محمد دادکان رئیس اسبق فدراسیون فوتبال میهمان برنامه این هفته «دست خط» بود.

به گزارش همشهری آنلاین،  محمد دادکان رئیس اسبق فدراسیون فوتبال در برنامه این هفته «دست خط» درباره پدرش نکاتی را مطرح کرد. بخش‌هایی از آن را در زیر به نقل از فارس بخوانید:

  • فرزند حاج آقا مصطفی دادکان هستند.

بله.

  • به ایشان مصطفی پادگان می‌گفتند.

بله.

  • چطور به ایشان مصطفی پادگان می‌گفتند؟

خدا رفتگان شما را بیامرزد، عکسی در آلبوم من هست و بعد به شما نشان می‌دهم، نوشته برای این که سربازی ایشان طول کشید و همیشه لباس سربازی می‌پوشید دادکان، شد پادگان. ۹ سال سربازی پدر من طول کشید.

  • دو مقطع را ایشان تعریف می‌کنند یعنی یک مقطع جزو داش‌مشتی‌های آن زمان بود و به قول معروف بزن بهادرهای آن زمان که دست همه را هم می‌گرفت. یک مقطع زندگی ایشان هم از کربلا به بعد است. بعد از اینکه کربلا می‌روند و می‌آیند آدم دیگری می‌شوند و عشق به امام حسین (ع) ایشان را عوض می‌کند و هیات محبان‌الزهرا را تاسیس می‌کنند. درست است؟

قبل از این بگویم آقای حجت‌الاسلام عالی خدمت حضرت آقا که بودند، ایشان واعظ آن روز بود. آقای عالی گریزی زد و گفت من می‌خواهم حرفی از یک مصطفایی بزنم و این به خاطر آقازاده‌اش که آشنا در جامعه هست من فامیلی ایشان را نمی‌گویم. پدر من تا ۲۸-۲۷ سالگی ادامه راه داشت، یعنی دوست داشت جزو شلوغ‌کن‌های محل و بزن بهادرهای محله باشد، کارهای جوانی انجام می‌داد. یک روز همه این کارها را پدرم خدابیامرز کنار گذاشت و ۱۳۲۷ که خودش ۲۷ ساله بود، هیات محبان‌الزهرا را به اتفاق حاج رمضان رضایی درست کرد و تمام آن کارها را کنار گذاشت.

حقیقتاً همه روحانیتی که الان من به شما می‌گویم، آیت‌الله قوام، آیت‌الله بروجردی، ناطق نوری، حاج احمد کافی، صالحی خوانساری، حاج فاضل کاشی و تمام اینها نوارها موجود است که درباره پدر من چه چیزهایی گفتند و چه بوده و چه شده است.

من هم خوشحالم پدرم اگر یک روزی گفتند «ز آتش حسین او شهرتش دیوانه شد» و فیلم هم با همین عنوان درباره پدر من ساختند و در خانه سینما نمایش دادن، خوشحالم بگویم فرزند همان پدر هستم و افتخار می‌کنم، نه تنها خودم که برادرها و خانواده‌ام هم افتخار می‌کنند.

  • پدر از آن تحول برای شما چیزی نگفته است که چطور این طور شد؟

حاج منصور ارضی یک نوار دارد، من اسم ایشان را نبردم. ایشان هم سالیان دراز با آقای طاهری‌ها در هیات ما می‌خواندند. حاج منصور ارضی یک نوار دارد و در آن نوار می‌گوید، مصطفی می‌خواست مجلسی برود و سید آن مجلس می‌گوید مصطفی شما نمی‌توانید در مجلس وارد شوید. می‌گوید چرا؟ می‌گوید چون این کار را شما انجام دادید. ما آدمی که این کار را انجام دهد راه نمی‌دهیم. پدر من هم می‌گوید اشکالی ندارد و به خانه می‌آید.

شب این بزرگ هیات خواب می‌بیند در یک بیابانی گیر کرده و از گرسنگی و تشنگی می‌افتد. این بزرگ هیات جلوتر می‌رود و می‌بیند سگی بالای تپه می‌رود و آنجا آب می‌خورد. می‌گوید می‌خواهد برود نگاه می‌کند دور از جان شما و دوستانی که می‌شنوند، سر پدر من است ولی بدن همان حیوان است. می‌گوید مصطفی شما اینجا چه کار می‌کنید؟ می‌گوید من سگ قافله امام حسینم. در نوار حاج منصور ارضی هست و همه گریه می‌کنند. می‌گوید اگر می‌خواهید بالا آب بخورید من باید شما را ببرم. پدر من این را بالا می‌برد. با همان شکل و شمایل.

این از خواب می‌پرد. دهه محرم هم بود. صبح به بزرگ‌های دیگر هیات می‌گوید باید امشب مصطفی را بیاوریم. می‌گویند چرا؟ این خواب را تعریف می‌کند. می‌گوید من در خواب این را دیدم و باید او را بیاوریم. این برای ۱۱-۱۰ سال پیش است و حاج منصور تعریف کرده است. بعد می‌آیند و در خانه پدر من را می‌زنند و پدربزرگم در را باز می‌کند و می‌گویند مصطفی را می‌خواهیم. پدر من می‌آید و علت را می‌پرسد. می‌گوید مصطفی ما را ببخش و می‌خواهیم شما را به هیاتی بیاوریم که دیشب گفتیم نیا. پدر من می‌گوید من نمی‌آیم. آنها اصرار می‌کردند و پدر من انکار می‌کرد. در نهایت وقتی پدربزرگم می‌گوید امشب با من بیا! می‌گوید به یک شرط می‌آیم که آن قلاده‌ای که در خواب دیدید در گردن من بیندازید و من را ببرید. اینها تعجب می‌کنند از کجا خواب را فهمیده است!؟

  • سال ۵۸ چطور به رحمت خدا رفتند؟

یک سکته کردند و خدا بیامرز فوت شد.

  • قبل از فوت ایشان خاطره‌ای چیزی ندارید؟

بله. پر از خاطره هستم فقط این را می‌توانم بگویم که اینجا از آقای ناطق نوری تشکر کنم که مراسم پدر من را در خانه انجام داد.

بخش‌های دیگر این گفتگو نیز به نقل از کانال دستخط در زیر آمده است:

* ۴۰۰ هزار شهید از جنگ تا الان داده‌ایم؛ از این ۴۰۰ هزار نفر کدام یک فرزندان مسئولین بودند؟

* می‌گویند بچه من می‌رود خارج که کار یاد بگیرد و به جامعه خدمت کند؛ همان خدمتی که شما کردید بچه شما هم می‌کند!

* نامزد وزارت ورزش بودم

* گفتند رئیس جمهور برای وزارت ورزش ۴ شاخصه تعریف کرده؛ ظاهرا من نداشتم و فعلی‌ها داشته‌اند!

* دقیقا آن دو نفری که با من مذاکره می کردند شدند نفرات اصلی ورزش (سلطانی فر و صالحی امیری)

*  احمدی نژاد رفقایش را می گذاشت و پایشان هم می ایستاد، اما اینها مذاکره می کنند بعد رفقای خودشان را می گذارند خوب چرا مذاکره می کنید!؟

*  چرا با مربی خارجی قرارداد را شُل می‌بندند؟ با آبروی مملکت بازی می‌کنند

* شترسواری دولادولا نمی‌شود؛ با صراحت اعلام کنیم که با ورزشکاران رژیم صهیونستی روبرو نمی‌شویم

* بیش از ۲۰۰ پرونده در فیفا داریم

*  برانکو بسیار مبادی آداب بود و به احترام ماه رمضان، فقط در خانه غذا می‌خورد

* تاج دارد زحمت می‌کشد، اما وزارت ورزش روی تصمیماتش اثر می‌گذارد

*  به تاج گفتم اجازه نده کی‌روش برود، گفت وزارت ورزش دارد فشار می‌آورد

* حرکت آقای رئیسی در مبارزه با فساد خیلی خوب است، ولی شاخه و برگ‌ها را زده، ریشه و تنه هنوز باقی مانده است

* احمدی‌نژاد گفت برگرد، قبول نکردم

* مسئول اجرایی برنامه ازدواج‌ها در دفتر رهبری بودم

* حضرت آقا گفتند دادکان از «سابقون» است

*  نامه نوشتنم به فیفا بعد از برکناری، صحت ندارد

*  به رویانیان گفتم هم آبرویت را می‌گذاری و هم آرزویت را؛ بعدا به حرفم رسید.