مسئولان این ورزشگاه فقط ۲ روز در هفته آن هم ساعت ۱۲ تا ۲ بعدازظهر یعنی در اوج گرما حق تمرین در ورزشگاه قدس را به این بچهها دادهاند و در همین ۲ روز هم برخورد مناسبی با آنها نمیشود. این ورزشکاران حتی به دلیل مشکلات مالی از شرکت در مسابقات انتخابی تیم ملی محروم شدند و شانس حضور در تیم ملی را از دست دادند. آنها معتقدند مسئولان حمایتشان را از این ورزشکاران دریغ میکنند وگرنه این مشکلات بهراحتی قابل حل است. ساعتی را در ورزشگاه قدس با این ورزشکاران و مربی آنها به گفتوگو نشستیم و از مشکلات آنها برای ادامه راه قهرمانیشان پرسیدیم.
- تمرین در کوچه و خیابان
مربی تیم بانوان دوومیدانیکار نابینای استان میگوید: بچههای ما ۷ روز هفته را تمرین میکنند اما فقط ۲ روز در هفته و آن هم ساعت ۱۲ تا ۲ بعدازظهر حق تمرین در ورزشگاه قدس را دارند و بقیه روزها را در کوچه و خیابان تمرین میکنند. این تیم چندی پیش در مسابقات قهرمانی کشور با اقتدار اول شد و تیمهای استانهای مطرح کشور را کنار زد و در بین ۱۵ استانی که با امکانات کامل در این مسابقات شرکت کرده بودند، به مقام قهرمانی دست یافت. اما نه تقدیری از آنها شد و نه استقبالی از آنها صورت گرفت. «سهیلا مرادی» میافزاید: حتی بعد از بازگشت از مسابقات کشوری سرویس ایاب و ذهاب بچهها هم به دلیل مشکلات مالی لغو شد و از ۲۳ خرداد تا ۲۳ مرداد با هزینه شخصی ۲ روز در هفته به این ورزشگاه رفت و آمد کردند، اما باز هم بیشتر از ۲ روز به ما پیست برای تمرین ندادند.
- ممانعت از حضور در مسابقات
مربی تیم بانوان دوومیدانیکار نابینای استان در پاسخ به این سوال که چرا کسی پیگیر حل مشکلات نیست، توضیح میدهد: اداره تربیت بدنی باید پیگیر حل این مشکلات باشد، اما من شخصا دو بار به مدیرکل ورزش و جوانان استان نامه نوشتم و حضوری به دفترش مراجعه کردم که ایشان گفت مشکلی برای تمرین بچهها وجود ندارد، اما وقتی برای تمرین به ورزشگاه مراجعه کردیم، مربی تیم جانبازان و معلولان با این جمله که «کور که هستید کر هم شدهاید!؟ » بچهها را از ورزشگاه بیرون کرد. اما ما به اعتبار صحبت محسن جهانشیر به این ورزشگاه آمده بودیم.
مرادی میگوید: بعد از این ماجراها قرار بود بچهها به مسابقات ساری اعزام شوند، اما صبح روزی که ساکها را بسته و آماده اعزام بودیم، گفتند هیأت پول ندارد و اداره کمک مالی نکرده، بنابراین نمیتوانیم به مسابقات اعزام شویم. آن هم در شرایطی که بچهها ۲ ماه در کوچه و خیابان تمرین کرده بودند و این مسابقات ورودی تیم ملی محسوب میشد، اما بچهها این شانس را هم از دست دادند.
مربی تیم بانوان نابینای استان ادامه میدهد: بعد از این همه مشکل بچهها مایوس شدهاند و امیدشان را برای ادامه کار از دست دادهاند. یکی از اعضای تیم با ۱۳ سال سن، رکورد پرتاب وزنه نوجوانان، جوانان و بزرگسالان را زده، اما آیا با این وضعیت میتواند به المپیک فکر کند؟ این ورزشکار چطور میتواند در کوچه و خیابان تمرین پرتاب وزنه و برای شهروندان دیگر مشکل ایجاد کند؟
- بیتوجهی به ورزش قهرمانی
مرادی معتقد است: روزانه ۲ ساعت تمرین آن هم در بدترین ساعت روز حق این بچههاست، اما از آنها دریغ میشود. اگر هدف ورزشکار قهرمانی است، بهتر از این بچهها چه کسی را میخواهند؟ گروه ما با میانگین سنی ۲۷ سال قهرمان کشور شده است، دیگر چه میخواهند؟ مشکل ما این است که از طرف مدیرکل ورزش و جوانان استان حمایت نمیشویم.
این بانوی مربی میافزاید: شما میتوانید عملکرد تیمهای دوومیدانی سطح استان از جمله ناشنوایان، جانبازان و معلولان، بیماران خاص، پیوند اعضا و نابینایان را در ۶ سال اخیر بررسی کنید تا متوجه شوید فقط تیم نابینایان به روی سکوی قهرمانی رفته و بقیه حتی جزو ۶ تیم برتر هم نشدهاند. مربی تیم بانوان نابینای استان میگوید: ما هیچچیز جز پیست تمرین از اداره کل ورزش و جوانان استان نمیخواهیم. هر جفت کفش تانا ۴۰۰ هزار تومان و هر جفت کفش میخی ۶۰۰ هزار تومان برای این بچهها تمام میشود و ۲ بار در سال باید کفش تهیه کنند که از جیب خود هزینه میکنند.
از سال گذشته تاکنون هیات با ۱۵۰ هزار تومان از این بچهها تقدیر کرده اما ما کسی نیستیم که دست جلوی مدیرکل ورزش و جوانان دراز کنیم و از او کمک مالی بخواهیم، ما فقط پیست برای تمرین میخواهیم. هرچند بضاعت مالی همه بچهها نیز پایین است و با مشکلات مالی فراوان دست و پنجه نرم میکنیم. خودم هم در سال یک میلیون تومان از هیات حقوق میگیرم که در عرض ۲ هفته آن را برای این بچهها هزینه میکنم، اما چون خودم قهرمان بودم، دوست دارم قهرمانپروری کنم و فقط به عشق این بچهها اینجا هستم. اگر مربی نتیجهگرا نمیخواهند، تکلیف ما را مشخص کنند. مرادی در پاسخ به این سوال که در روزهایی که پیست را به شما نمیدهند، چه میکنند، توضیح میدهد: من بارها متوجه شدهام در تمام آن روزها فقط ۲ نفر در این زمین تمرین میکنند و فقط به خاطر آن ۲ نفر زمین را به ما نمیدهند. چه اشکالی دارد اینها کنار هم تمرین کنند؟ آن وقت به ما میگویند میتوانید ۶ صبح برای تمرین بیایید، آیا ۶ صبح میتوان برای ورزش قهرمانی تمرین کرد؟
- نداشتن سالن بدنسازی
زهرا، یکی از ورزشکاران نابینا که در پیست در حال تمرین است، میگوید: ما ۷ روز هفته را تمرین میکنیم اما فقط ۲ روز حق داریم از پیست ورزشگاه قدس استفاده کنیم و بقیه روزها در کوچه و خیابان تمرین میکنیم. ۲ ماه برای شرکت در مسابقات انتخابی تیم ملی در ساری تمرین کردیم، اما از اعزام ما به این مسابقات جلوگیری کردند و گفتند پول نداریم. ما قهرمان کشور شدهایم، چرا به ما پیست تمرین نمیدهند؟ یکی از دوندگان همراه گروه هم میگوید: بچهها یک سالن بدنسازی ندارند و نمیتوانند روی این مقوله کار کنند و فقط تمرین دو میکنند. به نظر من جدا کردن بچههای سالم از نابینا به ما لطمه زیادی زد، چون وقتی با هم تمرین میکردند، شرایط بهتر بود. یکی دیگر از ورزشکاران میگوید: ورزشکاران پسر را به مسابقات اعزام میکنند اما به ما که میرسد میگویند پول نداریم.
- مشکلات ورزشگاه مفتح
راضیه یکی از ورزشکاران نابینا میگوید: یکی از مشکلات بزرگ ما نداشتن پیست تمرین است. ۲ روز در هفته آن هم در بدترین ساعت روز به ما پیست دادهاند و ما در اوج گرما تمرین میکنیم، اما همین را هم میخواهند از ما دریغ کنند. به ما میگویند در ورزشگاه مفتح تمرین کنید، در حالیکه آن ورزشگاه فضای امنی ندارد و اطرافش پر از سگهای ولگرد است؛ ضمن اینکه فاصله زیادی با مرکز شهر دارد. ما مشکل بینایی داریم و تمرین در ورزشگاه مفتح مشکلات زیادی برای ما ایجاد میکند، با این وجود خطرات را به جان خریدیم و تمرین کردیم، اما هیچ حمایتی از ما نکردند و از اعزام ما به مسابقات انتخابی تیم ملی خودداری کردند.
پریسا هم میگوید: ورزشگاه مفتح از مرکز شهر خیلی دور است و مسیر خوبی ندارد و کسی امنیت ما را تامین نمیکند، چون نگهبان ندارد. بارها و بارها در کوچه و خیابان آسیب دیدهایم و زمین خوردهایم. با این خطرات ما قهرمان شدهایم اما هیچ حمایتی نکردهاند. ما پول نمیخواهیم فقط به ما پیست تمرین بدهند. بارها در ورزشگاه قدس را به روی ما بستهاند و با برخورد توهینآمیز ما را از ورزشگاه بیرون کردهاند. اعتراض هم که میکنیم میگویند اگر ناراضی هستید نیایید.