بیشترین دغدغه منتقدان به نحوه تأمین مالی این طرح و بازده اقتصادی آن از یکسو و نگرانیهای زیستمحیطی و تغییرات اقلیمی از سوی دیگر معطوف شده است. با توجه به اینکه گفته میشود هدف طرح انتقال آب از دریا رفع تشنگی شهرها و روستاهای گرفتار بحران آب و همچنین تأمین نیاز آب شرب و همچنین برخی صنایع است؛ بهنظر میرسد شورایعالی آب، بهعنوان متولی سیاستگذاری و تصمیمگیری در این حوزه، پیش از اتخاذ تصمیم نهایی، میباید چند نکته را مورد توجه قرار دهد.
آیا استفاده بهینه از منابع آبی محدود موجود و سرمایهگذاری در طرحهای بهینهسازی مصرف آب از طریق مدیریت مصرف آب شرب و استفاده از فاضلاب برای مصارف صنعتی مقرون بهصرفهتر است یا انتقال آب از دریاهای خزر در شمال و عمان در جنوب؟ در واقع انتظار میرود مطالعات گسترده کارشناسی از ۲بعد فنی و اقتصادی صورت پذیرد تا براساس آن درباره ۲رویکرد آینده وزارت نیرو تصمیمسازی شود. رویکرد نخست استحصال آب از اعماق زمین و البته انتقال گسترده آب شیرینشده از دریا برای پوشش حداکثری مصرف آب در کشور است اما رویکرد دیگر و البته صحیحتر، اولویت دادن به مدیریت تقاضای آب و برنامهریزی وزارتخانههای نیرو، صنعت و جهادکشاورزی برای مدیریت هرچه بهتر منابع و مصارف آبی کشور است.
سیاستهای آبی ایران دستکم در ۴۰سال گذشته همواره بر تأمین آب به هر قیمت ممکن متمرکز شده و گزینه انتقال آب دریاها هم برخاسته از همین سیاست مدیریت عرضه حداکثری آب است. مسیر بهینهتر آن است که وزارت نیرو پیشنهاد دهد؛ شورایعالی آب ابتدا مجوز انجام مطالعه دقیق و فنی و اقتصادی درباره انتقال آب از دریا را صادرکند تا براساس یافتههای این مطالعه ملی، تصمیم نهایی گرفته شود. بدیهی است انجام این مطالعه ضرورت دارد، مشروط به اینکه تصمیمسازان و سیاستگذاران طرح مطالعاتی انتقال آب دریا را از ظرفیتهای پنهان و آشکار استفاده از منابع آبی موجود جدا قلمداد نکنند، در غیر اینصورت و بدون درنظر گرفتن مولفههای اقتصادی، فنی و زیستمحیطی و تحت تقاضا و فشارهای منطقهای در استانهای دارای تنش آبی چهبسا نتیجه طرح آن باشد که انتقال آب از دریا یک ضرورت ملی است. این نتیجه اگرچه مطلوب نیازهای منطقهای و احتمالا مدیران بالادستی است اما قابل دفاع نخواهد بود و پیامدهای آن در آینده نمایان خواهد شد.
برداشت آب از اعماق زمین و یا انتقال از دریاها «در حد نیاز» و مشروط به «توجیه اقتصادی و فنی و ملاحظات زیستمحیطی» آن باشد. البته وظیفه حاکمیتی ایجاد میکند تامین آب شرب مطمئن بهعنوان یک سیاست راهبردی دنبال شود. از این منظر اندیشیدن و تصمیمگیری بموقع درباره امکان اجرای طرح انتقال آب از دریا یا سایر منابع آبی برای تامین آب شرب شهرها و روستاهایی که با پیامدهای احتمالی پدیده خشونت آبی مواجه هستند، ازجمله در استان سیستان و بلوچستان یک اولویت ملی باید قلمداد شود. بهتر است دولت با توجه به محدودیت شدید منابع ملی بهجای برداشتن گامهای بلند و پرهزینه و شاید دیربازده، نظیر تامین آب بخش صنعت از طریق انتقال از دریا به استانهای مرکزی، به فکر برداشتن قدمهای بهینهتر، یعنی تامین آب شرب شهرها و روستاهای محروم از منابع آبی مطمئن باشد.
نتیجه اینکه همیشه راهکارهای درست، راهکارهای دمدستی، رأیآور اما پرهزینه نیست؛ بلکه راه بهتر و مطمئنتر درک تنگناهای آبی در اقلیم ایران است. درک درست تجربه جهانی ضرورت حرکت به سمت مصرف بهتر منابع آبی موجود و استفاده حداکثری و افزایش بهرهوری منابع آبی را یادآوری میکند. درست است؛ آب کم داریم ولی دردناکتر اینکه کمتر فکر میکنیم و بیشتر دنبال اجرای پروژههای پرهزینهای نظیر انتقال آب هستیم و به مصرف بهینه و منطقی کمتر میاندیشیم باید منطقی باشیم؛ اگر به فکر مدیریت تقاضای آب نباشیم، سیل انتقال و مهاجرت شهروندان گرفتار تنش آبی، همه را در آینده گرفتار میکند.