اما اشکال این مدل ریاضی در این بود که با نتیجه تصادفی یک بازی نمیتوان قدرت تیمهائی چون بایرن مونیخ را تعریف کرد.
پرفسور دکتر آندریاس هویر که در دانشگاه مونستر دارای کرسی فیزیک است، راه دیگری را برگزید. هدف او بدست آوردن تعاریفی از نقش تصادفی بودن نتایج، اهمیت سری مثبت و منفی و بالاخره اهمیت بازی در خانه و نقش آن در نتیجه بازی بود. پرفسور هویر در روز بیست وهفتم فوریه (8 اسفند) نتایج تحقیقات خود را در کنگره فیزیکدانان اروپا که در شهر برلین برگزار شد، تشریح کرد.
سایت اینترنتی دویچهوله آلمان با این طرفدار تیم دورتموند گفتوگویی اختصاصی انجام داده است:
- آیا شما خوتان فوتبال بازی میکنید؟
شش ماه بازی کردم ولی بعدا به دوومیدانی روی آوردم و حالا بهطور مرتب میدوم.
- شما به عنوان فیزیکدان، در فوتبال دنبال چه هستید؟ در مورد تحقیقاتتان لطقا توضیح دهید.
یکی از مباحث فیزیک و آنچه که من هم در مورد آن تحقیق میکنم، تناوب زمانی است. مثل رابطه تناوب زمانی وزش باد و توربینهای بادی. تلاش ما فهمیدن سیستم آنهاست. البته بخش وسیعی از آن، دادههای آماری است. اما برای فهم آن به فیزیک نیاز است. همین موضوع در مورد بوندسلیگا هم صدق میکند. انجام این بازیها چیزی نیستند به جز تناوب زمانی که با دادههای آماری میتوان آن را تحلیل کرد.
- شما ۱۲ هزار بازی را از سال ۱۹۶۵ تا به امروز بررسی کردید. حال که شما صحبت از تناوب زمانی میکنید، نقش و اهمیت فاکتور مکان را هم آیا مورد توجه قرار دادهاید؟
بسیار با اهمیت است، بله، بله. یکی از گرانیگاههای تحقیقات ما بررسی تفاوت بازی در خانه خود و یا ورزشگاه حریف است. ما میدانیم تیمهائی که در خانه خود بازی میکنند، از مزایائی برخوردار هستند.
این تیمها بهطور متوسط 0.7 درصد بیشتر گل میزنند، تا وقتی میهمان تیمی هستند. این مزایای معمولی بازی در خانه است. اما سئوال این است: آیا تیمهائی وجود دارند که همواره در خانه خود قوی باشند؟ ما به این سئوال پرداختیم. تیمهائی وجود دارند که 0.9 درصد بیشتر گل میزنند و تیمهائی هم وجود دارند که در خانه خود تنها 0.5 درصد گلزنی دارند. ما در تحقیقات به این نتیجه رسیدیم: تیمی که همیشه در خانه خود قوی باشد، وجود ندارد.
- شما در تحقیقات خود گفتهاید که تیمها پس از کسب چهار پیروزی، به سراشیب میافتند و بازی ضعیف از خود ارائه می کنند. چرا؟
ما از داده های آماری نمی توانیم به چرای آن دست یابیم. اما هدف اولیه ما این بود که این پدیده را مورد بررسی قرار دهیم. سئوال این بود: پس از چهار پیروزی چه اتفاقی رخ میدهد؟ با توجه به این که هر تیمی توانائی کسب چهار پیروزی پیاپی را هم ندارد. حاصل این بود که توانائی این تیمها کاهش از خود نشان داده و در بازی در زمین حریف، احتمال کسب پیروزی، ۲۵ درصد کاهش مییابد. این تیمها سه یا چهار بازی برای رسیدن دوباره به سطح نرمال خود نیاز دارند. در مقایسه با آن، تیمی که چهار بار دچار شکست شده باشد، برای عبور از این سری منفی به ۸ بازی نیاز دارد تا دوباره به حالت طبیعی خود بازگردد.
- آیا تیمهای فوتبال و یا مربیان آنها میتوانند از این نتایج استفاده کنند؟
دشوار بتوان گفت، اما شاید زمانی این موضوع که بازی خوب گذشته به معنی بازی خوب در آینده نیست، دست مایهای برای مربیان شود و پس از چهار بازی خوب، مربی به شاگردانش هشدار دهد که باید بیش از پیش مراقب باشند.
- شما متوسط توان جسمی یک تیم را چهار سال ارزیابی کردید ...
بله این به نظر من یک موضوع مرکزی است. اما تعجببرانگیز این است که بر اساس دادههای آماری در طول یک فصل، تغییری در توان جسمی یک تیم بوجود نمیآید؛ تغییر اساسی در تعطیلات تابستانی است. اما واقعیت این است که تیمها زمان طولانی به لحاظ قدرت بدنی در سطح خوبی باقی میمانند.
- اما از طرف دیگر افرادی مثل فرانس بکن بائر میگویند که تعداد بازیها زیاد است و بازیکنان مجبور به حضور در چندین رقابت هستند. این برای آنها خسته کننده است و بسیاری توان آن را ندارند و در مجموع، دوران حضور ستارگان در میدان کوتاهتر از گذشته است. نظر شما چیست؟
ما میبینیم که از سوی دیگر توان تیمها در یک دوره دو یا سه ساله افت پیدا میکند. این شاید به از کارافتادن ستارگان و یا موضوعات دیگر ربط داشته باشد، اما تیمها کماکان توانائی خریداری بازیکنان جدید را دارند و این ناشی از حضور آنها در رقابتهای متفاوت است که به آنها این امکان مالی را میدهد.
- آیا به تحقیقات خود در آینده ادامه می دهید؟
بله، تحقیقات ما تا به حال در مورد رفتار تیم بود، اما در آینده به رفتار تکی بازیکنان میپردازیم.
- از شما پرسیدم که تحقیقات شما چه کمکی به تیمها و یا مربیان خواهد کرد. حالا برعکس آن را از شما میپرسم: فوتبال میتواند کمکی به فیزیک بکند؟
این سئوال خوبی است. فوتبال کمک زیادی به انفورماتیک کرده است. روبوتهائی برنامه ریزی شدهاند که فوتبال بازی میکنند. انجام این گونه حرکات برای روبوتها بسیار مشکل است. اما باید گفت که تاثیرگذاری دوجانبه است. برای نمونه یکی از همکاران در این زمنیه تحقیق میکند که بهترین پرتاب باید دارای چه زاویهای باشد.
جواب او این بود که زاویه ۳۰ درجه بهترین است. و این درحالی بود که شاید برخی فکر میکردند که زاویه ۴۵ درجه بهترین حالت است.