خورشیدی درباره نمایشگاه تازه خود در دانشگاه تهران به همشهری آنلاین گفت: «چند سال پیش برخی دوستان نشانی به نام زدند تا از سالها فعالیت بنده در حوزه طراحی صحنه و لباس تقدیر کنند. من خودم چندان موافق این نوع تقدیر نبودم و نیستم و معتقدم مدال و نشان باید جایگاهی خاص داشته باشد. یعنی اینگونه نباشد که یک سال به یک آدم درجهیک و آگاه برسد و سال بعد فرد برنده در آن حد نباشد.»
این طراح پیشکسوت و قدیمی که بیشتر در حوزه تئاتر فعالیت کرده، افزود: «نشان خسرو خورشیدی چهار سال اهدا شد و سال پنجم دیگر اهدا نشد که دلیل اصلی آن هم مشکل اقتصادی بود. خانم نگار اسکندرفر در موسسه کارنامه به بنده لطف داشتند و تصمیم گرفتند در آذرماه به مناسبت تولد من یک کار ویژه انجام بدهند. من هرگز در زندگیام تولد نگرفتم و تولد برای بچههای دهه ۱۳۳۰ به بعد است و به سن و سال من نمیخورد.»
خورشیدی گفت: «نمایشگاه آثار هنری و خاطرات من در دانشگاه تهران به یک بانوی بزرگوار به نام سرکار خانم فاطمه سیاح تقدیم شده است؛ بانویی که خیلیها با او آشنا نبودند و نیستند و من تلاش کردم مردم به ویژه جوانان را از وجود بانویی بزرگ در تاریخ ادبیات ایران آگاه کنم. برای این نمایشگاه چند پوستر کشیدم و مجسمه هم ساختم که تنوع داشته باشد و کسانی که میآیند برای بازدید با فضایی متنوع مواجه شوند.»
این هنرمند قدیمی و تحسینشده فضای کلی نمایشگاه را چنین توصیف کرد: «اگر کسی «سیر حکمت در اروپا» خوانده باشد، میداند ذکاءالملک فروغی در این کتاب بیشتر از خوبیهای اروپا تعریف کرده است اما امروز از آن حکمت چندان خبری نیست و در قرن ۲۱ بیشتر یک یورش را شاهدیم که ابتدا در قالب طالبان بود و بعد هم داعش از دل اروپا بیرون آمد؛ پدیدهای که دیدم چقدر جنایت در گوشه و کنار جهان مرتکب شد.»
خورشیدی هدف اصلی خود را آگاهی دادن به نسل امروز دانست و افزود: «حرف من این است که ما نباید دستخوش این جریانهای طالبانی و داعشی شویم و باید آگاهانه به مقابله آنها برویم. باید در فکر پیشرفت جامعه باشیم و کاری نکنیم عوامل خارجی ما را تخریب کنند. باید همه بدانند چرا وقتی موزههای پالمیرا را خراب میکردند، صدا در اروپا از کسی درنیامد و حتی موزه واتیکان هم به آن واکنش نشان نداد. این کمترین کاری بود که آنها میتوانستند انجام بدهند.»
وی درباره بانو سیاح که این نمایشگاه به ایشان تقدیم شده، گفت: «مرحوم خانم سیاح در آلمان از پدری ایرانی و مادری آلمانی به دنیا آمد و پدر ایشان سالها در دانشگاه مسکو زبان فارسی تدریس میکرد. خانم سیاح همان زمان به هفت زبان زنده دنیا مسلط بود؛ آلمانی، روسی، فرانسوی، اسپانیولی، انگلیسی، عربی و فارسی و سال ۱۳۱۲ که همراه خانواده به ایران آمد، در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.»
خورشیدی در تشریح تواناییهایی بانو سیاح افزود: «ایشان کار خود را با تدریس ادبیات تطبیقی روسیه و فرانسه آغاز کرد و همان زمان آثار نویسندگان برجسته روس از جمله ایوان تورگنیف، نیکولای گوگول، ماکسیم گورکی و آنتوان چخوف را با بزرگان ادبیات فرانسه همچون آناتول فرانس، اونوره دوبالزاک، ویکتور هوگو و گیدو موپاسان برای دانشجویان مقایسه میکرد و نقشی اساسی در شناساندن این چهرهها داشت.»
این طراح برجسته ادامه داد: «کرسی خانم سیاح در دانشگاه تهران به قدری پربار بود که پس از فوت ایشان عملا برای همیشه تعطیل شد و با اینکه کسانی برای ادامه دادن راه تلاش کردند اما ره به جایی نبردند. بانو سیاح در دوران حیات کانون زنان ایران را بنیان نهاد که در آن جمعی از بانوان فرهیخته و باسواد و وارسته گرد هم میآمدند. مقالههای ایشان در مجله مهر منتشر میشد و نکته جالب اینکه ابتدا به روسی مینوشت و بعد به فارسی ترجمه میکرد.»
بانو سیاح دکترایش را در دانشگاه مسکو گرفته بود و سال ۱۳۲۶ در حالی که ۴۶ سال بیشتر نداشت از دنیا رفت. او در همان سن و سال به درجه استادی کامل رسیده و از استادان بیبدیل دانشگاه تهران بود. در تمام این سالها کمتر درباره نام و نشان و خدمات این چهره ماندگار در ایران سخن گفته شده بود و خورشیدی کوشید به سهم خود این کوتاهی تاریخی را جبران و نمایشگاه آثار هنری خود را به ایشان تقدیم کند.
خورشیدی درباره نحوه آشنایی خود با دکتر سیاح هم گفت: «خواهر من شاگرد بانو سیاح بود و همیشه در خانه از ایشان تعریف میکرد. نوروز ۱۳۲۰ که دکتر به خانه ما آمد، من هشت سال داشتم و تصور میکردم الان با یک غول روبهرو میشوم. در همان دیدار کوتاه شیفته فروتنی و افتادگی ایشان شدم و همیشه میخواستم کاری برایشان بکنم. به همین دلیل، سه تابلو از تصویر دکتر سیاح کشیدم و به دانشکدههای ادبیات سه دانشگاه تهران، تبریز و شیراز تقدیم کردم.»
طراح برجسته صحنه و لباس تئاتر ایران در پایان گفتگوی خود با همشهری آنلاین گفت: «بزرگترین آرزوی معرفی کردن افرادی است که صادقانه و عاشقانه به این مملکت و مردم آن خدمت کردند. ما باید بتوانیم آنها را که عشق خدمت به ایران داشتند به جامعه جوان معرفی کنیم تا حس وطندوستی و وطنپرستی در جوانان ما تقویت شود و بدانند که خود آنه باید ایران را بسازند. همه ما باید خدمتگزار ایران باشیم.»
استاد خسرو خورشیدی سال ۱۳۱۱ در همدان به دنیا آمد و پدرش میرزا شفیع از نخستین دانشآموختگان دارالفنون در دوره قاجار بود. او دوره کودکی تا نوجوانی را در تهران حضور داشت و برای ادامه تحصیل از ایران خارج شد. خورشیدی سرانجام سال ۱۳۴۸ به تهران بازگشت و در دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران شروع به تدریس کرد. او از پایهگذاران رشته تحصیلی طراحی صحنه در دانشگاهها ایران بود و به همین دلیل روز پنجم آذر را روز طراحی صحنه نامیدهاند.