همشهری آنلاین- مریم ورشوئی، از خودم میپرسم آیا سالی بوده که مرگ کولبران را در صدر اخبار نشنیده باشیم؟ سال۹۵ بود که مرگ ۴ کولبر در سردشت همهمان را در بهت و غم فرو برد؛ کولبرانی که ریزش بهمن برای زندگی مجالشان نداد. در همان سال، کولبر ۱۹ساله دیگری اهل اشنویه در ارتفاعات سی چومان پیرانشهر بازهم بر اثر برف و ریزش بهمن با زندگی وداع کرد. سال ۹۶ مرگ ۴ کولبر دیگر در خوی دوباره به یادمان انداخت هنوز هستند کسانی که برای کسب لقمهای نان جانشان را میدهند. انفجار مین در روستای درهوران مریوان نیز در سال ۹۷ جان ۲ کولبر دیگر را گرفت و در همان سال جسد یخزده متین بدخشان، کولبر نوجوان اهل پیرانشهر پس از ۱۰ روز در منطقه مرزی ننور بانه پیدا شد و بسیاری دیگر از کولبرانی که راه رفته را برنگشتند.
این تراژدی تلخ هنوز هم ادامه دارد؛ همین چند روز پیش بود که فرهاد و برادر بزرگش، آزاد خسروی برای اولین بار همراه سایر کولبرها راهی مرز شده بودند، اما دیگر بازنگشتند. اهالی روستایشان "نی" در مریوان پیکر یخزده آنها را پیدا کردند. آنها پا به گردنه ژالانه نهادند تا مرهمی باشند بر درد پدر کمبینایشان. پدری که دیگر توان جمعآوری نان خشک را برای مخارج خانواده شش نفرهاش نداشت. پدری که در عزای پسران از دستدادهاش گفت: «بیپولی این بلا را سرمان آورد. پسرانم را از دست دادم. فقر و بیکاری ما، بختمان را سیاه کرد.»
این در حالی است که با صدور کارت مرزنشینی و تبدیل کولبری به پیلهوری قرار بود همه معابر کولبری در آذربایجان غربی، کرمانشاه و کردستان بسته شود و دیگر خبری از کولبری نباشد. اما باید از مسئولان بپرسیم که چرا بخش زیادی از اهالی روستاهای مرزی این استانها هنوز جانشان را کف دستشان میگذارند و با کولبری امرار معاش میکنند؟ شاید جواب ساده باشد. بازهم آییننامهای صادر شد که قبل از آنکه زیرساختهایش برای اجرا فراهم شود، فعالیت کولبران را غیرقانونی اعلام کرد؛ کولبرانی که برخی از آنها هنوز شرایط استفاده از کارت مرزنشینی را ندارند.
شرایط دریافت کارت مرزنشینی برای ساکنانی مهیا است که تا شعاع ۲۰ کیلومتری مرز زندگی میکنند و با این شرط میتوانند دربازارچههای مرزی به عنوان پیلهور مشغول به فعالیت شوند. ازسویی دیگر کسادی اوضاع بازارچههای مرزی به دلیل نبود همان زیرساختهای لازم دوباره اهالی روستاهای مرزی را باوجودی که شرایط پیلهوری را دارند به سمت کولبری سوق داد. کولبرانی که قامتشان از سنگینی کالاها زیر فشار و اجبار بیکاری خم میشود. بیکاری که نرخ آن در تابستان ۹۸ در آذربایجان غربی۸/۷، در کرمانشاه ۱۳/۲ و در کردستان ۱۲/۲ اعلام شده است. (تسنیم۱۵مهر۹۸)
قبل از آنکه برچسب قاچاقچی را بر کولبران بنهیم و مثل همیشه صورت مساله را پاک کنیم، شاید بهتر باشد فکری برای ایجاد اشتغال در این استانهایی که همیشه کولبرانش قربانی بیکاری و فقر میشوند؛ کنیم. استانهایی که صنعتی نیستند و کارخانههای چندانی برای مشغول شدن بومیان خود ندارند. کاش روزی برسد که در صدر هیچ اخباری مرگ کولبران ما را به یاد این شعر شیرکو بیکس نیندازد که «مگر چه میخواهم از وطن؟ جز لقمهای نان و خیالی آسوده».