همشهری آنلاین: بنیان زندگی مردم همدان در گذشته بر کشاورزی و تجارت استوار بود و تنقلات شبچله را از بازار تهیه نمیکردند. خانوادهها این شب و روز فرخنده را با آیینهای خاص پاس میداشتند. از سنتهای رایج این شب در همدان گرد هم آمدن کوچکترها در منزل بزرگان خانواده، شبنشینی و شبچره و انجام بازیهای بومی و فال به دیوان حافظ همراه با خوردن تنقلات دستساخت کدبانوهای خانه (مادربزرگها و مادران) بود. پنجه خوراکی مرسوم این شب همدانیها بود. بانوان همدانی با پایان برداشت هندوانه، کدو، طالبی و خربزه هنر خود را به نمایش میگذاشتند تا سفرههای چشمنواز و رنگارنگ را روی کرسیهای شب چله آماده کنند.
کرسیهایی که روانداز آن لحاف چِهلتکه و پشتیهایی با پشم دستریس هنر همین مادران بود. کدبانوهای همدانی تخمه این صیفیها را دور نمیریختند بلکه تخمهها را شسته و از صافی رد میکردند تا بعد از چشیدن گرمای خورشید پاییزی کاملاً خشک شوند. آنوقت نوبت بو دادن تخمههای صیفیها میرسید. ابزار دست بانوان همدانی برای این کار، تابه یا دیگچه مسی کوچک، مقداری آب و نمک و حرارت اجاق هیزمی و بعضاً بخاریهای چوبی بود. اندکی حرارت بیشتر تخمهها را برای شب یلدا آماده میکرد. البته مردمانی که توان مالی بیشتر داشتند هندوانه و قِیسی (زردآلوی خشک) هم مزینکننده سفره آنان بود.
میوههای یلدایی
هندوانهها را با آغاز پاییز زیر کاه و در انباری خانه نگه میداشتند تا برای شب یلدا مهیا باشد. قِیسی از زردآلو دی تازه به ۲ صورت خشک و خیسانده استفاده میشد. بهندرت کدبانوی برخی خانهها میوههایی مانند سیب، گلابی و بهِ را در زیرزمین و یا شاهنشینها، داخل خاک سرخ نرم و الک شده میچیدند و در این موقع از مهمانان با آن پذیرایی میکردند.
اما رایجترین خوراکیهای شب یلدا در خانههای مردم همدان بهغیر از شام شب که بهدلخواه و برابر با توان صاحبخانه تدارک دیده میشد، سنجد، مویز و توت خشک و انگورهای به بَند کشیده شده بود. صاحبخانه با هنرمندی تمام شبچرهها را در بشقابهای سفالی یا مسی میریخت و با آن از مهمانان خود پذیرایی میکرد.
همدان در باغهایش درختهای معروف سنجد و توت داشت که رنگی دیگر به سفره تنقلات جشن یلدای همدانی میداد. میوههای خشک و مقوی درختان و توت و سنجد افزون بر شهر همدان از روستاهای مجاور آن یعنی حیدره، دیون، موئین، توئین برفین، دره مرابیک، شورین و باغهای عباسآباد به سفره شب یلدا میرسید. باغداران این روستاها، دانههای شیرین و آبدار انگورهای آفتابخورده را در دامان خاکهای اِسبار و گَلِ و گِوار کرده باغها در شهریور آماده میکردند. گردو، مویز و شانی شیرینی دیگر این محفل در شبهای سرد زمستان از شهرهای مجاور تویسرکان و ملایر به همدان آورده میشد تا سفره جشن چله همدانی رونق دوچندان داشته باشد.
بازی
بازی و سرگرمی جزو جداییناپذیر شب چله بود. از بازیهای این شب بلند سال در همدان پای کرسیهای گرم شده با زغالهای سنجد و مُو، «تاک وجُفت» یا «پُر یا پُوت» بود. تاک و جُفت را با مقداری نخود یا چند عدد مُهره بازی میکردند. بازیکنان دست خود را به پشت میبردند و چند مهره (تک یا جفتی) داخل مشت خود میگذاشتند. بعد مشت را مقابل بازیکن دیگر میگرفتند تا تعداد مهرهها را حدس بزند. اگر فردی حدسش صحیح بوده برنده میشد و نوبت او بود تا همین روند را ادامه دهد. در غیر این صورت نفر اول بازی را ادامه میداد تا نفر دیگر تعداد مهرهها را حدس بزند و نوبت بازی به او برسد. بازنده باید بهاندازه مهرههای داخل دست خود، به برنده از تنقلات خود میداد.
بازی پُر یا پُوت هم مانند بازی قبلی بود اما با آنیک تفاوت داشت. بازیکنان پشت سرخود چیزی را توی مشت پنهان میکردند یا نمیکردند. سپس مشت را مقابل همبازی خود میآوردند تا حدس بزند چیزی درون مشت هست یا نه که عبارت مرسوم این بازی برای این کار پُر یا پوُت بود. این بازیها را با شیرینکاری طولانی میکردند و به این دلیل هم برای بازیکنان بهخصوص بچهها جذابیت داشت. دراینبین افرادی که توانایی کافی برای شناسایی و حدس درست نداشتند برای آنکه بازی را به هم بزنند، در اصطلاح جِر میزدند و بازی تمام میشد.
بازی فنجان و حقهبازی
فنجان و حقهبازی افزون بر طرح معما، چیستان و خواندن داستان از بازیهای پرطرفدار بزرگترهای جمع شبنشین یلدا بود. در بازی فنجان، ۶ عدد فنجان را وارونه داخل یک سینی قرار میدادند. زیر یکی از فنجانها نخود یا مهرهای پنهان میکردند و بازیکن مقابل باید جای مهره یا نخود را برای برنده شدن نشان میداد. قرارداد بازی هم این بود که حریف حدس درست را در زیر نخستین یا آخرین فنجان بزند تا برنده شود در غیر این صورت بازیکن قبلی بازی را همچنان ادامه میداد.
در بازی حلقه یک بازیکن دستمالی را به شکل موش گره میکرد و حلقهای را به گردن موش میانداخت و آن را وسط سینی قرار میداد. این بازی را ۲ نفر انجام میدادند. یکی از بازیکنان (بال) چوب کوتاهی به دست میگرفت و طاس یا سینی را هم مقابلش قرار میداد و بازیکن دیگر از اتاق بیرون میرفت. بعد یکی از حاضران در جمع حلقه را از گردن موش درمیآورد و پیش خودش پنهان میکرد. بازیکن خارجشده از اتاق را به داخل اتاق صدا میکردند. او موش وسط سینی را برمیداشت و از موش سؤال میکرد، موش عزیزم بگو حلقه را که برداشته است.
بانام بردن اسامی افراد حاضر در مجلس باید حلقه را پیدا میکرد. بال چوب را به سینی میکوبید. صدای بلند یا کوتاه سینی مشخص میکرد بازیکن به فردی که حلقه دست او است نزدیک شده یا نه. در این بازی بازیکن رو به موش میگفت، بگو رُو دَر وَایسی نِدارِه (خجالت کشیدن) پایِ آبروی من در میان است.
بازیکن موش به دست باید این روند را تا جایی که حلقه را پیدا کند ادامه میداد. البته دراینبین همیشه بازیکنان از قبل باهم تبانی (همدستی) میکردند تا برنده تنقلات بشوند و این تبانی همیشه بین فردی که با چوب به سینی میکوبید با بازیکنی که موش را در دست داشت بود. بازیکن وقتی حلقه را پیدا میکرد، موش را میبوسید که او برای پیدا کردن حلقه کمک کرده است. ریگ و دوز بازی هم از بازیهای مرسوم این شب بود.
سرگرمی بانوان
بانوان محفل هم در جمع زنانه خود به حافظ فال میزدند. تکه پارچه نو و آب ندیده را برای این کار آماده میکردند، یکی از بانوان باسواد که اشعارِ حافظ را حفظ بود، دختربچه کوچکی را بغل میکرد. پارچه را روی او میانداخت و همزمان با خواندن اشعار حافظ به پارچه سوزن میزد حاضران محفل نیت میکردند. هر فردی، از معانی شعر مقصود خود را دریافت میکرد، پارچه را از روی کودک برمیداشت و به او هدیهای میداد. مادرانی هم که فرزندشان تازهداماد بود، هدیه برای عروس خود میفرستادند. میزان و نوع این هدیه با توان مالی آن خانواده مرتبط بود. تکمیلکننده این شادی قبل از خواب شب بلند یلدای خانوادههای همدانی داستانهایی از شاهنامه، فال به حافظ، هزار و یکشب، ۴ درویش، حسین کرد، امیرارسلان، شیرویه نامدار و مختارنامه به فراخور حال و هوای خانوادهها بود که بزرگان مجلس و باسوادها برای جمع نقل میکردند و عبرتآموزی هم در آن بود.