بصیر مقدسیان، معلم و پژوهشگر توانمندسازی نوجوانان میگوید: «برای اینکه خلاق باشیم، لازم نیست به خلاقیت فکر کنیم. همانطور که در مورد مثبتگرایی میگویند اگر زیاد به آن فکر کنید مثبتگرایی کم میشود، اینجا هم کافی است زمینهی بروز خلاقیت مهیا باشد، بگذاریم ظهور کند و فضایی برایش در نظر بگیریم. در این محیط خلاقیت بروز میکند.»
از تعریف خلاقیت می پرسم و از او میشنوم: «از اسمش پیداست، چه در فارسی و چه انگلیسی که crativity یعنی خلق کردن، یعنی چیزی را به وجود بیاوریم که قبلاً نبوده. اگر در مورد چیزی که بوده کار جدیدی انجام دهیم، خلاقیت نیست، بازسازی است. رفتارهایی که سالهاست در ما وجود دارد هم که عادت است.»
بهگفتهی مقدسیان «خلاقیت چیزی است که قبل از انجام آن، هیچ الگویی نداشته باشیم. مثلاً اگر قرار باشد تابلویی روی دیوار نصب کنیم، طبق رفتار سازماندهی شده باید میخی روی دیواربکوبیم و تابلو را نصب کنیم. حالا اگر میخ و چکش نداشته باشیم باید روشی خلق کنیم که تابلو روی دیوار بماند. در برنامهای تکه سیمی به افرادی داده و گفته بودند چند وسیله خلق کنید. هرکدام کاری کردند و در نهایت، حدود۱۰۰ وسیله ساخته شد. این خلاقیت است؛ بهوجود آوردن راه جدیدی که قبلاً نبوده است.»
- روزهای خلاق
فکر میکنید خلاقیت در زندگی روزانه هم تأثیری دارد؟ با این تعریف گویا همهجا به خلاقیت نیاز داریم و هرچهقدر خلاقیت بیشتر باشد راهحلهای بیشتری وجود دارد. خلاقیت در زندگی روزمره هم بهکار میآید. مثلاً وقتی همزمان به دو مهمانی دعوت میشویم، در نگاه نخست، ناگزیریم حداکثر در یکی از آنها حضور داشته باشیم، اما اگر خلاقانه نگاه کنیم شاید راههای دیگری هم در میان باشد. با این نگاه خلاقیت به رشد اجتماعی، سلامت روانی و پیشرفت ما کمک میکند.
در چه کلاسی میتوان خلاقیت را یاد گرفت؟
به نظر مقدسیان «این باور نادرست است که میتوانیم خلاقیت را در افراد بهوجود بیاوریم. در کلاسها و برنامههای خلاقیت هم گاهی اتفاقهای خوبی میافتد، اما نمیشود کسی به شما خلاقیت یاد بدهد، چون خلاقیت یعنی آنچه که قبلاً وجود نداشته است. اگر من چیزی را یاد بگیرم، این رفتار سازماندهی شده است.»
- ذاتی یا پرورشی؟
دوستانی دارم که از بقیه خلاقترند آیا آنها ذاتاً خلاقند؟
مقدسیان بیآنکه وارد بحث ذاتی یا قابل پرورش بودن خلاقیت بپردازد، میگوید: «خلاقیت ناشی از وضعیت با ثبات و پایدار روانی است. خلاقیت وقتی پدید می آید که من آرامش داشته باشم و احساس راحتی بکنم و نقطهی مقابل آن بایدها و نبایدهای بیش از اندازه است که افراد برای خودشان بهوجود میآورند.
خلاقیت کم یا زیاد، در وجود تمام آدمها هست. میگویند نوزاد را در آب بیندازید میتواند شنا کند، اما بچهی هشت سالهای را که شنا نیاموخته اگر در آب بیندازید، نمیتواند شنا کند. نوزاد در حالتی طبیعی میتواند شنا کند، اما وقتی رشد کرد و در محیط تغییر کرد و آن حالت طبیعی در او از بین رفت دیگر نمیتواند.
وقتی میزان خلاقیت را بررسی میکنند، این میزان در نوزاد بسیار بالاست، اما به مرور کم میشود و در زمان ورود به مدرسه به حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد میرسد. در پایان مدرسه تا پنج درصدکاهش پیدا می کند.»
با همهی اینها به نظر میرسد راههایی برای بارور شدن خلاقیت وجود داشته باشد، درست است؟
و این معلم و پژوهشگر میگوید: «گفتیم که خلاقیت در همه ی انسانها وجود دارد، اما سیستمی که در محیط و اجتماع از آن استفاده میکنیم، خلاقیت را دچار افت میکند. برای اینکه خلاقیت را بروز بدهیم لازم است فضایی ایجاد بشود که رفتارهای خلاقانه از آدمها سر بزند. باید محیط متعادلی برای روانِ افراد فراهم کنیم.»
به گفتهی او «هرچهقدر افراد روی زندگی خودشان کنترل بیشتری داشته باشند، بهطوریکه احساس کنند الآن اوضاع مناسب است و من میتوانم خودم را ظهور و بروز بدهم، خلاقتر میشوند، اما وقتی اضطراب میآید همه ی اینها را میبرد و فرد در حالت دفاعی قرار میگیرد و نمیتواند خلاق باشد.»
مقدسیان در توضیح بیشتر موضوع، مثال میزند: «وقتی درجمعی مثلاً در یک مهمانی راحت هستیم و اصلاً نگران قضاوت شدن و ناراحت شدن افراد دیگر نیستیم، معمولاً افراد شوخیها و یا رفتارهایی از خود بروز میدهند که در حالتهای دیگر ممکن است به هیچوجه چنان شوخیها و رفتارهایی از آنها نبینیم و نشنویم.
یا در یک کلاس درس که معلم فضا را مناسب می بیند و دانش آموزان را آزاد میگذارد، میبینیم که این فضا باعث رشد خلاقیت دانشآموزان میشود. خلاقیت مثل رودخانه است، اگر مسیر پیش رویش را باز کنید، در جریانهای مختلف میتواند راه پیدا کند.»
- تعادل و آرامش
مقدسیان میخواهد بدانیم صحبتهای او به این معنا نیست که باید همهی ساختارها را بشکنیم. همان مثال قاب را در نظر بگیریم، اگر همیشه وضعیت آنطور باشد و هیچ ابزار و امکاناتی در محیط فراهم نباشد، ما نمیتوانیم در چنان محیطی زندگی متعادل خود را دنبال کنیم. ما به هنجارها و بایدها و نبایدها نیاز داریم، هنجارها باعث میشوند تعادل و در نتیجه آرامش بهوجود بیاید.
منظور این است که بایدها و نبایدهایمان را آنقدر زیاد نکنیم که جایی برای خلاقیت نباشد.