زلزله هم شبیه همین امتحان است و از آن میترسید، چون شناختی از آن ندارید. چرا باید در زلزلهی دو سال قبل استان البرز که بدون خسارتی جدی بود، ۱۲۰ نفر مصدوم شوند؟ اینها همان کسانی بودند که نمیدانستند امتحانی هست و به راهرو و خیابان دویدند و آسیب دیدند. ولی در ژاپن، زلزلههای بزرگتری میآید و همه با آن عادی برخورد میکنند، چون زلزله را میشناسند.»
«فاطمه حاجعلیان» از اولین مربیهای طرح دادرس است و تیمهایش دوبار قهرمان کشوری شدهاند. او برای ما و دانشآموزانش همین مثال معلم و امتحان ریاضی را میزند. حاجعلیان از سال ۱۳۸۰ در هلالاحمر فعالیت دارد؛ سال ۱۳۹۱ برای شرکت در اولین دورهی تربیت مربیان طرح دادرس، به اردوگاه بندرانزلی رفت. پس از دورهی آموزشی، ابتدا به مدت دوسال به مدیران، مربیانبهداشت و مربیانپرورشی آموزش داد تا آنها هم به دانشآموزان بهطور مستقیم آموزش بدهند. در ادامه، صحبتهای این مربی را با هم میخوانیم.
- فرار از کلاس
دانشآموزان در روزهای اول، بیشتر دنبال این هستند که سر کلاس ما بیایند و از درس فرار کنند! اما بعد که میآیند و ما از تاریخچهی هلالاحمر، صلیبسرخ و هشت بخش آموزشی برایشان میگوییم، متوجه میشوند کار جدی است. بعد کمکم علاقهمند میشوند و خیلی هم دقت دارند؛ مثلاً وقتی بانداژ آزمایشی میبندم، میبینم بچهها در ذهنشان روی دستشان مثل من باند میبندند.
البته باید دقیق آموزش ببینند، احیای قلبیریوی را درست بیاموزند و بیایند روی مانکن، همهی آموزشها را درست انجام
بدهند.
به آنها میگوییم: «نقاط امن و ناامن مدرسه را مشخص کنید؛ آموزشهایی را که میبینید به خانواده انتقال دهید و میتوانید در سالهای بعد با هماهنگی با مدیر و مربیبهداشت، در کلاسها حاضر شوید و در حدود ۱۵دقیقه به دانشآموزان آموزش بدهید.»
- برای روزهای سخت
۱۶ ساعت آموزش و چهارساعت آزمون داریم. البته ما برای مسابقه آموزش نمیدهیم! این آموزش برای روزهای سخت است.
آزمون برای تشویق و انگیزه است. وقتی بچهها زمان آزمون، استرس میگیرند، میگوییم این همان استرسِ زمان سانحه است. وقتی همه به شما زل میزنند تا کارتان را انجام دهید. حالا آزمون میدهید تا ببینید با خودتان چندچند هستید.
برای همهی بچهها
همهی بچهها میتوانند در کانون دانشآموزی هلالاحمر حضور داشته باشند و در طرح دادرس آموزش ببینند، ولی فقط هشتمیها وارد مسابقه میشوند. کانون دانشآموزی هلالاحمر، برنامههای دیگری هم دارد. مثل برنامهی «آشتیآشتی» یا «محلهی عاری از اعتیاد».
- نقطهی امن را پیدا کن!
شروعش با حادثهی شینآباد بود؛ آنموقع همه به این نتیجه رسیدند که اگر بچهها خودشان چیزی بلد باشند، خونسردی خود را حفظ کنند و از قبل دقت داشته باشند، متوجه خطرهای اطرافشان هستند و کمتر در معرض خطر قرار میگیرند. پس از آن، هلال احمر طرح «دادرس» را در مدارس اجرا کرد؛ در طرح دادرس به دانشآموزان آموزش داده میشود که وقتی اتفاقی میافتد چهطور خودشان و اطرافیانشان را نجات بدهند. دادرس حروف اختصار جملهی «دانشآموز آماده در روزهای سخت» است.
«هدایتالله خیاطیان»، معاون پیشدبستانی و دانشآموزی سازمان جوانان هلالاحمر میگوید: «طرح دادرس را هشت سال است که در هشتهزار مدرسه آموزش میدهیم که تقریباً هرسال و در هردوره، ۳۰۰هزار دانشآموز حضور دارند.»
به گفتهی او بچههای طرح دادرس، آمادگی لازم را کسب میکنند تا در سن قانونی به تیم های امداد و نجات بپیوندند. تمرین کارگروهی، رهبری همسالان، مدیریت بحران و ترویج فرهنگ بشردوستی با اشاعهی خودامدادی و دگرامدادی، از اهداف اصلی اجرای این طرح است.
خیاطیان میگوید: «روال کار به این صورت است که به درخواست مدیر مدرسه، کانون دانشآموزی هلال احمر در مدرسه تشکیل و فعالیتهایی در کانون دانشآموزی مدرسه انجام میشود که یکیشان طرح دادرس است.»
او ادامه میدهد: «پس از اینکه دورهی آموزشی تمام شد، آزمون برگزار و برگزیدگان آزمون به تیمهای ۱۴نفره تقسیم میشوند که به آن تیم میگوییم «آماده»؛ یعنی حروف اختصار جملهی «المپیاد مهارتهای امدادی دادرسان هلالاحمر». از هرمدرسه، یک تیم وارد مراحل بعدی میشود که شامل مسابقات منطقهای، استانی و کشوری است.»
به گفتهی خیاطیان، سرفصلهای آموزشی طرح دادرس شامل اسکان اضطراری، خونریزی و پانسمان، پناهگیری و خروج ایمن، علائم حیاتی پایه، شکستگی و آتلبندی، اطفای حریق، حمل مصدوم و احیای قلبیریوی یا«سیپیآر» (cpr) است. به گفتهی او بچههای طرح دادرس، نمیتوانند در تیمهای امدادی اعزام به مناطق بحرانی حضور داشته باشند، ولی این آمادگی را پیدا میکنند که از ۱۶سالگی در گروههای امدادی فعال بشوند.»
- آماده برای اعزام!
حاجعلیان از خاطراتش میگوید: از دانشآموزانم خاطرات زیادی دارم. بعضی از آنها را در دانشگاه دیدم. یکی از بچهها هم آلبوم زیبایی از روزهای آموزشمان درست کرده و به من هدیه داده است.
* * *
رفته بودند مهمانی؛ انگشت مادرش آسیب دیده بود. به من زنگ زده که مادرم شکستگی انگشت پا دارد، اما نمیگذارد آتل ببندم. با مادرم صحبت کنید و بگویید من بلدم، تا اجازه بدهد پایش را ببندم.
* * *
دوسال قبل، کرج زلزله آمد. تمام مدت گوشی من زنگ میخورد. سؤال میکردند مگر ما هلالاحمری نشدیم؟ برای کمک کجا برویم؟ برای زلزله کرمانشاه همینطور. درحالی که اولاً این دانشآموزان به پایگاهها اعزام نمیشوند، بعد هم نیروی زیاد در منطقهی حادثهدیده، دست و پاگیر میشود و ما خودمان هم شیفتبندی میکنیم. برای همین توصیههای دیگری داریم؛ مثل اینکه در مدرسهتان پایگاه بزنید، کمکها را تفکیک کنید، آمار بگیرید و به ما خبر بدهید. بعد از هلال احمر منطقه میروند و کمکها را تحویل میگیرند. همکاران ما میگویند کار بچهها بسیار منظم بوده و در این شرایط آدم به خودش میبالد.
* * *
در زنگ بسکتبال، دست دانشآموزی آسیب میبیند. مدیر برایم تعریف میکرد: «بچههای طرح دادرس را خبر کردیم. پنج نفر، مثل تیم تخصصی اورژانس آمدند، گفتند بروید کنار شلوغ نکنید! یک نفر با مصدوم صحبت و معاینهاش کرد و گفت احتمال شکستگی است؛ بچهها آتل نیاز داریم.»
آنها با کارتنهای بیسکوییت، آتلهای دستسازی میسازند که به آن آتل ابتکاری میگوییم. آتل میبندند و میگویند حالا مصدوم را به بیمارستان برسانید. یکی از بچهها را همراه مصدوم به بیمارستان میبرند و دکتر آتل را میبیند و میگوید چه کار درستی انجام دادید وگرنه دست دوستتان آسیبی جدی میدید. آن دانشآموز دادرس هم پاسخ میدهد:«ما دانشآموزان آماده در روزهای سخت هستیم.»