حتی در مواقعی که پیروز میشوند، اما در مورد کادری که فقط یک ماه از آغاز فعالیتش میگذرد نمیتوان قضاوت منصفانهای داشت. قضاوت باید مبتنی بر شناخت باشد که در این صورت به عدالت نزدیک است و به اعتقاد من حداقل میتوان تا پایان بازی با امارات که پایان دور رفت رقابتهاست صبر کرد تا با گذشت چند ماه بتوان قضاوت درستی در خصوص عملکرد علی دایی داشت.
در خصوص تعامل سرمربی تیم ملی و رسانهها باید به دو نکته اشاره کرد؛ اول اینکه دایی باید آستانه تحمل خود را بالا ببرد. تحمل او باید به وقار افتخاراتی باشد که برای خود و فوتبال ملی به ارمغان آورده است.
نکته بعدی این است که جامعه رسانهای هم باید شأن رسانه را حفظ کرده و از سئوالات تکراری و کلیشهای دوری کند. در بعضی از موارد حق را به آقای دایی میدهم، چون یک سئوال نباید بارها تکرار شود.
همچنین جامعه مطبوعات حتی سئوالات گزنده را باید در لفافهای از احترام مطرح کند. سئوالات جسارتآمیز هم باید به شکل محترمانه مطرح شود. اگر از دایی انتظار تعامل داریم باید چنین انتظاری هم از رسانهها وجود داشته باشد. مخالف منصف و نقد منصفانه نوعی حمایت از تیمملی است.
با رسیدن سال نو، هرچند طبیعت تازه شده اما در برخی مسائل تغییری ایجاد نشده است.
روزنامههای صبح روز چهاردهم فروردین مثل روزهای سال گذشته بود و هنوز در فرهنگ رسانههای ورزشی تغییری ایجاد نشده است. قصد من حمایت از دایی و یا شخص دیگری نیست اما می خواهم از چیزی ارزشمندتر صحبت کنم و آن فرهنگ فوتبال ایرانی است.
بدون ارتقای سطح فرهنگی، پیشرفت فنی هم حاصل نخواهد شد. فرهنگ فوتبال ملی هم محدود به بازیکن و مربی نیست. شخصیت فوتبال ملی در حقیقت پازلی است ساخته شده از اجزای مختلف.
از فدراسیون فوتبال گرفته تا مربیان،بازیکنان، تماشاگران، رسانهها و همه آنهایی که در این مجموعه قرار دارند. بسیاری از این اجزا در فوتبال ملی ایران شکل نگرفته و نواقص زیادی دارد.
متاسفانه باید بگویم جامعه فوتبال ما چندان فرهنگی نیست و همین مسئله مشکلات زیادی را ایجاد میکند. در چنین شرایطی اقلیت نمیتواند بر وجه غالب فوتبال ایران پیشی بگیرد.
شاید انتظار و نگاه من به مدینه فاضلهای ختم میشود که وجود خارجی ندارد اما در خصوص این موضوع چنین عقیدهای دارم و فکر میکنم همه چیز باید در جایگاه خود قرار داشته باشد.