نازنین حسنپور از تهران: دوباره پنجشنبههای خاکستری رو شبیه قدیم رنگارنگ میکنی.
و... و... و...
و جای همهی این و... و... و...ها جملههای شماست، پیامهای قشنگ و دلگرمکنندهی شما. یک قلب گنده برای تکتک شما که همراه دوچرخه بودید و هستید.
با اینکه پیامهایتان خیلی خیلی قشنگ است و دل دوچرخهایها تا همیشهی همیشه به این جملهها و به حمایت شما گرم است، اما واقعیت این است که تا وقتی برای دوچرخه اثر نفرستید و دوباره مثل روزهای قبل فعالیت نکنید و دوستانتان را به خواندن دوچرخه تشویق نکنید، دوچرخه مثل قبل نمیشود.
حیات ۱۹سالهی دوچرخه به آثار نوجوانانش گره خورده است. نوجوانانی که امروز بزرگ شدهاند و بعضیهایشان یا همکار دوچرخهاند یا در عرصههای فرهنگی مشغولند. دوچرخه برای نسلها و نوجوانهای بسیاری، نقطهی شروع و حتی گاهی سکوی پرتاب بوده؛ آنها با تصحیح یا چاپ آثارشان، نخستین تجربههای ادبی و هنریشان را در دوچرخه میگذراندند. درست مثل شما نوجوانهای امروز که تا وقتی دوچرخهی کاغذی بود، دفتر دوچرخه را لبریز از آثارتان میکردید و از وقتی که دوچرخه بهخاطر مشکلات کاغذ از چاپ بازماند و الکترونیک شد، کمکار شدید. اما حالا که دوباره دوچرخه برگشته و حالا که قد کشیده، اگر میخواهید دوباره دوچرخه و صفحهی چشمهها مثل قبل شود، اول باید از خودتان شروع کنید و از فرصت باقیماندهی تابستان نهایت بهره را ببرید.
#تا_همیشه_با_دوچرخه
تصویرسازی: زینب خداییان،۱۵ساله از تهران