- نگار، مطمئنی مراقب نمیفهمه؟ خیلی ضایع است!
- نمیفهمه. خانم کاظمی اینقدر به موبایلش ور میره که نمیبینه چیکار میکنیم. حالا خوندی؟
- آره چندبار خوندم. انشاءالله۲۰ میشم.
- پس یه لطفی بکن قانونهای نیوتن رو بگو. دیگه رو میز جا نشد.
- خب چرا درس نخوندی؟
- تو که میشناسیاش. دفعهی پیش برگه جابهجا کردیم، نفهمید. اینقدر تو موبایلشه که نمیفهمه. مطمئن باش.
خانم کاظمی وارد کلاس میشود، سلام میکند و به موبایلش نگاهی میاندازد. اخمش توی هم میرود. توی کیفش دست میکند و همانطور که به ما چشم دوخته، دستش را میچرخاند. پیدا نمیشود. با اخم سرش را میبرد توی کیف و دوباره میگردد. آهی میکشد و موبایل را توی کیفش میاندازد.
نگار استرس گرفته. از چشمهایش معلوم است. معلم با دقت نگاهمان میکند و با دست به نگار اشاره میکند.
- محمدی پاشو برو اون ردیف، میز چهارم بنشین.
پریساسادات مناجاتی، ۱۶ساله از کرج
عکس: آبان شهری از تهران