وی از ۸ سالگی با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شده و نخستین شعرم را در نه سالگی نوشته است. تا ۱۷ سالگی با آفرینشهای ادبی در ارتباط بوده و از سال ۹۱ با انجمنهای ادبی آشنا شده است. در ادامه گفتوگوی همشهری را با این شاعر کرمانشاهی بخوانید.
- از چه سالی به طور جدی شعر گفتن را آغاز کردید؟
از کودکی. اما تقریبا از سال ۹۱ با انجمنهای ادبی آشنا شدم و از سال ۹۴ تحت تاثیر آقای «رحمت غلامی» زاویه دیدم به شعر گفتن و نوشتن تغییر کرد و شیوه جدیدی را در نوشتن را دنبال کردم.
- به نظرتان شعر خوب چه شعری است؟
شعر از نظر من اندیشهای است که با احساسات پخته گره میخورد و در قالب کلمات ریخته میشود. شعر خوب شعری است که با اندیشههای بدیع و نو جریان پیدا کند و از تکرار و بازنویسی بپرهیزد. شعر برای فکر کردن و به فکر فرو بردن است و احساسات صرف برای این برهه از زمان که شعر مسافتی طولانی را برای بلوغ طی کرده است، کافی نیست.
- ترجیحتان شعر کلاسیک است یا آزاد، چرا؟
من ترجیحم شعر است. هیچوقت نتوانستهام بین شعر آزاد و کلاسیک به شرطی که شعر باشند انتخاب کنم. اگر اساس و ریشه اندیشه باشد چه فرقی میکند در قالب وزن و عروض شعر کلاسیک جریان پیدا کند یا در نشانهها و نمادهای شعر آزاد متاسفانه مشکل ما کمبود اندیشه و تقلید اندیشه در شعر است وگرنه شعر، شعر است و اولویتی وجود ندارد.
- در مورد تاثیر سنت و مدرنیته در شعر چه نظری دارید؟
مدرنیسم یک طرز نگرش متفاوت به جهان و تلقی ویژه از هستی است. مدرنیسم جهانبینی خاصی است و مانند تمام فلسفهها و جهانبینیها در هنر اقتصاد و زندگی روزمره جریان پیدا میکند و در شعر باعث خلق آثاری میشود که تنها یک تکنیک در تولید آثار جدید نیست. ویژگیهای مدرنیسم در ادبیات تابع مولفههای اصلی تفکر مدرن است و همان مفاهیم را در این عرصه خلق میکند.
- نظرتان راجع به شعر استان چیست؟
خودم را در جایگاهی نمیبینم که این ارزیابی را انجام دهم ولی به عنوان عضوی از این مجموعه معتقدم بعضی حسادتها و تنگنظریهایی که وجود دارد باعث رکود و گاهی نزول سطح شعری میشود. توانایی هر شاعری در کارهای اولیه در واقع بیانگر توانمندی بالقوه استان است، اما بالفعل شدن این توانمندی به توجه و ارزش قائل شدن برای توانمندی شاعر بستگی دارد.
- با این حساب فعالیت انجمنهای مختلف ادبی را در استان چگونه ارزیابی میکنید؟
به لطف دوستان شاعر انجمنهای زیادی در حال حاضر در حال فعالیت هستند، اما به دلیل همان مسائل حاشیهای که ذکر کردم گاهی بعضی از شاعرها ترجیح میدهند در انزوای خودشان بنویسند و در جایی که برخلاف طبع ادبیات خشن و نامهربانانه است، حضور پیدا نکنند.
- تا کنون در حوزه شعر موفقیتی هم داشتهاید؟ چطور قصد چاپ کتاب ندارید؟
من از مقامهایی که در جشنوارهها تا سال ۹۴ کسب کردهام فاکتور میگیرم، اما در ۴ سال اخیر نفر اول جشنواره ششم فرهنگی علوم پزشکی قسمت مشاعره، نفر اول شعر کلاسیک در جشنواره هفتم و نفر اول شعر نو در جشنواره هشتم و نفر اول شعر نو در جشنواره نبض واژهها هستم. مثل هر شاعر دیگری قصد چاپ کتابم را دارم اما فضای چاپ کتاب برای شاعران جوان و همچنین هزینههای چاپ کتاب باری بر دوش شاعران شده است، اما منتظر فرصتی هستم که شرایط مناسب را برای چاپ کتابم فراهم کنم.
- پیشنهادتان به دوستان جوانتر در حوزه شعر و ادبیات چیست؟
بیحاشیه باشید و هدف اصلی را که نوشتن و اندیشیدن است فراموش نکنید. در این مسیر جاده فرعی زیاد است. چشمتان را از جاده اصلی بر ندارید.
- جایگاه شعر ایران را در ۱۰ سال آینده چگونه پیشبینی میکنید، آیا میتواند معرف ادبیات ایران به جهان باشد؟
ادبیات اکنونِ ایران جدا از بزرگانی که همواره تلاش کردهاند و نادیده گرفته شدهاند روزگار سختی را سپری میکند و در حال عنوان دادن و بزرگ کردن افرادی است که دانش مبانی اولیه شعر را نیز ندارند. امیدوارم این روند تغییر کند و افراد واقعی در جایگاههای واقعی خود قرار بگیرند و تاریخ زمانی که از ادبیات این دوران بنویسد حرفی برای گفتن داشته باشد.
- شعری از «آذین محمدی»
لرزش صدای تو بودم
در اولین کیوسک زرد خیابان شقایق
عکس جیب سمت چپ پیراهنت را درآوردی
عرق کردی...
زل زدی... ی.
دوستت دارم
کاغذ رنگی بودم
بادبادک
به خانه دختر همسایه افتاد
اصلا قرارمان از اول همین بود
باد دروغی بود که من را با خود نبرد
موهای فرش را کنار زد
لبخند...
باد من را برد کنار مرز
روی لبهای چروکیدهی پیرزنی
توی چشمه به خودش نگاه کرد
از لبخندش افتادم
عکس سمت چپ پیراهنت را درآوردی
چقدر دخترهای چشم آبی به تو میآیند
مرا تکان دادی
ریختم...
بوی خون همه جا را گرفته بود
دوستت دارمها را لای پارچه پیچیدند
به بیمارستان فرستادند...