به گزارش همشهری آنلاین، اگر با قزوینیها درباره آخرین شب پاییز همصحبت شده باشید، متوجه خواهید شد که این شب نزد آنها به «شب چله» معروفتر است تا «یلدا». در این استان نیز مانند بیشتر نقاط کشور، مراسم این شب بهیادماندنی، با جمع شدن اعضای خانواده و فامیل در خانه بزرگترها به زیبایی برگزار میشود و برگزاری آیینهای مربوط به شب یلدا در قزوین، از دیرباز و به علت وجود باغستانهای فراوان، با محصولات این باغها و انبارهایی که برای فروش یا استفاده از میوههای باغستانها در زمستان مهیا شدهاند، ارتباط تنگاتنگی دارد.
در این شب بهیادماندنی، بچههای قزوینی در خانه پدربزرگ یا مادربزرگ جمع میشوند، آجیل و شبچره میخورند و از بازی کردن و دورهم بودن لذت میبرند. برخی بزرگترها هم به یاد روزهای قدیم، زیر «کرسی شب» چلهنشینی میکنند و از شنیدن قصههای بزرگان خاندان و اشعار حافظ، لذت میبرند.
آیینهای کهن
شب چله شب آخر پاییز و شب اول زمستان است که از این شب به بعد، روزها بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند. این شب از دیرباز همواره جایگاه خودش را در فرهنگ مردم کهن دیار قزوین حفظ کرده است.
تا پیش از این شب، روزها بهتدریج کوتاه و شبها بلندتر میشوند، افزود: ازآنجاییکه گذشتگان ما، به نور و روشنایی عقیده داشتند و تاریکی را اهریمنی میشمردند تا حدودی از شب بیزار بودند. به همین سبب فرارسیدن روزی را که قرار است در آن خورشید ساعات بیشتری در آسمان باشد جشن میگرفتند.
تدارک شب چله
قزوینیها برای برپایی آیین شب چله، از ۱۰ روز پیشتر تدارک میبینند، روزهای نزدیک به یلدا، روزهای تکاپو کردن برای گردآوری خوردنیهای ویژه این شب از آشنایان، اعضای خانواده و حتی همسایهها است و این تلاش تا فرارسیدن شب چله ادامه دارد.
تفأل به دیوان حافظ از آداب تازه قزوینیها در شب یلداست، مردم قزوین در همان چند روز مانده به یلدا تا ۳، ۴ مَن نان میپزند؛ بهطوریکه تا پایان فصل زمستان نیازی به نان نداشتند و همان نانهای باقیمانده را پس از مقداری آب زدن، مصرف میکردند.
چرا هندوانه؟
درگذشتههای دور، هر میوهای، فقط در فصلش پیدا میشد که با توجه به نبود امکانات پیشرفته حفظ و نگهداری مانند یخچال و سردخانه، تنها میوهای که تا شب یلدا قابلیت ماندگاری داشت، هندوانه بود.
قزوینیها معتقد بودند هر کس در این شب هندوانه بخورد، در تابستان سال بعد، به تشنگی دچار نمیشود. به همین علت برخی از آنها، هندوانههای زیادی در کاهدانی خانههایشان نگه میداشتند تا در شب یلدا، در اختیار دوستان و آشنایان قرار دهند.
خوراکیهای یلدایی
پسته، بادام، سنجد، گردو، کشمش و مویز از شبچرههای «چله قزوینی» است یکی از آداب خاص قزوینیها این بوده که مغز گردو را با کشمش مخلوط میکردند یا برخی پسته را شور کرده و میخورند. بعضی نیز، آرد نخودچی یا گندم شاهدانه را در سینیهای پذیرایی این شب میگذارند.
تخمههای هندوانه و آفتابگردان رایجترین شبچره یلدایی قزوینیها است و بعضی خانوادهها برای این شب، «شیرمال زنجبیلی» یا حتی «قاووت کرمانی» میپزند و برخی دیگر، مقدار زیادی آبگوشت درست می کنند و حدود ۱۵ تا ۲۰ نفر از نزدیکانشان را بهصرف شام دعوت میکنند.
درگذشته بعضی از مردم قزوین، در شب یلدا «کلهپاچه» میپختند و بعد از خوردن شام، استخوانهای آن را بیرون نمیریختند تا در فصل بهار یا پاییز در جالیز و زمین کشاورزی بریزند تا محصولاتشان شته نزند. برخی دیگر استخوانهای کلهپاچه را میسوزاندند و خاکستر حاصله را در جالیزهایشان میریختند.
حضور عاشیقها
برخی خانوادههای ترکزبان قزوینی، «عاشیق» (نوازنده ساز و آوازهخوان آذریزبان) میآوردند و همگی باهم به داستانهای افسانهای و اسطورهای که عاشیق میخواند، گوش میدهند.
بعضی عاشیقها «شاهنامه» و برخی دیگر «کوراوغلو» (داستانی حماسی به زبان آذری) میخوانند، خانوادههای ترکزبان تا ساعات پس از نیمهشب بیدار میمانند و ضمن دست زدن تا پاسی از شب به شادی مشغول می شوند.
آدابورسوم ویژه
قزوینیها معتقدند اگر در این شب ننه سرما گریه کند، باران، اگر پنبههای لحافش را بیرون بریزد، برف و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود، از آسمان تگرگ میبارد.
فرستادن «خونچه چله» از سوی داماد، بهعنوان هدیه زمستانی برای عروس، یکی دیگر از آداب مردم قزوین در شب یلدا است، در برخی از خانوادههای هم استانیها این رسم وجود دارد که بچههای فامیل در شب چله به کشتی گرفتن و زورآزمایی توأم با شوخی و تفریح میپردازند.
آیینهای فراموششده
در مراسم «شال انداختن» که امروز تا حدی به فراموشی سپردهشده است، پسر جوانی که به دختری از خانواده دیگر علاقه داشت، در شب چله، شالش را از سقف پشتبام خانه آن دختر آویزان میکرد و اگر خانواده دختر، تمایلی به این وصلت داشتند، هدیهای را به این شال میبستند.
معمولاً در بین خانواده دختر مرسوم بود که جورابی را به این شال میدوختند و برخی دیگر هم داخل این شال که کیسهمانند بود، هدیه میگذاشتند که البته این هدیهها در حد یک جفت جوراب و یا یکمشت «نخودچی و کشمش» بود.
«کرسی سری» دیگر آیین شب چله بین روستاییان استان است، این مراسم برای دخترها و پسرهایی که تازه نامزد (عقد) کرده اند، برگزار میشود و طی آن، پسر «مجمعی» را روی کرسی میگذارد و دور مجمع را تزئین میکند؛ بعد، داخل آن را با توجه به وسع مالیاش، هدیهای مانند قواره لباسی، کلهقند، میوه و آجیل میگذارد و آن را به منزل نوعروس میبرد.