میگویم: «ئه! مثلاً خبرنگارند ها. حالا درست است دورهی خبرنگاریشان چند وقتی است تمام شده، اصول خبرنگاری هم یادشان رفته؟»
هی بچهها، خبرنگارهای افتخاری قدیمی و آینده، حالا که خبرنگار نیستید، اصول خبرنگاری یادتان رفته؟
صدایی از دور، از آن طرف مانیتور: «اصول خبرنگاری چی بود؟»
دبیر بخش نوجوان: «عزیزجانها! یکی از آنها این است: مطلبهای مناسبتی ۱۰ تا ۱۵ روز زودتر باید به دوچرخه برسد. حالا که دو هفته از روز خبرنگار گذشته، درست است دوچرخه تبریک روز خبرنگار چاپ کند؟»
صدایی دیگر، از لابهلای کاغذها: «چاپشان کن دوچرخه... چاپشان کن!»
چشم... بفرمایید:
نگار مطیع، ۱۶ساله از اهواز: روز خبرنگار مبارک! امسال برای اولینبار توانستم بروم دورهی خبرنگاری. خیلی سخت بود، خیلی. اگر دست من بود، به همهی خبرنگاران ایران که دارند با این شرایط میسازند، یک شاخه گل هدیه میدادم، ولی خب، فعلاً جز تبریک چیزی در چنته ندارم!
ملیکا غلامی، ۵۱ساله از تهران: دوچرخهجانم، با تو خبرنگاربودن زیباست. شاید ما نوجوانان دوچرخهای، خبرنگار واقعی واقعی نباشیم، اما تو به ما این امکان را دادی که در هرزمینهای که استعداد داریم، خبرنگارت باشیم. ما فقط گزارش نمینویسیم، مصاحبه نمیکنیم، یا دربارهی دنیا، خبر جمع نمیکنیم.
ما... ما خبرنگارهایت با همهی خبرنگارها فرق داریم. اگر نقاش هستیم برایت میکشیم، اگر نویسندهایم برایت مینویسیم و اگر شاعریم برایت میسراییم. هرچه هستیم برای تو، بهخاطر تو و با تمام وجود کار میکنیم. چون خبرنگارهای نوجوان تو هستیم. چهقدر خبرنگار بودن با تو زیباست.
مرضیه کاظمپور از پاکدشت: کم میآورد دنیا/ وجودشان را/ وقتی نباشند.
_____________________________________________
تصویرگری: مدیوماه خسروانی، ۱۶ساله از تهران