به گزارش همشهری آنلاین، حجتالاسلام عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات و از چهرههای همیشه موثر این جریان از بهار ۷۶ تاکنون بوده است. او نگران فراگیر شدن نگرش منفی میان مردم است و تاکید میکند جامعه ایران پذیرای هر سخن منفی است و پیامدهای منفی بازکردن فضا کمتر از فیلترینگ است. بخشهایی از گفتگوی او با ایرنا را در زیر بخوانید:
* {شما این انتخابات را تمام شده و واگذار شده به رقیب می دانید یا امیدوار هستید؟ } باور ندارم طرف مقابل (اصولگرایان) جاذبهای برای مردم داشته باشد؛ ممکن است فضای اصلاحطلبی را مخدوش کنند اما این به معنای جایگزینی آنها نخواهد بود. مردم سالهاست از اصولگرایان عبور کردهاند. همچنین برخلاف خوش بینیها، باور ندارم شورای نگهبان نرمش نشان دهد. با این اوصاف معتقد به برنده بودن جریان رقیب نیستم مگر اینکه به یاس و افسردگی دامن بزنند تا مردم پای صندوق رای نیایند شبیه اتفاقی که در شورای شهر دوم رخ داد. در آن انتخابات، اصولگرایان حتی انتظار پیروزی یک نامزد خود را هم نداشتند اما وقتی مردم حضور نیافتند کاندیداهای جناح اصولگرا با حدود ۱.۶ درصد آرا، موفق به ورود به شورای شهر شدند. نه همه اصولگرایان بلکه رادیکالهای داخلی در تلاش هستند که زمینه حضور مردم را کاهش دهند و موفقیت خود را در عدم حضور مردم تعریف میکنند. ممکن است شعار حضور بدهند اما عملکردشان این نیست. تحلیل من این است که اگر مردم پای صندوق حاضر شوند، نمیگویم اصلاح طلبان پیروز میشوند اما ترکیب مجلس قابل تحمل خواهد شد. اگر مردم نیایند به همراه رد صلاحیتها شاهد مجلس دستچینی خواهیم بود. پیشبینی میشود که بیش از ۵۰ درصد نمایندگان در این دوره رد صلاحیت شوند. البته در این زمینه نقلقولهایی از بعضی از اعضای شورای نگهبان شده است.
* بعضی رسانهها مانند رسانه ملی با نقل قولهای گزینشی از امام از ایشان چهرهای ساخته و میسازد که نه تنها جاذبهای برای نسل امروز ندارد که باعث فرار افراد هم میشود. آنها به خودشان هم رحم نمیکنند؛ شما ببینید در تلویزیون فارغ از صحت و سقم اتهامات چه بلایی سر صادق لاریجانی آوردهاند، با علی لاریجانی چه میکنند با حسن روحانی که دولتش از خود آنهاست؛ چگونه رفتار میکنند؟
* در انتخابات مجلس نهم که پس از حوادث ۸۸ بود؛ حجت الاسلام خاتمی با من درباره رای دادن مشورت کرد، گفتم اصلا میتوانیم رای ندهیم؟ ما حتما باید رای دهیم حتی اگر رای سفید باشد. الان هم برداشت من همین است. حضور اصلاح طلبان در انتخابات امر الزامی است؛ چگونگی حضور را تا حدامکان باید تدبیر کنیم و در حد وسع میتوان این کار را انجام داد.
* {انتقادها به فراکسیون امید پس از چهارسال همچنان وجود دارد و شدت هم گرفته است} به منتقدان می گوییم کاندیداهای شناخته شدهتر و با پتانسیل بالاتر با نظارت استصوابی شورای نگهبان کنار گذاشته شدند. ما این افراد را از میان کسانی که آمده بودند انتخاب کردیم و هیچکدام نامزد ما نبودند گرچه بنده از انتخاب آنها راضی هستم و انسانهای قابل اعتماد و فرهیختهای هستند. اگر ما الان الگوی مجلس چهارم (کناره گیری) را در پیش بگیریم قطعا ناموق خواهیم بود. پیام آن پیام روشن بود اما الان این الگو برای رقبا یک فرصت است که نباید این فرصت را به آنها بدهیم.
* {تکلیف ۱۴۰۰ چه خواهد بود؟ } اگر ما توانستیم به عنوان یک نیروی مدعی انسجام خود را حفظ کنیم ولو شکست هم بخوریم در انتخابات ۱۴۰۰ هم میتوانیم تدبیر کنیم. من ناامید نیستم اما به دو دلیل خوشبین هم نیستم. دوستان ما تجربه موفق ۹۲ تا ۹۶ را فراموش کرده اند. اگر مانند این روزها آقای کرباسچی و آقای نعیمیپور و دیگران حرف خود را بزنند و فضای این چنینی تا آخر ادامه یابد؛ معلوم است که هم ۹۸ و هم ۱۴۰۰ را از دست میدهیم.
* {ممنوعیتها و محدودیتهای موجود برای برخی چهرههای شاخص این جریان تا چه اندازه میتواند تاثیرگذار باشد؟ } بخشی از مشکلات ما درونی و مربوط به انسجام داخلی و بخشی هم مشکلات بیرونی است. جریان برانداز خارجی و جریان رقیب داخلی روی یک نقطهای اشتراک دارند و آن کوبیدن اصلاحات است. صداوسیما در تخریب اصلاحات همان قدر فعال است که رسانههایی مانند بیبیسی عمل میکنند و مدتی است که استراتژی این رسانهها کوبیدن اصلاحات است. بیبیسی از شکل حرفهای خود فاصله گرفته و به صورت محسوسی به شبکه تبلیغی علیه اصلاحات تبدیل شده است. تحلیل آنها این است که مردم مدتهاست از اصولگرایان عبور کرده اند و این کورسوی امیدی که به اصلاحات وجود دارد، هم باید از بین برود. جریان تازه به دوران رسیده راستگرای داخلی متفاوت از اصولگراهای اصیلی مانند جامعتین (جامعه مدرسین و روحانیت) و موتلفه هستند که مرزها را میشناختند. این جریان که پس از دوره احمدی نژاد سرکار آمده دیگر مرزها را نمیشناسد و مسیر بیبیسی و صدای آمریکا را در کوبیدن اصلاحات درپیش گرفته است.
* تخریبها اثرگذار و جامعه پذیرای سخن منفی است و به شکل طبیعی هر چیز منفی را که گفته میشود، میپذیرد مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. جریان رقیب این موضوع را فهمیده و روی آن کار میکند؛ نمیشود شخص یا جناحی تخریب شود و بعد بگویید که اثری روی مردم نمیگذارد. اما نکتهای پشت اینها وجود دارد که ما به آن توجه نمیکنیم؛ این تخریبها اثر طولانی مدت ندارد چون پشت آن واقعیتی نهفته نیست یا تمام واقعیت وجود ندارد. به همین دلیل پس از مدتی یا به فراموشی سپرده میشود یا اینکه بالاخره مردم متوجه این میشوند که بحث مطرح شده با هدف تخریب بوده است یا اتفاقی میافتد که مردم میگویند اگر گروهی اشکالاتی هم دارد بهتر از طرف مقابل است. احساس میکنم مسیری که اصولگرایان رفتهاند و تغییری در روند و روال خود ندادهاند. گویی هیچ تغییری بنا نیست انجام شود.
* اطمینان میدهم که اگر همین امروز انتخابات آزاد برگزار شود و امثال حجت الاسلام خاتمی با شخصی مانند آقای سعید جلیلی رقابت کند، قطعا رای خواهد آورد. باید فضا را برای انتخاب مردم باز کنیم. وقتی به مردم می گوییم شما صغیر هستید و عقلتان نمی رسد و من نوعی بهتر تشخیص میدهم؛ نتیجه آن مجلسی میشود که حتی خود نهادهای نظارتی هم منتقد آن هستند.
* معتقدم که نگاه حذفی بزرگترین آسیب را به مشی جمهوری اسلامی از سال ۶۹ تا الان زده و ما هم زورمان نرسیده است. یک وقتهایی البته زورمان رسید؛ مثلاً بهزاد نبوی را رد کردند و ما به عنوان مجمع روحانیون ایستادیم و گفتیم که اگر وی تایید صلاحیت نشود در انتخابات شرکت نمیکنیم. یادم است که از دم در مجلس تا دفتر مجمع روحانیون مبارز، رضوانی عضو شورای نگهبان پشت حجت الاسلام کروبی آمد تا او را قانع کند که اطلاعیه تحریم ندهد. بالاخره دم در مجمع روحانیون یک مهلت ۲۴ ساعته گرفت تا درباره بهزاد مشورت کند و نظر دهد و هم بهزاد تایید شد و مجمع هم در انتخابات شرکت کرد.
* {اگر در انتخابات بدون وجود نظارت، فردی اعلام کند که به طور مثال الگوی فکری او فلان هنرپیشه خارجی و داخلی است، تکلیف این انتخاب مردم چه خواهد بود؟ } معتقدم اگر مردم را آزاد بگذارند عامه مردم چون مسلمان هستند سراغ او نخواهند رفت و از اسلام دست برنخواهند داشت حتی اگر بگویید امروز فضا بد شده و ما بدعمل کردهایم و فساد وجود دارد، باز هم میگویم الان مردم نه از شخص بلکه از زندگی اشرافی ناراحت هستند. مردم از حس عدالتخواهی و اسلامیخواهی دست برنداشتهاند و اگر عصبانی هستند به دلیل است که چرا این اسلامخواهی و عدالتخواهی زیر سوال رفته است.
* {بالاخره تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جامعه رخ داده است} بله تغییرات اجتماعی رخ داده است. اگر دوره اول مثلا ۵ سکولار به مجلس آمدند، الان ممکن است ۳۰ نفر بیایند اما من به عنوان کسی که تجربه ۴۰ ساله حضور در عرصههای مختلف را دارم معتقدم اگر ما ۴۰ نماینده ناباب در مجلس ۲۹۰ نفری داشته باشیم ولی مردم احساس کنند که رای آنها کارساز است، این برای ما ارزش است.
* {تکلیف اسلامیت نظام چه می شود؟ } هیچ اتفاقی برای اسلامیت نمیافتد. اسلامیت نظام با قرائت غیرمنجمد محکم سرجای خود می ماند.
* {اگر شما به عنوان مشاور یا عضو شورای نگهبان باشید چه کسانی را رد صلاحیت می کنید؟ } کسانی که مشکل شخصی و اخلاقی دارند. من کسی را به اتهام باورهایش کنار نمیگذارم.
* {حتی اگر صراحتا بگوید که به جمهوری اسلامی اعتقاد ندارم} نه. آن بحث دیگری است. مرز ما زیر سقف جمهوری اسلامی و قانون اساسی است. هر کس قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول دارد و ملتزم آن است زیر این سقف قرار دارد. وقتی کسی می گوید قانون اساسی را قبول دارم یعنی همه قانون را قبول دارد و یا ملتزم به همه اصول است ولو برخی از آنها را ناقص و ضعیف بداند. اگر کسی اصل قانون اساسی را قبول ندارد که ما با او تعارفی نداریم و نمیتواند در جمهوری اسلامی مدیریت داشته باشد.
* هم رهبری و هم مرحوم هاشمی مخالف برگزاری انتخابات شوراها بودند و من با طرح سلسله موضوعاتی هر دو بزرگوار را قانع کردم. پیش رهبری به قدری توضیح دادم که ایشان خندیدند و گفتند این قدر که شما مصمم هستید من دعا میکنم که موفق باشید. من هم گفتم هم دعا هم پشیبانی و حمایت شما را می خواهم، ایشان هم گفتند من هم کمک می کنم.
* من به رهبری توضیح دادم که رئیس، شهردار و فرماندار را ما منصوب میکنیم و کارهای خدماتی شهر به مردم میدهیم و آنها خوشحال میشوند که خود در اداره شهر تاثیر دارند و واگراییها به همگرایی ها تبدیل میشود. طبق مصوبه مجلس و مجمع تشخیص رایگیری در شورای نگهبان برای عدم صلاحیت است، صراحت این قانون میگوید شورای نگهبان باید عدم صلاحیت را احراز کند نه صلاحیت را.
* {شما قرائت خود را دارید و به طور مثال شورای نگهبان هم قرائت خود را، الان چه باید کرد؟ } در بحث انتخابات اینکه چه کسی باید به صلاحیتها رسیدگی کند هنوز درست تبیین نشده است. مدعی هستم کار رسیدگی به صلاحیتها بر عهده هیاتهای اجرایی است اما چون آقایان حاضر به عمل به قانون اساسی نبودند به مجلس پنجم یک ماده واحده دادیم؛ شورای نگهبان آن را رد کرد، دوباره به کمک ناطق نوری دوباره در مجلس تصویب و به مجمع تشخیص ارسال شد. من در مجمع تشخیص به عنوان نماینده دولت گفتم که شورای نگهبان آخرین مرجع است و باید راهی برای کسی که متضرر شده باز کند. اگر خود این شورا رسیدگی و رد کند، شخص باید به چه کسی مراجعه کند؟ این ماده واحده در مجمع تشخیص تصویب شد. فردای آن روز آیتالله جنتی در تماس با آقای هاشمی گفته بود این مصوبه در مخالفت با نظارت استصوابی است؛ آقای هاشمی هم گفته بود متن همین بوده و تصویب شده و نظارت استصوابی هم از بین برود چه اهمیتی دارد؟ در این ماده واحده ما تصویب کردیم که رسیدگی و رای در شورای نگهبان برای عدم صلاحیت است. یعنی شورای نگهبان نباید صلاحیت کسی را تایید کند بلکه شورای نگهبان باید اعلام کند که با ادله شرعی برای من محرز شده که این شخص صلاحیت ندارد. این موضوع بر خلاف موضوع احراز صلاحیت بود. ماده واحده نحوه رسیدگی به صلاحیت داوطلبان در شورای نگهبان باید بیشتر مورد توجه رسانه ها قرار گیرد.
* { یعنی شما احراز صلاحیت را قبول دارید اما توسط هیات های اجرایی؟ چون مردم که نمی توانند همه را احراز صلاحیت کنند. } شورای نگهبان و هیاتهای نظارت باید عملکرد هیاتهای اجرایی را تایید یا رد کند و اگر هیاتهای اجرایی در این زمینه اشتباه کنند، شورای نگهبان باید از آنها بخواهد که اشتباهات را اصلاح کنند نه اینکه خود مستقیما وارد شده و بررسی کند. البته این موضوع مورد قبول واقع نشده است. مقام معظم رهبری در قزوین درباره انتخابات سخنانی ایراد کردند که آن را محوربندی کردم و چهار اصل خوب از این سخنان درباره نحوه رسیدگی به صلاحیت ها استخراج و در نامه ای برای رهبری ارسال کردم و گفتم با این فرمایشات شما، دعوای ما با شورای نگهبان قابل حل است. رونوشت این نامه به آیت الله جنتی هم رسیده بود که اعتراض کرد؛ در جلسهای همه این محورها را از سخنان رهبری نشان وی دادم و گفتم با شما سر این مسائل یا ملاک قرار دادن قراین که به نتیجه نخواهیم رسید و هرکس راه خود را می رود اما باید این فرمایشهای رهبری را مبنا قرار دهیم که باز هم قبول نکرد.
* {هجمهها به آقای عارف و فراکسیون امید افزایش یافته، شاید اگر سکوتش را بشکند از این هجمه ها کاسته شود} بخشی از این انتقادات بیانصافی است. موفقیت عارف را باید در بستر خود ارزیابی کنیم. وقتی از ۱۳۵ نفری که با دفاع از اصلاحات و عارف به مجلس رفتند، ۷۰ نفر رسما کنار میروند، عارف چه میتواند کند؟ مشی عارف این است که نمیخواهد با حاکمیت درگیر شود و میخواهد با لحاظ کردن شرایط حاکمیت کار را پیش ببرد. نافی ضعف آقای عارف در پارهای عملکردها نیستم اما داوری باید برآیندی باشد و نمیتوان یک یا دو مورد را مبنا قرار داد. باید پرسید که بودن فراکسیون امید بهتر بود یا نه؟
* اگر امروز تندروها و حتی میانهروهای مجلس آرامتر و معقولتر حرکت میکنند به دلیل حضور فراکسیون امید است و اگر این فراکسیون هیچ کاری هم جز «تحدید» آنها نداشته باشد، کار بزرگی کرده است. دوستان ما اصلا این موارد را نمیبینند و به اثرات وضعی این فراکسیون در روند اداره کشور توجه نمیکنند. اگر این فراکسیون نبود همین لاریجانی معتدل «تسمهای به گرده» این جریان اصلاح طلب میکشید که آن سرش ناپیدا بود. منتقد پارهای از کارهای شورا هستم اما معتقدم که همه واقعیتها آنچه مشهود نیست و باید کارکردهای نامحسوس را هم دید.