من فکر میکنم باد از راز خلقت میگوید. برای همین است که بیوقفه به سبز بودنشان ادامه میدهند و حتی در زمستان، امید سبزشدن دوباره را در دلهایشان زنده نگه میدارند.
- پردهای شبیه پرنده
باد در گوش پردهی پشت پنجره چه میگوید؟ از چه چیزی حرف میزند که پرده رنگ سفیدش را رنگ بالهای کبوتر میبیند و با گلهای ریز روی تنش، خودش را پهنهی آسمان تصور میکند؟ و حالا فکر میکند به همان بالا تعلق دارد. دارد بال میزند، بلکه از پنجره بیرون بزند و نرم و رها به آسمان برود.
من فکر میکنم باد از راز آفرینش میگوید. برای همین است که از تماشای سپیدیاش ذوقزده میشود و بیشتر جنب و جوش میکند تا بالأخره بالا برود.
- ابرهایی شبیه باران
باد در گوش ابرهای دنبالهدار آسمان چه میگوید؟ از چه چیزی حرف میزند که ابرها تندتند به هم نزدیک میشوند، در هم تنیده میشوند و آسمان را یکدست میپوشانند؟ آنها شوق باران را در دلشان دارند، نوید باران را روی دنبالههای سفیدشان پیش میبرند.
من فکر میکنم باد از راز باران میگوید. برای همین است که از تماشای آفتاب به خنده میافتند و فکر میکنند یک مسابقهی بامزه شروع میشود. ابرها برنده میشوند یا خورشید؟ ابرها می خندند و آسمان به خنده میافتد. از صدای خندهاش باران شروع میشود.
- قلبی شبیه پرنده و پر از بوی باران
باد در گوش قلب من چه گفته است که با شنیدن صدای چرخش آن به دلم افتاد کاش باران ببارد؟ از چه چیزی حرف زد که من بیتاب از جایم بلند شدهام و پشت پنجره رفتهام تا آسمان را تماشا کنم؟ من از تماشای آسمان مرداد شگفتزده شدهام و از خودم میپرسم «این باران از کدام جغرافیای دور به خانهی ما رسیده است؟»
فکر میکنم باد در گوش قلب من از راز آرزوها گفته است. اینکه من به دلم بیفتد که آرزو کنم باران ببارد. بعد سراغ آسمان که میروم میببینم ابرها چه ولولهای به پا کردهاند! همهی آسمان را پوشاندهاند و ریزریز میخندند و باران میبارد. بعد میبینم که باد نه فقط در دل من بلکه در دل گلها و پردهی اتاق هم شور انداخته است. شور پرواز. و این شور پرواز به قلب من هم میرسد. اصلاً چه کسی است که از حس باران بیمقدمهی تابستانی ته دلش خالی نشود و فکر نکند حالا فرصت خوبی برای پرواز است؟
- پرواز پرندهها
باد، این باد بازیگوش، انگار عطر آسمان و آفرینش در دلش افتاده بود. بعد به اینجا و آنجا سرک کشیده و شور رؤیای شیرینش را همهجا پراکنده کرد. حالا باد و پرده و گلها و من، همه، به ولولهای شیرین دچار شدهایم. موهای من شبیه به برگهای گلها و دنبالههای پردهی اتاق شده است. ما در باد غوغا کردهایم. رو به سمت آسمان داریم و هرلحظه بیشتر از قبل غوغایمان شبیه به بال گشودن برای پرواز میشود.
تصویرگری: رزماری گیفِرد