تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۵۴

همشهری آنلاین: در نشست «کوتاه با داستان» که با یادبود ابوالفضل زرویی نصرآباد همراه بود از این‌که این شاعر طنزپرداز فقید چگونه رمان نوشت حرف زده شد.

به گزارش ایسنا، دوازدهمین نشست کوتاه با داستان به میزبانی سیدمهدی شجاعی با حضور صادق کرمیار و با یادی از ابوالفضل زرویی نصرآباد در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

یادداشت‌هایی از جنگ که به داستان تبدیل شد

در ابتدای جلسه، ‌ صادق کرمیار در سخنانی اظهار کرد: داستانی که برای این جلسه انتخاب کرده‌ام، داستانی از جنگ است. در آن زمان، من خبرنگار روزنامه اطلاعات در جبهه بودم و گزارش‌هایی تهیه می‌کردم. البته به اتفاق خانواده‌ام در اهواز مستقر شده بودم و از آن‌جا گزارش می‌فرستادم و در روزنامه اطلاعات جبهه منتشر می‌شد. در کنار این‌ها مواردی وجود داشت که در روزنامه قابل چاپ نبود و آن‌ها را یادداشت می‌کردم. در آن زمان، براساس همین اتفاقات، دو داستان نوشتم که به آقای علی‌اصغر شیرزادی که دبیر سرویس بخش گزارش روزنامه اطلاعات و از داستان‌نویسان نسل سوم بود، دادم تا بخواند. ایشان خواند و گفت «خیلی خوب است و ادامه بده. نگاهت خیلی تصویری است.»

او درباره نوشتن اولین داستان‌های خود گفت: از آن زمان به بعد، گزارش‌هایی از منطقه را که قابل چاپ نبود یادداشت می‌کردم تا به صورت داستان دربیاورم. خاطرم هست یک روز در خرمشهر بودم و وارد خانه‌ای شدم. انگار آن خانه من را گرفت و فضایی داشت که من را در خود نگه می‌داشت. به همین دلیل، تمام اجزای خانه را با دقت نگاه کردم و برای خودم تصویرسازی کردم که در این خانه چه کسانی زندگی می‌کردند، ‌ چگونه بودند، آن عراقی که با پوتین وارد این خانه شد، چه کار کرد و دنبال چه بود، پدر این خانواده چه کشیده است، چه بلایی بر سر این خانواده آمده است و ... این‌ها منجر به نوشتن داستان «فریاد در خاکستر شد» و بعد مجموعه داستان‌های دیگری را هم نوشتم.

این نویسنده افزود: باید بگویم که اکثر داستان‌های آن زمان حماسی بود تا رزمنده‌ها را به شجاعت تشویق کند. اما این داستان‌ها متفاوت بود و از حماسه عبور کرده بود و تقریبا به درون شخصیت‌ها و آدم‌ها نقب می‌زد. بر همین اساس، مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.

سپس داستان «فریاد در خاکستر» توسط صادق‌ کرمیار  برای حاضران خوانده شد. در ادامه سیدمهدی شجاعی داستان «لباس عاریتی» را خواند.

بخش بعدی برنامه، به برگزاری مراسمی برای گرامیداشت یاد و خاطره ابوالفضل زرویی نصرآباد، نویسنده و طنزپرداز که سال گذشته از دنیا رفت، با محوریت کتاب «ماه به روایت آه» اختصاص داشت. در این قسمت از برنامه صادق کرمیار همراه با سیدمهدی شجاعی به مرور خاطراتی از او پرداختند.

در ابتدای این بخش، یک کلیپ معرفی از ابوالفضل زرویی نصرآباد پخش شد که خود او درباره زندگی شخصی و فعالیت کاری‌اش صحبت کرده بود. این تصاویر آخرین صحنه‌ها از ابوالفضل زرویی نصرآباد بود.

زرویی مطالعات عمیق تاریخی- مذهبی داشت

کرمیار درباره زرویی نصرآباد گفت: صحبت کردن در مورد او بسیار سخت و دشوار است. اکنون که این کلیپ را دیدم یاد صحبت‌های استاد شفیعی کدکنی افتادم. ایشان در یک جلسه در دانشگاه گفته بودند که وقتی دولت مبعوث بازار است، نتیجه‌اش این می‌شود که نگاهش به فرهنگ و هنر هم نگاه بازاری، واسطه‌گری و دلالی است. شخصیتی مثل ابوالفضل زرویی نباید در چنین شرایطی زندگی و در چنین شرایطی فوت می‌کرد. خاطرم هست که در سال ۸۸، آقای شجاعی را به واسطه کتاب «نامیرا» دیدم. آن روزها شرایط بسیار بحرانی بود. آقای شجاعی به من گفت که از بین اهالی قلم، چه کسی هست که مشکل داشته باشد؟ اسم چند نفر را آوردم که یکی از آنان ابوالفضل زرویی بود. وقتی این نام را بر زبان آوردم، انگار که چشمانش را برق گرفت؛ به من گفت که او را پیدا کن و بیاور تا جلسه‌ای داشته باشیم. بلافاصله جلسه‌ای برگزار شد و این دو نفر دیگر همدیگر را رها نکردند. ما ابوالفضل را با نگاه و شعرهای طنز او که چاپ شده یا نشده است، می‌شناسیم اما مطالعات او در زمینه تاریخ، ‌ مذهب، علوم انسانی و به خصوص تاریخ اسلام و شخصیت‌های دینی به قدری عمیق است که کمتر پژوهشگری داشته باشیم که در این زمینه تا این اندازه مطالعه داشته باشد.

ماجرای نوشتن «ماه به روایت آه» با یک پیشنهاد

او سپس خاطراتی را از نوشتن کتاب «ماه به روایت آه» توسط ابوالفضل زرویی نصرآباد بیان کرد و گفت: خاطرم هست در دومین جلسه آقای شجاعی به ایشان گفت «نظرت چیست یک رمان در مورد حضرت ابوالفضل بنویسی؟» زرویی سری تکان داد و گفت «فکر می‌کنم.» بعدا موقعیتی پیش آمد و من و آقای شجاعی با هم تنها شدیم؛ به او گفتم که «این چه پیشنهادی بود مطرح کردید؟ ابوالفضل نمی‌تواند رمان بنویسد و بهتر بود می‌گفتی که یک قصیده بنویسد. رمان نوشتن کار او نیست و او هم رویش نمی‌شود به شما «نه» بگوید.» مدتی گذشت و دوباره ابوالفضل را دیدم؛ از او پرسیدم که چه می‌کنی؟ گفت در حال مطالعه هستم تا آن رمان را که آقا سید گفت بنویسم. در جواب به او گفتم که «خیلی خودت را خسته نکن و اگر هم نشد، ایرادی ندارد. به جایش یک قصیده بگو.» او این حرف من را قبول نکرد. به مدت شش ماه مطالعه عمیق کرد و کتاب «ماه به روایت آه» را نوشت.

کرمیار ادامه داد: تمام فکت‌های تاریخی که در این کتاب وجود دارد، مبنای تاریخی دارد و می‌توان آن را به یک سند موثق استناد داد. بعد از شش ماه، شروع به نوشتن کرد و کتاب را دو سه‌ماهه نوشت. یک روز به خانه‌اش رفتم و به من گفت که کتاب را نوشته‌ام؛ نظرت چیست؟ ‌ کتاب را خواندم و همان‌جا تمام کردم. به او گفتم که «اصلا فکر نمی‌کردم بتوانی چنین کاری بنویسی؛ شاهکار است.» در پاسخ گفت که شوخی می‌کنی و ... من در حوزه ادبیات با کسی شوخی ندارم و اگر بد بود می‌گفتم که اصلا چاپ نکن. دقت کنید که ترکیب تخیل و مستند در کتاب تاریخی، ‌ کار بسیار دشواری است. خودم اعتراف می‌کنم که در کتاب «نامیرا» به آن اندازه که دلم می‌خواست، نتوانستم از پسش بربیایم اما ابوالفضل در کتاب «ماه به روایت آه» به خوبی از پسش برآمده بود. خاطرم هست که خیلی سریع، گوشی را برداشتم و خبر تمام شدن کتاب را به سیدمهدی شجاعی دادم. بعدا فهمیدم که نگاه آقای شجاعی بسیار درست بود که گفته بود رمان بنویس.

کرمیار در پایان گفت: امیدوارم کسان دیگری که باقی مانده‌اند و مانند ابوالفضل در این جامعه می‌فهمند و زجر می‌کشند، مورد حمایت قرار بگیرند. البته انتظار نداریم که مسئولین قدرشان را بدانند. آنان اصلا در حد و اندازه‌ای نیستند که بخواهند قدر آنان را بدانند. ما خودمان باید قدر خودمان را بدانیم.

سیدمهدی شجاعی هم در توصیف ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: تداعی درگذشت ایشان برای بنده تداعی‌کننده بسیاری از غم‌ها و فاجعه‌ها است و تنها به رفتن ایشان فکر نمی‌کنم. بحث این است که به یادمان می‌آید در مملکت ما چه خبر است و چه اتفاقاتی می‌افتد و سیاست‌گذاران فرهنگی ما چه الگوهایی را به عنوان نمونه‌های برتر معرفی کرده و سعی می‌کنند آنان را جا بیندازند. آن‌چه می‌بینیم محصول ۴۰ سال سیاست‌گذاری‌های ما است و نمی‌توان جوانان را محکوم کرد که چرا ذائقه‌های‌شان تا این اندازه تنزل پیدا کرده، از سواد و دانش فاصله گرفته‌اند و دنیای‌شان دنیای دیگری شده است.

او تاکید کرد: ابوالفضل زرویی نصرآباد یک نمونه عینی است که فضل و دانش او شمردنی نیست. البته این حرف‌ها را به این دلیل نمی‌زنم که او مرده است. یادداشت‌های من در زمان حیات ایشان موجود است و حس و نگاهم را نسبت به ایشان گفته بودم. بنابراین نمی‌خواهم بعد از درگذشتش از او تعریف کنم. رفتن او فاجعه بزرگی بود و غیرقابل جبران است و از مواردی است که آقایان باید پاسخگوی این رسیدگی نکردن به ایشان باشند. به نظرم با حداقل امکانات و شرایط می‌شد که این اتفاقات رخ ندهد.

از وجود زرویی محروم شدیم

سیدمهدی شجاعی  با اشاره به توان بالایی مطالعاتی زرویی گفت: در مورد بحث علمی و مطالعاتی آقای زرویی حرف زیاد است و اگر بخواهم واردش شوم، شاید کشش این جلسه را نداشته باشد اما بدون اغراق کسی از اهل قلم را سراغ ندارم که تا این حد عمیق بوده و با پشتکار، مطالعه کند. بارها گفته‌ام که ایشان تازه شروع به محصول دادن کرده بود و با آن‌چه از ذخیره‌ها انباشت کرده بود، وقتش رسیده بود که آن را عرضه کند. یقینا اگر می‌ماند، ده‌ها جلد کتاب از جنس «ماه به روایت آه» در مورد بقیه اولیا می‌داشتیم. به نظرم از وجود ایشان محروم شدیم و این مساله‌ای نیست که بتوان بیانش کرد و قابل جبران باشد.

بسیاری از نویسندگان همت انجام کار جدی تحقیقی ندارند

او سپس بیان کرد: یکی از مشکلات ما در عالم نویسندگی این است که نویسندگان ما متاسفانه همت و پشتکار جدی برای کار تحقیقی ندارند و به همین دلیل کارها سطحی و یک جور با تاریخ مصرف از آب درمی‌آید. بخش عمده زحمت نویسندگی به ویژه در کارهای تاریخی، تحقیق و تتبع راجع به آن سوژه است. به نحوی که نویسنده باید این‌قدر با آن سوژه درگیر شود که نتواند آن را ننویسد. این یکی از خلاهای جدی ما در نویسندگی است. البته تلاش کردیم یک بانک اطلاعاتی معارف درست کنیم که پشتوانه‌ای برای حرکت دوستان باشد اما مرحوم زرویی یک‌تنه همه این کارها را انجام می‌داد.

برچسب‌ها