تقویم را که ورق می‌زنم و دنبال امروز می‌گردم. چشم‌هایم از تعجب گرد می‌شوند! خدایا! انصاف است که این‌قدر کم از تابستان مانده باشد؟

تقویم را می‌بندم و می‌خواهم درباره‌ی تابستانم به جمع‌بندی برسم. خب، جمع‌بندی تابستان امسال من چندان سخت نیست! امسال به خودم استراحت کافی دادم، چون سال دیگر باید برای کنکور درس بخوانم. این تابستان مثل همیشه پر بود از کتاب، پر بود از آهنگ و البته پر بود از تو! دوست خوبم، شاید از من گله کنی که دیگر آن متینای پرکار نیستی! اعتراف می‌کنم که نیستم. واقعاً شرایطم متفاوت شده. درس‌ها آن‌قدر فشار می‌آورند که دیگر ذهنم توانایی ندارد برایت بنویسم. ای وای! از بحث خارج شدم! داشتم درباره‌ی تابستان می‌گفتم. شهریور ریتمش آن‌قدر تند است که اصلاً متوجه نمی‌شویم کی به پایان آن می‌رسیم. شهریورجان، قشنگم! اندکی آرام‌تر برو. ما آن‌قدرها هم عاشق درس و مدرسه و بعضی از معلم‌ها نیستیم! دوست داریم آن‌قدر کش بیایی که به اندازه‌ی تمام تابستان از وجودت لذت ببریم.

راستی، تابستان ۹۸ برای شما چه‌طور بود؟ نوشته‌هایتان را برای دوچرخه بفرستید تا از احوال هم باخبر شویم.

متینا عروجی،۱۶ساله از شهریار

برچسب‌ها