به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس، بیش از نیم میلیون انسان، دور تا دور تبریز را برای زندگی انتخاب کردهاند، زندگی که نه؛ انتخابی فقط برای زنده ماندن!
اگر راهتان به این مناطق حاشیهنشین افتاد، خواهید دید که یکی از خانهها ۱۰۰ پله دارد، آن یکی صد و پنجاه پله و خلاصه هر کدام در طبقهای نانوشته ساکنند؛ بله نانوشته! چون در هیچ ادارهای تعداد پلهها و طبقات ساکنان بدون آسانسور ثبت نمیشود.
قصهای از این نیم میلیون نفر تبریزی
جریان خودبه خودی توسعه و پیشرفت اجتماعی در طول سالیان گذشته منجر به افزایش نابرابریها در جامعه شده و اغنیا را غنیتر و فقرا را فقیرتر کرده است.
حاشیه شهرها همواره مورد بیمهری مسئولان قرار گرفته است بهطوریکه این مناطق از داشتن حداقل امکانات آموزشی، فرهنگی و اقتصادی محروم هستند و نتیجه چنین فرآیند رشد شکاف و نابرابری است.
به اعتقاد کارشناسان، بیتوجهی به روستاها و اقتصاد روستایی و تمرکز امکانات در شهرها منجر به قطببندی شهرها و مهاجرت بیرویه روستائیان به شهرها شده است.
نوشتن از حاشیهنشینی دیگر به موضوع نخنمایی تبدیل شده است و قصد این نگاره، بیان معضلات حاشیهنشینی و نگاه کلان به این موضوع نیست، چراکه میخواهیم به یک زنگ خطری اشاره کنیم که در خفا به صدا در آمده است.
دورهمی طردشدگان در خرابههای امروز و کاشانههای دیروز
ابتدا هشدار این زنگ خطر را فریدون باباییاقدم عضو شورای شهر تبریز مطرح کرد.
او اظهار کرد: این خانهها پاتوقی برای معتادان در استان بدون معتاد متجاهر تبدیل شده است.
زندگی زیر پوست شهری حاشیهنشینان گفتنیهای زیادی دارد! تا زمانی که با آنها همصحبت و همنشین نشوی، نمیتوانی درکشان کنی!
ابتدای ورودی ترلان درهسی از سمت اتوبان پاسداران و نزدیک ژنراتور برق، خانههای مخروبهی به چشم میخورد. چند کودکی در حال بازی قایم باشک هستند. خانهای ۱۲ متری در مجاورت مخروبهها وجود دارد که زنِ خانه در حال پهن کردن لباسها روی طناب است.
تمایلی به صحبت کردن ندارد؛ بچهاش را که در حال بازی در آن محوطه است، صدا میکند و درِ قرمز رنگ فلزی خانهاش را محکم میبندد.
به طرف دو زن دیگر که بیرون نشستهاند، میروم. میپرسم خانهتان همین نزدیکیهاست؟ میگویند: «بله، همین خانه پشتی برای ماست، برای چه میپرسی؟ ».
صاحب خانههای مخروبه را میپرسم. یکی از آنها میگوید: قبلا افرادی اینجا زندگی میکردند ولی الان به روستای خود برگشتهاند، اینجا اعیاننشین نیست، از هر جا که خوشت بیاید، میتوانی دیوار بکشی.
از او میپرسم، شنیدهام در این مخروبهها هم افرادی زندگی میکنند که در پاسخ میگوید: معتادها، هفتهای یکی یا دو بار اینجا جمع میشوند و مواد مصرف میکنند.
او ادامه میدهد: به خدا یک مرد هم جرأت ندارد تا به پایین دره برود؛ اینجا زن و بچه ما در خطر هستند.
خانه بیچراغ رهاشدگان
اصرار میکنم تا ما را به یکی از این پاتوقها ببرد و از نزدیک با برخی از آنها صحبت کنیم؛ ولی اصرارم بیفایده است. او میگوید: چندی پیش یک سازمان مردم نهاد به اینجا آمدند تا به کارتن خوابها و معتادان کمک کنند، ما هم استقبال کردیم و آنها را به همراه کمکهای اهداییاشان به خانه مخروبهای که پاتوق معتادان بود بردیم ولی بعد از چند روز از این ماجرا، پاتوق توسط نهادهای ذیربط تخریب شد.
دادن پول به معتاد ظلم به آنهاست
دادن پول به معتادان ظلم به آنهاست، چراکه این پول صرف خرید مواد میشود، زندگی کردن برای آنها سختتر از مرگ است، چیزی برای از دست دادن ندارند، خانوادههایشان و اجتماع آنها را طرد کرده و حتی پذیرش اجتماعی برای افراد پاک شده هم در جامعه وجود ندارد. این بخشی از اظهارات تکاندهنده کسی است که خود روزی معتاد بوده است.
یک خانه با ۱۰۰۰ دَر
بنابه گفته برخی ساکنان ترلان درهسی، اکثر خانهها در این منطقه راه ارتباطی به یکدیگر دارند بهطوریکه وقتی نیروی انتظامی برای دستگیری برخی از ساقیان موادمخدر وارد خانه شناسایی شده میشود بلافاصله از طریق راه ارتباطی، آن فرد را فراری میدهند.
حتی در این مناطق خانههایی دیده میشود که از بیرون درشان قفل شده است ولی بهدلیل راه ارتباطی با سایر منازل، تردد در داخل نیز از طریق همان راههای ارتباطی بین خانهای انجام میگیرد.
کارمان مبارزه با فقیر است نه فقر
سعید بیات، جامعهشناس در رابطه با زنگ خطر به صدا در آمده نه چندان جدید در مناطق حاشیهنشین میگوید: مادر شرایطی هستیم که چه قبول کنیم، چه نکنیم با موضوع حاشیهنشینی دست به گریبان هستیم و نمیتوان برزنت روی آنها کشید تا دیده نشوند.
این جامعهشناس تبریزی بابیان اینکه در برخورد با جمعآوری گدا و معتاد فقطکار چکشی و برخوردی انجام دادیم و تقریبا صورت مساله را پاک کردیم، ادامه میدهد: همه این کارها خوب است ولی در شرایطی که بتوان با فقر مبارزه کرد زیرا الان اگر در ظاهر گدا نداریم به معنای این نیست که ما فقیر نداریم.
به باور او، ابتدا باید از ذهن خود شهروند درجه یک و دو را حذف کرد و سپس ساکنان حاشیهنشین را به رسمیت بشناسیم و از تجربه کشورهای موفق در این امر هم بهره بگیریم.
بیات میافزاید: به جای برخورد با فقر ما یک برخورد مبارزه با فقیر را پیشرو گرفتهایم.
سیستم شهری چیزی به نام حاشیهنشینان نمیشناسد
فریدون باباییاقدم، عضو شورای شهر تبریز نیز میگوید: وقتی اسم حاشیهنشین را میگویند قبل از اینکه کوچههای باریک، ساختمانهای غیر مستحکم و قوطی شکل و ساختمانهای غیرمجاز و ساختمانهای سفال به ذهنم بیاید، بیشتر افراد ساکن آنجا به ذهنم میرسد که فراموش شده و تهیدست هستند، حاشیهنشینها با اینکه در شهر ساکن هستند ولی در سیستم شهری، مالکیت آنها به رسمیت شناخته نشده است.