بعد از چند روز تبلیغ در صفحات مجازیشان برای جمعآوری کمکهای مردمی به روستاهای محروم در سیستان و بلوچستان، کرمان و چند منطقه آسیبدیده در سیل و زلزله میروند و کودکان آنجا را ردیف کنار هم مینشانند و یک کولهپشتی پر از لوازم تحریر به آنها میدهند، بعد هم از آنها فیلم و عکس میگیرند و در همان صفحات با عنوان « توزیع کیف مدرسه بین کودکان فقیر استان فلان» پخش میکنند.
این کمکها در ظاهر کار خوبی است و قدم مثبتی برای تسهیل آموزش کودکان بهخصوص در روستاها و شهرهای کوچک بهحساب میآید اما نقاط ضعف جدی و اساسی دارد که اگر برطرف نشود، آسیبزا خواهد شد.
اول اینکه این شیوه توزیعها هماهنگ و برنامهریزی شده نیست. به این معنا که چند ارگان دولتی و گروههای مردمی به دانشآموزان یک روستا کمک میکنند درحالیکه حتی یک گروه به دانشآموزان دو روستای بالاتر کمک نکرده است. دقیقا ناهماهنگیای که در توزیع کمکهای سیل و زلزله رخ داد و به برخی چند وسیله خانه رسید اما عده دیگری محروم از این امکانات ماندند.
این روال غیرمنطقی باید اصلاح شود. میتوان زمینهای برای گروهها و نهادهای مردمی ایجاد کرد که دقیقا بدانند به کدام مناطق محروم کمک شده و کدامیک باقی ماندهاند. این شیوه از هدررفت و ضایع شدن کمکها جلوگیری میکند. دومین مورد به برخورد برخی گروهها و افراد مشهور حین توزیع لوازم تحریر بر میگردد. آنها نباید از صورت این کودکان عکس و فیلم بگیرند و بهعنوان فرد محروم و فقیر منتشر کنند. این روال حقوق آن کودکان و خانوادههایشان را پایمال میکند و کرامت نفس آنها را زیر سؤال میبرد بنابراین باید تلاش کنیم این کمک را از حالت نمایش در بیاوریم.
سومین نکته به نحوه کمکرسانی این افراد بر میگردد. آنها نباید والدین کودک را نزد او تحقیر کنند. اگر قرار است کولهپشتی به کودکان هدیه شود، چرا آن را به پدر یا مادر کودک تحویل ندهیم تا خودشان آن را به فرزندشان بدهند؟ اینگونه نهتنها کودک احساس ضعف، فقر و ناتوانی در خانوادهاش نمیکند بلکه پدرش یا مادرش نزد او مهربانتر تلقی خواهد شد. یا اینکه این لوازم را در ازای تلاشی به کودک هدیه کنیم، کاری که من در توزیع کتاب بین کودکان انجام میدهم. مثلا به آنها میگویم اگر اینجا بنشینید و قصه من را گوش کنید به شما کتاب میدهم یا اگر داستان این کتاب را تعریف کردید، کتاب بعدی را به شما هدیه میکنم. تحت هیچ شرایطی به کودک تلقین نکنیم که این کولهپشتی یک کمک است و او وابسته به دریافت آن است. اجازه بدهیم او فکر کند که بابت تلاشش هدیهای دریافت کرده و نه فقیر است و نه نیاز به کمک دارد.
چهارمین مسئله به نوع کمکها بر میگردد. چرا باید برای یک کودک هر سال کیف خرید و به او داد؟ مگر ما برای فرزندان خودمان هر سال کیف میخریم؟ من خیلی دیدم که کودک کیفش سالم بوده و نهادهای مردمی یا گروهها کیف جدیدی به او دادهاند. این اسراف نیست؟ بهتر نخواهد بود اگر به جای این هزینه اشتباه، آن را صرف تجهیز مدرسه کنند. من مدارس زیادی در روستاهایی که سر میزنم دیدهام که معلم ماژیک ندارد، برگه A۴ ندارد، دستگاه کپی و وسایل کمک آموزشی ندارد.
آیا این ابزار برای آموزش کودکان نیاز نیست؟ بهتر نمیشود اگر به جای خریدن کولهپشتی و جامدادی در هر سال تحصیلی، یک بسته برگه A۴ برای مدرسه تهیه کنید یا کتابخانه مدرسه را به کتابهای مفید برای کودکان مجهز کنید؟ مثلا من دیدهام که معلمان روستاها برای درس هنر یا کار و فناوری وسیله ندارند. بهتر نیست به جای مداد و خودکارهای فانتزی گران، قلم، رنگ، قلممو، کاغذ رنگی و ... خریداری شود تا بچهها در موقع این کلاسها بیکار نباشند؟ در آخر تأکید میکنم که باید تلاش کنیم این کودکان با این شکل توزیع لوازم تحریر، خود را فقیر نپندارند چون در این صورت در کل زندگی با این تفکر که ما نیاز به دستگیری دیگران داریم، رشد میکنند.