ایران با تعدد زبان زبانی روبهرو هستیم. زبان فارسی برای تمام اقوام ایرانی زبان مادری محسوب میشود.
«فرامرز شهسواری» با اشاره به تعریفی از زبان میافزاید: زبان آن چیزی است که با آن خواب میبینیم یا فکر میکنیم. بنابراین شما به عنوان یک فرد دوزبانه با هر زبانی که فکر میکنید، آن زبان مادریتان است. در استان ما حدود ۸ زبان وجود دارد. لکی، لری، سورانی، هورامی و... که در تضاد با زبان فارسی قرار نمیگیرند، چراکه هسته ارتباطی مشترک با زبان فارسی دارند. زبان فارسی برای تمام اقوام زبان مادری محسوب میشود. بنابراین کودک دوزبانه در منطقه ما با کودک دوزبانه در منطقه اروپا و آمریکا متفاوت است و حتی این تفاوت از زمین تا آسمان است.
- اشتباه در مبانی طرح
این استاد زبانشناسی اضافه میکند: کودک دوزبانه در منطقه ما با یک مختصر تغییرات جزئی در زبان مادری(کردی) ذهنیت با زبان فارسی مشترک دارد. طراحان در طرح بسندگی زبان فارسی در کلیت و مبانی اصولی دچار اشتباه فاحش شدهاند. وی ادامه میدهد: به برنامهریزان و خود برنامه آموزش فارسی نیز نقدهایی وارد است. آموزشدهندگان زبان فارسی خود زبان فارسی را قبول ندارند. در معیار گزینش معلمان و آموزشدهندگان باید تجدید نظر کرد. بنابراین در گام اول آموزشدهندگان زبان فارسی خود باید از امکانات زبان فارسی بهره ببرند و آن را یاد بگیرند. آموزشدهندگان زبان رشتههای مختلف و از جمله خود زبان فارسی باید به امکانات زبان مسلط شوند تا بتوانند آن را خوب حفظ و منتقل کنند. این فقر فرهنگی است که مردم با پیشه زبان فارسی خود بیگانه هستند.
شهسواری با تاکید بر اینکه تفاوت فاحشی بین زبان مادری و ملی وجود ندارد، اضافه میکند: وجود هستههای ارتباطی مشترک بین گویشهای ایرانی در تضاد با زبان ملی نیست، ولی در کشورهای اروپایی یک زبان به عنوان زبان ملی وجود ندارد. به گفته وی، ایران کشوری غنی با تمدنی دیرینه است که زبان ملی و رسمی دارد.
در سالهای اخیر تفکرات پانکردیسیم و ترکیسم رواج پیدا کرده که ریشه آن در خارج از کشور است. اینها نمیدانند که زبان فارسی با ذات ایرانی عجین شده است. بنابراین آموزشهای رسمی باید به زبان فارسی باشد. زبان فارسی عامل وحدت اقوام و فرهنگ ایرانی است که متاسفانه آموزشدهندگان و برنامهریزان و برخی مسئولان فرهنگی از این نکته غافلند.