آداب شب یلدا در کهگیلویه و بویراحمد با گذشت زمان تغییری آنچنانی نکرده و خانوادههای ایرانی با دور هم جمع شدن در خانه بزرگان، پدر بزرگها و مادر بزرگها و دور همنشینی با گفتن متیلها (داستانهای قدیمی) به یاد بلندترین شب سال به درازای یک دقیقه اولین روزهای سرد سال را جشن میگیرند.
این آداب در طول زمان تغییری آنچنانی نکرده و خانوادههای ایرانی با دور هم جمع شدن در خانه بزرگان، پدر بزرگها و مادر بزرگها و دور هم نشینی با گفتن متیلها (داستانهای قدیمی) به یاد بلندترین شب سال به درازای یک دقیقه اولین روزهای سرد سال را جشن میگیرند.
یلدا همان میلاد به معنای زایش، زاد روز یا تولد است حتی در برخی از آداب و رسوم ایران باستان این شب را به نام شب چله نیز میشناسند.
در این شب خانوادهها با جمع شدن در خانه یکی از بزرگان با هیزم افروختن و گفتن داستانهای قدیمی شامل افسانههای احمعیل و محمعیل تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی را میدهند زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.
در این شب پدر بزرگها و مادر بزرگها با سفره پهن کردن و تزئین آن با تنقلات محلی از جمله، گندم برشتوک، زرت بو داده یا همان (پِشکو) برنج کوفته شده (گمک) کشمش (مویز) بادام وحشی از نوهها و اهل خانواده پذیرایی میکنند و به داستان سرایی میپردازند.
این سفره جنبه آیینی داشته و مقدس است و حاضران از ایزدخورشید، روشنایی و برکت میطلبند تا زمستان را به خوشی سر کنند و میوههای تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره تمثیلی از آن است که بهار و تابستانی پربرکت داشته باشند و همه شب را در پرتو چراغ و نور و آتش میگذراندند تا از فتنه اهریمن به دور باشند.
یکی از زییاییهای این شب داستان سرایی مادر بزرگها برای نوهها است. در روزگاران قدیم مادر بزرگ برای نوهها از متیلها و داستانهای باستانی سخن به میان میآوردند و آنها را مجزوب این داستان سراییها میکردند که تا سالها در ذهن خردسالان جاری بود.
در این روز همگان از جمله بزرگان و کدخداها لباس ساده میپوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت تا کارها داوطلبانه انجام گیرد.
از افسانه احمعیل و محمعیل تا شاهنامه خوانی موسپیدان
یکی ازمتیلها (داستانهای افسانهای) این شب، داستان دو برادر به نام احمعیل و محمعیل بوده که مادر پیری داشتند و در سرمای سرد زمستان در یک غار دچار یخ زدگی میشوند.
این داستان از آنجا شور پیدا میکند که مادر این دو جوانان در جستجوی آنان با یک هیزم آتشین به کوه میرود و هیزم آتشین خود را برای نجات فرزندان به دهانه کوه پرتاب میکند.
بعد از اصابت این هیزم آتشین به دهانه کوه، یخها و برفهای کوه ذوب شده و فرزندان این پیر زن که در سرما گیر افتاده بودند رهایی مییابند، که این داستان نشانه گر برف و باران و روز افزونی در پایان زمستان است.
ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار میمانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند.
یکی دیگر از رسوم این شب شاهنامهخوانی پیران و شاهنامهخوانان است. شاهنامه به دلیل داشتن یک صبغه قدیمی و باستانی و شورآفرین از دیرباز در بین لرنشینان از قدمت و قداست بالایی برخودار بوده و در این شب، کهنسالان و جوانان با دور هم جمع شدن در خانه یکی از بزرگان در کنار آتش، داستان سرایی میکنند.
آیین شب یلدا یا همان شب چله، همراه با خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوههای گوناگون صورت میگیرد که همه جنبهٔ نمادین دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.
همچنین در این شب انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب بهشمار میروند.
در این شب فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است و حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آیندهگویی میکنند.
آیین وجاق (آتش روشن کردن)
یکی از اهداف آتش روشن کردن دوری از اهریمن و شبزنده داری یک خانواده است و در دوران قدیم برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع میشدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت میکردند.
یکی دیگر از اهداف برگزاری این شب دور هم نشینی و تحمل سرمای زمستان و وحدت بیشتر بین اهالی روستا و دعا برای رزق و روزی است.
چله بزرگ و چله کوچک
چله بزرگ از یکمین روز دیماه، جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول میانجامد و آن را چله بزرگ مینامند به آن دلیل که شدت سرما بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرا میرسد که از دهم بهمن تا بیستم اسفند به طول میانجامد و سرما کم کم کاسته میشود.
بر اساس افسانهها و داستانهای ایران باستان، چله اول که اولین روز زمستان و یا نخستین شب آن است تولد مهر و خورشید شکست ناپذیر است، زیرا مردم دورههای گذشته که پایه زندگیشان برکشاورزی و چوپانی قرار داشت در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعت خو داشتند و براثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتشان را براساس آن تنظیم میکردند و به تدریج دریافتند که کوتاهترین روزها آخرین روز پاییز یعنی سیام آذر و بلندترین شبها شب اول زمستان است، اما بلافاصله بعد از این با آغاز دی روزها بلندتر و شبها کوتاهتر میشود.
جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار میشود، ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است.