این بچهها به اجبار باید در بدترین شرایط آب و هوایی در خیابانها بمانند. بروز و ظهور این پدیده در جامعه ما و افزایش آن به «فقر» برمیگردد. اگر جامعهای در تنگنای اقتصادی قرار گیرد، مردم آن راههای مختلفی را برای کسب درآمد انتخاب میکنند و خیلیها ممکن است در این فرایند قربانی شوند. طبیعتا کودکان و نوزادان قربانی این نمایش تلخ خیابانی هستند؛ چراکه مادران یا افرادی که نوزادان کار را اجاره میکنند تنها برای جلب توجه و برانگیختن حس ترحم افراد این اجازه را به خود میدهند تا نوزادی را در وضعیت اسفناکی به خیابان بکشانند. درواقع این نوزادان ابزاری هستند برای کسب درآمد.
تشخیص اینکه نوزادانی که در آغوش آنان هستند آیا واقعا نوزاد این افراد هستند یا خیر، بسیار سخت است. شناسایی این افراد بسیار دشوار است اما غیرممکن نیست. امروز در خیابانهای تهران پدیده نوزاد و کودک اجارهای وجود دارد اما برخی از آنها هم در آغوش مادران و خواهرانشان کار میکنند. بههرحال در هر دو صورت، این پدیده اجتماعی یکی از مظاهر ناکارآمدی اقتصادی است. خانواده وقتی میبیند از این طریق میتواند معاش خود را تامین کند تن به این کار میدهد؛ چراکه از نظر آنها راه دیگری برای ناندرآوردن وجود ندارد یا راههایی که هست برای این افراد محدودیت ایجاد میکند.
سیستم حمایتی اجتماعی ما کارآمد نیست تا بتواند بموقع خانوادههای نیازمند را شناسایی کند و قبل از اینکه آنها به این حال و روز بیفتند آنها را نجات دهد. در چنین شرایطی که نظام شناسایی دقیق و نظام تامیناجتماعی پیشرویی نداریم و راه ورود به چرخه حمایت ضعیف است، طبیعتا خانوادههای نیازمند برای رزق و روزی راهها و مسیرهای مختلفی را انتخاب میکنند.
خیابانها امروز بستری هستند از واقعیتهای تلخ و تکاندهنده. نوزادان اجارهای و غیراجارهای گاهی به واسطه خوراندن دارو و برخی مواقع با ماده مخدر به خواب میروند تا بتوانند شرایط سخت خیابان را تحمل کنند. عوارض خیابان برای نوزادان و کودکان کار بیشمار است؛ تغذیه نامناسب، آب و هوای نامساعد، دوری از محیط خانوادگی و... انواع بیماریهای جسمی و روحی را برای آنها رقم خواهد زد. کودکان اگر خانواده را تجربه نکنند در آینده بیشک روی شخصیتشان تأثیر منفی خواهد گذاشت و آفت این نابسامانی در آینده گریبان جامعه را خواهد گرفت.