به گزارش همشهری آنلاین، دکتر فردین علیخواه جامعه شناس طی یادداشتی به موضوع وضعیت بعد از طلاق از جنبههای مختلف پرداخته است: رشد طلاق در کشورمان دیگر پدیدهای نیست که بخواهیم آنرا پنهان کنیم. حال چه سازمان ثبت احوال تصمیم بگیرد آمار طلاق را به طور منظم و علنی منتشر کند و یا آنرا محرمانه تلقی کرده و فقط در اختیار مسئولان امر قرار دهد. هر فرد با نگاهی گذرا به اطراف خود میتواند به گستردگی این پدیده پی ببرد. چند روز قبل در یکی از سایتهای خبری به آمار طلاق در سال ۹۵ نگاه میکردم. در این خبر میانگینِ کلّیِ طلاق در کشور ۴.۲ اعلام شده است؛ به این معنی که تقریبا در مقابل هر ۴ زوجی که برای ثبت آغاز زندگیِ مشترکشان به دفاتر ثبت مراجعه میکنند یک زوج هم در آن دفاتر در انتظار امضای اتمام رسمیِ زندگی مشترک نشستهاند. برایم به عنوان یک جامعه شناس قابل تأمل بود که از نظر رتبۀ طلاق، استانهای خراسان و قم نیز جزو پنج استان نخست کشور، و در کنار استانهایی چون تهران، البرز(کرج) و گیلان قرار گرفتهاند. در این نوشته نمی خواهم تحلیل کنم که چرا حتّی در استان های خراسان و قم نیز -که در اذهان عمومی به قطب های مذهبی معروف اند- طلاق افزایش یافته است.
وقتی مطالب مرتبط با طلاق را در مطبوعات و سایتها بررسی میکنم میبینم که بیشتر آنها به دنیای قبل از طلاق پرداختهاند و دنیای پس از طلاق به حال خود رها شده است. ایدۀ "پیشگیری بهتر از درمان" ، ایدهای منطقی و موجّه است ولی دلیل بر آن نیست که برنامه مدوّنی برای نحوۀ مواجهه با پیامدهای یک اتفاق نداشته باشیم. آسیبهای اجتماعی، دومینووار هر کدام بر دیگری تأثیرگذارند. تمرکز بر دنیای قبل از طلاق و غفلت از دنیای پس از آن، زمینۀ بروز آسیبهای اجتماعی جدیدتری را فراهم میآورد که چه بسا پیامدهای آنها برای جامعه بیش از خودِ طلاق باشد.
به دنیای پس از طلاق میتوان از جنبههای مالی، شغلی، اجتماعی، فرهنگی و روانی نگاه کرد. تجربۀ نهفته در دنیای پس از طلاق برای زنان و مردان مشابه نیست. برای مثال وجود فرصتهای نابرابر اقتصادی و شغلی بین زنان و مردان، نگرانی بیشتری را برای زنان رقم میزند. در این زمینه طرز تلقیهای اجتماعی و فرهنگی ناخوشایند نسبت به زن مطلقه نیز از جمله مواردی است که در مجموع فشار روانی مضاعفی را بر زنان تحمیل میکند.
به نظر میرسد که ما برای "تحکیم یا تعالی خانواده" برنامههای مدوّن و بودجههای قابل توجّهی را تدارک دیدهایم ولی برای تحکیم و تعالی موقعیت یک زن یا مرد مطلّقه در جامعه "به عنوان یک انسان" و بازگرداندن آنان به وضعیت نرمال در جامعه هیچ برنامهای نداریم. حداقل به دنیای "قبل و پس" از طلاق به طور مساوی توجه کنیم. سالها قبل در جایی میخواندم که در یکی از کشورهای اروپایی « نمایشگاه طلاق » برگزار شده است. برخی از رسانهها این اقدام را به شوخی گرفتند. وقتی بیشتر درباره این نمایشگاه خواندم متوجه شدم که در این نمایشگاه زنان و مردان مطلقه از تجارب شخصی و سازوکارهایشان برای مواجهه با پیامدهای تلخ دنیای پس از طلاق میگویند و این تجارب را با دیگران به اشتراک میگذارند. برای مثال چگونه موانع اقتصادی و شغلی را برطرف کردهاند، چگونه پس از تک-درآمده شدن توانستهاند وضعیت اقتصادی خود را ترمیم کنند، چگونه و با چه قیمتی خانه استیجاری پیدا کرده اند، با چه مزاحمتها و نیرنگهایی مواجه شدهاند، سکونت در کدام محلات شهر برای زنان مطلقه امنتر است و حتی برای احیاء روانی خود چه کتابهایی خواندهاند یا در چه دورههایی شرکت کردهاند و...
بگذارید صادقانه بگویم. با وضعیت اجتماعی و اقتصادی فعلی کشور از یکطرف و نیز گسترش شهرنشینی، رشد تحصیلات زنان، رشد رسانههای جمعی که در مجموع به افزایش آگاهیهای اجتماعی و ظهور "فرد مدرن" خواهد انجامید؛ طی سالهای آینده طلاق کاهش نخواهد یافت و به تدریج سایر استانهای کشور نیز از نظر آمار طلاق به تهران نزدیک خواهند شد. توجه به دنیای پس از طلاق و تهیه برنامه مدونی برای آن از هم اکنون اجتناب ناپذیر است. طلاق راه حلی مناسب و بهترین گزینه برای زندگیهایی است که تبدیل به جهنّم شده ند. نهادهای اجتماعی باید به افراد کمک کنند تا در دنیای پس از طلاق صدمه کمتری بخورند. به آدمها یاد بدهند که متمدّنانه و باکلاس و درخور شأن یک انسان از همدیگر جدا شوند و پس از طلاق هم اگر فرزندی دارند در راستای نیازهای فرزندشان، به شکل متمدنانه، روابط انسانی و اجتماعی عادی خود را حفظ کنند و با دیدن همدیگر نخواهند سر یکدیگر را از تن جدا کنند. اگر اینگونه نشود جامعه ما در آیندهای نه چندان دور شاهد بحرانهای جدی خواهد بود.