تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۰۴:۱۳

راستش ما توقع چندانی از مدرسه نداریم. نه دیوارهای رنگارنگ می‌خواهیم، نه لباس فرمی که کسی اگر دید، نگوید داری از ختم کسی می‌آیی؟ تازه از آن‌هایش هم نیستیم که از مدرسه ناهار بخواهیم.

گله‌ای هم از کامپیوتر خراب کلاسمان نداریم که اگر روز خوبش باشد، پس از دقایقی مشت و لگد، راضی می‌شود ۱۰دقیقه فیلمی را که می‌خواهیم ببینیم نمایش دهد. یک‌بار از این وضعیت گله داشتیم و به گوش مسئولان رساندیم. گفتند: «خب نمی‌آمدید این مدرسه! نامه‌ی فدایت شوم که برایتان نفرستاده بودیم...»

مدرسه‌ی دل‌خواه من اصلاً این شکلی نیست؛ مدرسه‌ی دل‌خواه دوستم هم. در مدرسه‌ی موردنظر ما، معلم‌هایش لباس‌های رنگارنگ می‌پوشند و به بچه‌ها مطالب تازه و خارج از درس یاد می‌دهند. به حرف‌های بچه‌ها گوش می‌کنند و بچه‌ها را تحقیر نمی‌کنند. مثلاً وقتی با ذوق بهشان می‌گوییم ما فلان درس را بلدیم، نمی‌گویند: «اگر بلدی سر کلاس نیا!»

بچه‌ها از معاون‌ها حساب نمی‌برند. این مدرسه‌ی نازنین، کتاب‌خانه‌ی بزرگی دارد که هرچندوقت یک‌بار، کتاب‌های تازه مهمانش می‌شوند. امکاناتش عالی نیست، اما خوب است. مثلاً ماژیک به‌اندازه‌ی کافی دارد که بچه‌ها با خودشان به مدرسه نیاورند و اگر یادشان رفت بیاورند، از نمره‌ی مستمرشان کم نشود. وای از دانش‌آموزانش که چه بچه‌های باحالی هستند. به‌موقع کتاب می‌خوانند، به‌موقع شادی می‌کنند و به‌موقع تکیه‌گاه هم‌دیگرند. بحث می‌کنند و مدرسه را با تمام وجود دوست دارند. مدرسه‌ی دل‌خواه ما، بچه‌ها را شاد تحویل می‌گیرد و شادتر تحویل می‌دهد؛ نه این‌که شاد تحویل بگیرد و مردگانی متحرک تحویل بدهد!

من و دوستم مدرسه را گشتیم و نشانی از مدرسه‌ی دل‌خواهمان نیافتیم و در آخر صدایی در گوشمان گفت: «مدرسه‌ی موردنظر در دسترس نمی‌باشد! لطفاً جست‌وجو را متوقف کرده و به تست‌هایتان بپردازید که سال دیگر کنکور دارید.»

زینب محمدی، ۱۷ ساله از شهرقدس