به ویژه طی سالهای اخیر که گردشگری به عمق روستاهای مازندران نیز نفوذ کرده است. توسعه به مفهوم بومی با استفاده از مفاهیم دقیق و بهرهگیری از ارکان ساختار روستا همچون جمعیت، زمین و ظرفیتهای زیستیاش به همراه فرهنگ و ساختار اجتماعی آن میتواند دغدغههای دولتها را کاهش دهد. بیشک ارضای جامعه عقلانیتمحور و به دور از رهیافت جهانی شدن در دهههای آینده باید مورد توجه جدی برنامهریزان توسعه هر سرزمین قرار بگیرد.
کارشناسان بر این باورند که اگر بخواهیم خطکش توسعه روستا را به صورت مصداقی در مازندران فرض کنیم مشاهده میکنیم که شیوههای پیش رو نه تنها به توسعه روستایی ختم نمیشوند، بلکه شاهد فروپاشی فرهنگی و اجتماعی روستاها با کاربری بیضابطه زمین و به هم ریختگی آن در ابعاد اقتصادی و اجتماعی خواهیم بود. این موضوع طی سالهای اخیر در استان به شکل گستردهای به چشم آمده است. تاسیس شهرداریهای جدید با تجمیع چند روستا نیز به این وضعیت دامن زده است. دکتر «علی ماهفروزی» دکترای گردشگری و اکوتوریسم و استاد دانشگاه در گفتوگو با همشهری درباره برخی چالشها و راهکارهای مربوط به تغییر ساختار در روستاهای مازندران صحبت کرد که در ادامه میخوانید.
- ارتقای اداری و تغییر وضعیت سیمای روستاها به شهرها به ویژه در استانی مانند مازندران میتواند به توسعهیافتگی کمک کند؟
با توجه به اینکه هر روستا در داخل، ساختار و فضای خاص خود را دارد و تاثیرپذیری آن از مراکز محیطی و جمعیتی مجاور حتمی است، باید نقش هر یک از کانونهای جمعیتی را متناسب با سلسله مراتب قدرت و سطح بهرهوری آن برای توسعه ملی و محلی سنجید. به عنوان مثال باید برای هر یک از روستاها متناسب با معدل فرصتها برنامهریزی کرد که به طور حتم نتیجه و رویکرد توسعهای هر یک از آنها متفاوت خواهد بود. بیشک این نوع رویکرد برای توسعه روستا با هزینه گزاف، زمانبر و با پیچیدگیهای فراوانی همراه خواهد بود. البته باید بدانیم و بپذیریم که برای نجات روستا در کشورهای جهان سوم باید هزینه داد و روستا را متناسب با کارکرد گذشته آن به سمت توسعه عقلانی و منطقی پیش برد.
- یعنی توسعه بر مبنای هویت واقعی و اصیل روستا در بخشهای مختلف اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی؟
بله؛ روستا باید روستا بماند؛ فارغ از اینکه از امکانات و فرصتهای دنیای امروزی بهره میبرد. استفاده از تکنولوژی و فناوریهای مدرن همراه با رفاه اجتماعی به معنای نفی روستا و جریان زندگی فرهیخته فرهنگی آن نیست. تولید محصولات کشاورزی و دامی با رویکرد سلامت غذایی، حفاظت از فرهنگهای کهن و بازتولید فرهنگهای فراموش شده، همچنین باورها و آداب و رسوم بر پایه سلامت اجتماعی، حفاظت از زیستبوم و پاسداشت زمین، تولید صنایعدستی و ابزار حرفههای گوناگون و تولید مواد اولیه مرتبط با آن در کنار فرصتهای دیگر علاوه بر بهرهوری ملی، سبب غنای فرهنگ ملی و همبستگی اجتماعی در یک جغرافیای گسترده خواهد شد.
بیتوجهی به ارزشهای فرهنگی و اقتصادی در روستاها طی نیم قرن اخیر باعث شد تا روستاها به شدت در معرض آسیبهای معماری و سیما، توقف تولید و بازتولید فرهنگ و خردهفرهنگهای سرزمینی، شکاف اجتماعی، فراموشی آیینها و سنن گذشته، تهدید محیط زیست به دلیل آشنا نبودن با شیوههای درست کشاورزی و استفاده از سموم و دیگر وابستههای شیمیایی برای تولید بیشتر، همچنین بهرهوری منابع طبیعی، فراموشی برخی تولیدات و وابستگی به بازارهای شهری و دهها آسیب دیگر که روستاها را در مرحله فروپاشی از یک هویت انسجام یافته به سوی هویتهای کاذب لجامگسیخته پیش میبرند، قرار گیرند.
در دهههای اخیر هم با توسعه صنعت گردشگری بدون تکیه به پایگاه علمی و عقلانیت مانند دیگر پیشقراولان توسعه، آخرین تیر به بهانه توسعهیافتگی بر پیکر نحیف روستاها زده شد. این رویکرد میتواند به فروپاشی اجزای متشکله روستا در ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بینجامد که نمونه بارز آن بسیاری از روستاها در استان مازندران است.
- اما صنعت گردشگری پدیده نوظهوری در مازندران نیست و دستکم از ۵ دهه پیش در استان وجود داشته است.
بله؛ اما طی چند دهه اخیر با رشد سفر در شمال ایران به ویژه مازندران سرمایهگذاری در بسیاری از مراکز رسمی و تا حدی غیر رسمی در بخش اقامت و پذیرایی دارای توجیه بود. این رویکرد در سرمایهگذاری برای ساخت تاسیسات گردشگری از الگوی مناسبی پیروی میکرد. به همین دلیل لکههای سرمایهگذاری و فعالیتهای گردشگری در موقعیت مناسب و دارای استراتژی مشخص و منطقی گردشگری بود که در اثر آن زمینهای کشاورزی، هویت فرهنگی و اجتماعی منطقه، محیط زیست و تولید در روستا و در یک جمله هویت تمامیت ارکان روستایی حفظ شده یا کمتر دچار آسیب میشد، اما این الگو در ۲ دهه اخیر با بهای ناچیز زمین و تغییر نگاه گردشگران به مازندران از یک جغرافیای گردشگری به خانه دوم و افزایش ویلاها در کنار محل سکنوت روستاییان با سرمایه و هزینه اندک، تمام ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و در پی آن ارزشهای اقتصادی را به خطر انداخت.
امروز بسیاری از ساکنان خانههای دوم در روستاها که تا دیروز گردشگر این جغرافیا محسوب میشدند، همسایه ساکنان بومی به شمار میآیند. قطعات بزرگ زمینها نیز به قطعات بسیار کوچک برای ساخت بناهایی اختصاص یافت که معمولا ارزش معماری خاصی ندارند. در نتیجه جذابیتهای فرهنگ تازهواردها همانند پدیده گلوبالیسم تار و پود فرهنگ روستایی را از هم جدا کرد و جایگاه اجتماعی روستاها را صرفا در حد مکانهای اقامتی پایین آورد، همچنین افزایش درآمد به هر بهایی تنها هدف ساکنان روستاها شد.
این دستاورد مادی هرگز به سمت تولید و افزایش بهرهوری پیش نرفت و بسیاری از ساکنان تولیدکننده روستاها را به مصرفکنندگان شهری تبدیل کرد. این الگو، یعنی افزایش توان اقتصادی صرف در روستا، نه تنها باعث ماندگاری زمینداران دیروز در روستاها نشد، بلکه این ثروت بدون زحمت بسیاری از روستاییان را روانه شهرها کرد. امروز بسیاری از همان تولیدکنندگان محصولات باغی و کشاورزی فقط مصرفکننده محصولات میدانهای میوه و ترهبار هستند. به همین دلیل تاکید میکنم که توسعه گردشگری به ویژه پدیده اقامتگاههای بومگردی با رویکرد حداکثری بدون پیشنیاز فرهنگ و تولید همهجانبه سم مهلکی برای جوامع روستایی است. بسیاری از فعالان این حوزه با تعدد این مراکز در روستاها بهویژه در مناطق کوهستانی فقط به فکر جذب مشتری بیشتر هستند که با فلسفه اقامتگاه بومگردی فاصله زیادی دارد.
- در چنین شرایطی که میل به این شکل فعالیت در روستاها زیاد شده راه برونرفت از وضعیت کنونی و قرار گرفتن در مسیر درست توسعه روستایی چیست؟
عطش توسعه و جهانی شدن فرهنگها که رهاورد دوران پس از جنگ جهانی است، باید به صورت عقلانی مورد توجه دولت و مدیران دستگاهای استانی قرار گیرد. باید به این موضوع توجه کنیم که روستاها حتی در بُعد کشاورزی تعریف نمیشوند و توسعه آنها فقط با توسعه کسب و کار معنا پیدا نمیکند. ارزشهای محیط روستایی در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و البته اقتصادی تعریف میشوند، اما در این سالها ۲ مفهوم فرهنگی و اجتماعی به طور کلی از مبانی توسعه در روستاها کنار گذاشته شده است.
- البته میزان برخی تولیدات و فعالیتهای اقتصادی در برخی روستاها طی چند سال اخیر رشد داشت.
آثار سوء تورم، به ناچار در روستاها با افزایش لجامگسیخته تولید برای بقا همگرا شد ولی این موضوع هرگز نمیتواند رفاه و آرامش را در مقابل اسب لجامگسیخته هویت به ارمغان بیاورد. دیری نخواهد گذشت که برای توسعه فرهنگی و سرمایه اجتماعی در روستاهای شمال به ویژه مازندران باید هزینههای گزافی بپردازیم. از سوی دیگر توسعه با رویکرد جهانی شدن، جامعه امروزی را به شدت به سوی مصرفگرایی سوق داده و فشار ناشی از تلاش برای تولید بیشتر، منابع جهانی بهویژه منابع آبی و طبیعی روستاها را به خطر انداخته است. توسعه روستا به عقلانیت نیاز دارد؛ عقلانیتی که به دور از جو سیاستزده، هویت را به روستاهای مازندران بازگرداند و سودای توسعه بدون محتوا با هر پسوند و پیشوندی در بخش گردشگری یا دیگر بخشها متوقف شود.
روستا یک جغرافیای فرهنگی و زیستی با پیشینه هویت فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی، تولید فراوردههای دامی، کشاورزی، تولیدکننده مفاهیم جشنها و آیینهای شکرگزاری و منظرهای معماری زیبا و لطیف و تامینکننده اکسیژن زندگی شهرنشینی است. با مرگ روستا، شهرها با بحران هویت روبهرو خواهند شد و بیشک مرگ شهرها فرا خواهد رسید.
- میتوان برای توسعه واقعی و درست در روستاهای مازندران از تجربه روستاهای موفق کشور یا حتی سایر کشورها در توسعه بر مبنای گردشگری استفاده کرد؟
اگرچه برای دستیابی به توسعه استفاده از مدلهای دیگر مناطق جهان لازم و ضروری است ولی روستاهای مازندران برای بازگشت به هویت مجدد خود نه نیاز دارند که به روستای زیبا و فرحبخش گیترون هلند تبدیل شوند و نه مانند روستاهای صنعتی چین رشد اقتصادی داشته باشند. روستاهای مازندران با توجه به پیشینه شکلگیری، تسلسل زندگی، باورها و آداب و رسوم، ظرفیتهای کشاورزی و دامپروری به همراه دهها فاکتور دیگر نیازمند الگوی پیشرفت بومی با توجه به ظرفیتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و متناسب با الگوی توسعه منطقهای هستند.
بیشک هدایت تمام روستاهای بکر با شاخصهای فرهنگی و اجتماعی به سوی گردشگری، یک اشتباه استراتژیک است. باید توجه داشت که بازآفرینی روستاها پس از تغییر وضعیت هرگز امکانپذیر نیست. استراتژی توسعه گردشگری در روستاهای مازندران باید با پیشنیاز فرهنگی و هویتی و با رویکرد گردشگری خلاق نسل سوم همراه باشد تا بتوان از این منظر نسبت به آموزش جامعه محلی برای حفظ اصالت و بازتولید فرهنگهای بومی و محلی برای ارائه، فروش و صادرات محصولات زیستبومهای روستایی اقدام کرد.
باید تلاش شود تا با برنامهریزی مشخص، برخی از روستاهایی که دارای ویژگی خاص در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصاد بومی هستند را به عنوان موزه روستایی، دارای کارکردی متفاوت کرد تا امکان باززندهسازی بسیاری از عناصر فرهنگی آن فراهم شود. روستاهای با درجه دوم اهمیت که دارای برخی ظرفیتهای فرهنگی و طبیعی هستند نیز باید کارکرد گردشگری از نوع مفهوم عام داشته باشند. این تعریف هرگز به معنای حضور نیافتن گردشگران در روستاهای نوع اول نیست، بلکه نوع و حجم گردشگران و رفتار آنها باید تحت نظارت و پایش دائمی باشد.
- مراجعه به گردشگری مزرعه
دکترای گردشگری و اکوتوریسم و استاد دانشگاه در گفتوگو با همشهری بر پیشنهاد گردشگری مزرعه تاکید کرد. «علی ماهفروزی» گفت: پیشنهاد مشخص ما مراجعه به گردشگری مزرعه است. گردشگری کشاورزی برخلاف گردشگری مزرعه مفهوم عام دارد و بیشتر اوقات شکنندگی جوامع روستایی بدون آموزش و مهارتهای گردشگری را به دنبال دارد که در این مبحث هدف ما توسعه گردشگری هدفمند مزرعه است.
وی ادامه داد: این شاخه از گردشگری منجر به جلوگیری از تفکیک اراضی، احیا و پایداری فرهنگی و محیط زیستی روستا و بازگشت هویت همهجانبه زندگی فاخر در مناطق روستایی میشود که علاوه بر منشا تولیدات کشاورزی با هدف توسعه اقتصاد، آغازگر بازتولید صنایعدستی و ابزار حرفههای مختلف، افسانهها، موسیقی و فرهنگهای بومی خواهد شد. این استاد دانشگاه بیان کرد: سرمایهگذاران فرهیخته و وفادار به فرهنگ و هویت در ابعاد کلان و سرمایهگذاران خرد محلی میتوانند نجاتبخش روستاها باشند.