«خوشبختانه مجوزهای ما هم برای جذب از طریق اساسنامه ماده ۲۸ دانشگاه فرهنگیان یعنی جذب فارغالتحصیلان دانشگاههای دیگر پس از قبولی در آزمون استخدامی صادر شده است. » این نخستین باری نیست که وزارت آموزش و پرورش نیروهای خود را با آزمون استخدامی از بین فارغالتحصیلان سایر دانشگاهها میگیرد و بعد از یک دوره فشرده آنها را راهی کلاس درس میکند. حتی تاسیس دانشگاه فرهنگیان و الزام تربیت دبیران از طریق این دانشگاه هم تاکنون نتوانسته جلوی این فرایند را بگیرد.
استخدام ۴۰هزار نیرو در زمان وزارت حمیدرضا حاجیبابایی و ۲۰هزار نیرو در زمان علیاصغر فانی، ۲ وزیر اسبق وزارت آموزش و پرورش بزرگترین نوع استخدام از این نوع بود که در مدت زمان فشرده برگزار شد و پذیرفتهشدگان آن راهی مدرسه و کلاس درس شدند.
اما این نوع استخدامها چرا هر سال تکرار میشود و چه آسیبهایی به نظام تعلیم و تربیت کشور میزند؟ کارشناسان سالیان دراز است که از لزوم تربیت معلمان در دانشگاههای مخصوص و آشنایی آنها با روشهای تدریس سخن میگویند. اهمیت این موضوع آنقدر بالاست که در سال ۱۲۹۸ خورشیدی دارالمعلمین به ریاست ابوالحسن فروغی تاسیس شد؛ مرکزی که جزو نخستین دانشگاههای کشور بود و فارغالتحصیلان آنها جزو نخبگان کشور بهحساب میآمدند.
اما طی ۲ دهه اخیر مدیران وزارت آموزش و پرورش در هر دورهای به بهانه کمبود معلم در مدارس، کمبود وقت برای تربیت نیرو، نبود امکانات و بودجه در مراکز تربیت معلم یا دانشگاه فرهنگیان ترجیح دادهاند که خارج از این قاعده، نیرو استخدام کنند و راه چهارساله آموزش دبیران را سه ماهه فشرده طی کنند.
اگرچه آنها در مراسمهای رسمی از ضرورت تربیت دبیران در دانشگاه فرهنگیان سخنوری میکنند اما در جلسات خصوصی خود معتقدند که وقتی دانشگاههای دیگر هزینه میکنند و دانشجو تربیت میکنند چرا در دانشگاه فرهنگیان میلیاردها تومان صرف تربیت دبیر کنیم و آموزش و پرورشی را که همواره با کسری بودجه روبهروست به دردسر بیندازیم؟
از سوی دیگر بدترین رویهای که در این نوع استخدامها طی سالیان دراز باب شده و هنوز هم ادامه دارد، دادن سهمیه به گروهها و دستههای مختلف است؛ بهطور نمونه فانی به فرزندان فرهنگیان بازنشسته در استخدام ۲۰هزار نیرو سهمیه داد یا فرزندان شهدا در زمان حاجیبابایی در اولویت استخدامها قرار گرفتند؛ کسانی که معلوم نیست اصلا علاقه و استعدادی در این شغل دارند یا نه؟
آیا آنها صرفا بهخاطر بیکاری و نبود شغل به معلمی روی آوردند یا واقعا توانایی اداره کلاس درس و تربیت صدها دانشآموز در طول ۳۰سال خدمت را دارند؟ این مورد را میشود به تمام کسانی که در این آزمونها شرکت میکنند هم تعمیم داد؛ فارغ التحصیلان دانشگاهی که بهعلت نبود شغل مرتبط در رشته تحصیلیشان با اکراه در آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت و بعد از چند سال تدریس در مدارس به سمت مشاغل اداری در وزارتخانه یا ادارات گرایش پیدا میکنند چون که اساسا استعداد و توانایی تدریس را نداشته و میخواستند که شغلی برای خود دست و پا کنند.
از دیگر مضرات آشکار و بسیار آسیبزای این آزمونهای فوری و فوتی که همواره در مردادماه برگزار میشود، این است که اسامی افراد پذیرفته شده در شهریورماه اعلام میشود و آنها طی یک دوره آموزش بسیار فشرده در ابتدای مهرماه به کلاس درس فرستاده میشوند. اغلب آنها هم تدریس خود را از مدارس ابتدایی و پایه اول که مهمترین دوره تحصیلی است، آغاز میکنند. مسئولان آموزش و پرورش همواره ادعا میکنند که اینطور نیست و این دسته از معلمان کار خود را از اواسط سال تحصیلی شروع میکنند اما چند روز بعد از سال تحصیلی آنها را میتوان در کلاسهای درس پیدا کرد؛ درحالیکه با آزمون و خطا تدریس میکنند و آخر هفتهها به کلاسهای ضمن خدمت میروند.
به هر حال این رویه امسال هم تکرار شده، مسئولان وزارت آموزش و پرورش و در رأس آن، علی الهیارترکمن، معاون برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش باید پاسخ دهد که چرا با وجود دانشگاه فرهنگیان باز هم استخدام معلمان از طریق آزمون صورت میگیرد و چرا اگر این کار را به اجبار هم میکنند در دقیقه ۹۰یعنی مردادماه انجام میدهند که فرصتی برای آماده کردن آنها وجود ندارد؟