تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۲

ای چشم تو تلفیقِ آرام و پریشانی لبخند تو باغی در ایام فراوانی

از معبد گیسویت، صد بانگ اذان آمد

ای شعرترین شاعر! آغاز مسلمانی

بر هم زده شهری را، هر بار نگاه تو

در آینه می‌بینی، در شعر که می‌خوانی

مضمون شده‌ای گاهی، پیچیده و گاه آسان

از شیوه‌ی هندوها تا سبک خراسانی

من کوه‌ترین رودم! پرشور ولی سُتوار

در راه تو را دیدن، بیبند پشیمانی

شور و شر دریایی، آسودگی ساحل

قد قامت امواجی، با شوق غزل‌خوانی

مهسا حیدری، خبرنگار افتخاری از فریدون‌شهر

  • قطار

ریل راه‌آهن، دلم

و تو، چرخ‌های قطار

خودت دریاب

چگونه

دلم را زیر پا گذاشتی؟ 

مریم خالقی هرسینی، خبرنگار افتخاری از تهران

  • فعل‌های ماضی

در خاطره‌هایم

فعل‌های ماضی

مضارع نمی‌شوند

می‌گویم: چرا؟

می‌گویند: مگر او آمده؟

متینا عروجی، خبرنگار افتخاری از اندیشه

  • نوازنده‌ی شب

چه خوب می‌نوازی

وقتی نیمه‌شب

شهر را جارو می‌زنی

نسترن اعجازی، خبرنگار افتخاری از تهران