در آپارتمان ما اگر از راهروها و راهپلهها بگذریم، تنها جای خنک، همان پارکینگ است.
امروز صبح هیچکدام از ما کلاس نداشتیم و فرصت خوبی بود برای اینکه دور هم باشیم. کمی در راهرو با هم گپ زدیم و بالأخره حوصلهمان سر رفت، برای همین با یک توپ فوتبال به پارکینگ رفتیم و برای اینکه سروصدا کمتر باشد، قرار شد نفری پنج تا پنالتی بزنیم.
معمولاً در این ساعت پارکینگ خلوت است و امروز از همیشه خلوتتر بود، آنقدر خلوت بود که ما متوجه نشدیم موتور یکی از همسایهها در پارکینگ است!
خب، درست که نگاه میکنم در نهایت نتوانستیم در آرامش بازی کنیم. دانیال ضربهی محکمی زد و توپ به در انباری یکی از همسایهها برخورد کرد و از صدای آن خودمان هم ترسیدیم!
بعد نوبت خودم بود که وقتی نتوانستم توپ را گل کنم، چنان فریادی زدم که تذکری جدی گرفتم. نفر سوم هم گل را زد! البته منظورم فقط گل فوتبال نیست. نوید توپ را کوبید به موتور همسایه. موتور روی زمین افتاد، شیشهی جلویی موتور شکست و بدتر از همه اینکه درِ باک بنزینِ موتور باز شد و ما وحشتزده بودیم که یکوقت پارکینگ آتش نگیرد.
این صدای مهیب همهی همسایهها بهخصوص مدیر ساختمان را به پارکینگ کشاند، ولی ماجرا با عذرخواهی ما و پذیرفتن جبران هزینهی تعمیر موتور هم تمام نشد. این اتفاق باعث شد بندی تازه به مقررات بازی ما اضافه شود و بهطور مؤکد اعلام شد که وقت بازی ما در تابستان، فقط بعدازظهرها آنهم بعد از ساعت ۱۹ یا همان هفت بعدازظهر خواهد بود.