این کشور قدرتمند جهانی که بیش از ۴دهه از عضویتش در اتحادیه اروپا میگذرد همیشه از همردیف بودن با دیگر کشورهای عضو اتحادیه گلایه داشت و تلاشی برای کاهش حاکمیت خود در راستای تقویت اتحادیه اروپا نمیکرد.
سرانجام در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۶، مردم انگلیس راه خود را از اتحادیه اروپا جدا کردند و در یک رفراندوم تاریخی به خروج از اتحادیه رأی دادند. دیوید کامرون، نخستوزیر سابق انگلیس که از حامیان ماندن در اتحادیه اروپا بود، بعد از رأی مردم به خروج از اتحادیه، از رهبری حزب حاکم محافظهکار کنارهگیری کرد و ترزا می، نخستوزیر انگلستان شد.
بریتانیا اگرچه سالهای سال در اتحادیه اروپا بود اما همیشه بهعنوان یک عضو ناهماهنگ و مانع در همگرایی بیشتر کشورهای اروپایی عمل کرد؛ بهعنوان مثال این کشور هیچ وقت به منطقه شنگن و حذف گذرنامه بین کشورهای اتحادیه و واحد پول مشترک اروپا یعنی یورو ملحق نشد، از سوی دیگر به هیچوجه علاقه نداشت که در مورد سیاستهای کلان خود مانند حوزه دفاعی، امنیتی و... به یک سازمان فراملی واگذار شود.
در سالهای اخیر بهدلیل پدید آمدن بحرانهای اقتصادی و ناتوانی اتحادیه در حل مشکلات و تغییر قوانین مهاجرت و... کمکم مردم انگلستان از حضور در اتحادیه ناامید و خواستار خروج از اتحادیه شدند. خروج دومین اقتصاد بزرگ اروپا از اتحادیه، نهتنها روی مبادلات مالی اروپا اثر منفی میگذارد بلکه وزنه سیاسی مهمی را از این اتحادیه دور میکند و جایگاه اتحادیه اروپا را در نظام جهانی کاهش میدهد.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که خروج انگلیس از اتحادیه اروپا موجب ضعیف شدن اتحادیه و تقویت مباحثی مانند ناسیونالیسم، قومیتگرایی، تقویت مرزها و تأکید بر واحد دولت- ملت در نظام بینالمللی میشود، از سوی دیگر خروج انگلیس از اتحادیه موجب بیشتر شدن روابط این کشور با آمریکا شده و لندن را به واشنگتن نزدیکتر میکند.
عبدالرضا فرجیراد، کارشناس مسائل ژئوپلیتیک و سفیر پیشین ایران در نروژ و مجارستان در اینباره به همشهری درنگ میگوید: از همان ابتدا، انگلستان همیشه با دودلی به مسئله اتحادیه اروپا نگاه میکرد و همیشه در ته ذهن مقامات انگلیس گزینه خروج از اتحادیه وجود داشت که بالاخره هم این اتفاق افتاد.
او میگوید: براساس یکی از قوانین اتحادیه اروپا، کشورهای عضو ملزم هستند تا شمار نامحدودی از مهاجران دیگر کشورها را بپذیرند. در این بین نهتنها پناهندگان آسیایی و آفریقایی بلکه پناهندگان اروپای شرقی هم برای رفاه بیشتر تمایل به مهاجرت به اروپای غربی و انگلستان را دارند. این در حالی است که بریتانیاییها حضور مهاجران در کشور خود را موجب سلب امکانات از شهروندان خود میدانند. این موضوع به اضافه بحرانهای اقتصادی اروپا و...تا جایی پیش رفت که سیاستمداران انگلیس بهخصوص محافظهکاران اعلام کردند که انگلیس بازنده این ماجراست و باید از اتحادیه خارج شود؛ بنابراین در یک وضعیت خاص اقدام به برگزاری انتخابات کردند و نتیجه موردنظر را گرفتند.
فرجیراد تصریح میکند: هماکنون انگلستان بهدنبال این است که هم روابط خود را با اتحادیه حفظ و از منافع آن استفاده کند و هم قوانین اتحادیه مثل مهاجرت، قوانین حقوقی و... را اجرا نکند. اتحادیه هم از این موضوع ناراضی است و نمیخواهد اجازه دهد که انگلستان هم قوانین را اجرا نکند و هم از منافع بهره ببرد. با این حساب هنوز مشخص نیست که سرنوشت روابط انگلیس و اروپا چه خواهد شد اما آنچه مشخص است اینکه انگلستان به سمت آمریکا حرکت میکند.
انگلستان از جمله کشورهایی است که همیشه خود را همپیمان آمریکا تلقی میکند و خواهان بهرهمندی از امتیازات آمریکاست. فرجیراد در اینباره میگوید: با نگاهی به رفتار سیاستمداران انگلیسی به روشنی میتوان فهمید که سیاست های انگلستان به سمت همکاری با ایالاتمتحدهآمریکاست. اگرچه در مقطع فعلی که ترامپ بر سر کار است انگلستان نمیتواند بهطور کامل به آمریکا اعتماد کند اما منتظر میماند تا دوره ریاستجمهوری ترامپ تمام شود تا با قاطعیت بیشتری به سمت آمریکا و متحد شدن با او پیش برود.
این استاد دانشگاه اضافه میکند: آمریکا قدرت اول جهان است و انگلیس هم یکی از قدرتهای برتر جهان بوده و هست؛ بنابراین همپیمانی با آمریکا بیتأثیر نخواهد بود، هرچند قبل از این اتفاقات هم انگلیس همیشه با آمریکا هماهنگ بود و همکاری میکرد؛ مانند دخالت آمریکا در افغانستان، عراق و شمال آفریقا بهخصوص لیبی. بهنظر میرسد خروج انگلیس از اتحادیه اروپا بر این هماهنگیها خواهد افزود.
او تصریح میکند: از سوی دیگر آمریکا همیشه روسیه را بهعنوان دشمن خود تلقی میکند. انگلستان هم بعد از جنگ جهانی روسیه را دشمن جدی خود میداند؛ بنابراین اتحاد آمریکا و انگلیس موجب تشکیل یک قدرت برتر میشود که میتواند جلوی روسیه بایستد؛ این امر موجب تهدید اروپا هم خواهد شد.