تازه آنموقع یک ماه مانده بود تا تابستان تمام شود و هنوز میشد برایش برنامهریزی کرد. و به قول حدیث به داد «کتابهای نخوانده، فیلمهای ندیده، داستانهای ننوشته، تمرینهای زبان حل نکرده و نقاشیهای نکشیده که چپچپ نگاه میکنند بیا سراغ ما...» رسید یا مثل فاطمه نشست و به قولهای اول تابستان فکر کرد و «با جستوجو یک لیست از فیلمهای خوب درست کردم. همین کار را برای کتاب هم انجام دادم . یک لیست کارهای عقب افتاده هم نوشتم و حالا سعی میکنم هر روز بخشی را انجام دهم.» یا آنطور که ملیکا دوری گفته بود «میخواهم با دوستانم بیرون بروم و با خانوادهام بیشتر وقت بگذرانم و کارهای مفیدتری انجام بدهم.» اما حالا فقط چهار روز مانده و در چهار روز برای برنامهریزیهای بزرگ فرصت نیست. حسرتخوردن و چرا نکردم و حیف شدها هم دردی را دوا نمیکند. اصلاً بیخیال کارهای مهم و آموزنده و دهنپرکن! ببینید دوست دارید چهکار کنید و کدام یک از آنها را میتوانید انجام دهید! بله همین است! هنوز هم وقت است تا با تابستان خاطره بسازید.
تصویرگری: ملیکا غلامی، ۱۶ساله از تهران