این فیلمها معمولا در بستری تاریخی اتفاق افتاده اند و صاحب موسیقیهایی بودند که حتی از خود فیلمها ماندگارتر شدند و کم و بیش زمزمه مردم.
فخرالدینی کار موسیقی فیلم را سال 47 با موسیقی فیلم «شوهر آهو خانم» آغاز کرد و پس از 39 سال خود، دیگر تبدیل به بخشی از تاریخ آهنگسازی سینما و تلویزیون ما شد. در این مدت معمولا موسیقی متن فیلمها و سریالهایی به او سپرده شد که هریک روایتگر تکهای از تاریخ ملی و مذهبی ما بودهاند که نمونه آخر یکی از همین موسیقیها، سریال شهریار است که بخشی از تاریخ معاصر ماست که این بار کمال تبریزی آن را روایت میکند؛ دورهای است همچنان که خود فخرالدینی میگوید، حسش کرده و خاطرات بسیاری از آن دارد.
- میخواهم بدانم کار آهنگسازی برای فیلم و کار آهنگسازی صرف چه تفاوتهایی با هم دارند، کار آهنگسازی بهصورت انتزاعی باید مشکلتر باشد، درست است؟
این بستگی به آن دارد که شما کار را چطور انجام میدهید. مثلا ما کسانی را داریم که از نظر آهنگسازی چندان هم مورد تأیید نیستند و برای فیلم آهنگسازی میکنند که فکر نمیکنم درست هم باشد. به اعتقاد من کسی باید برای فیلم آهنگ بسازد که دوره آهنگسازی را گذرانده و اصولا کارش را بلد باشد.
یعنی کسانی که هم با علم آهنگسازی آشنا باشند و هم سینما را خوب بشناسند. گاهی کار یک آهنگساز فیلم میتواند بسیار بهتر از یک آهنگسازی باشد که برای فیلم آهنگ میسازد. این بستگی دارد که کار چگونه شکل بگیرد. من چون در هر دو حیطه کار کردم نمیتوانم بگویم کدام مهمتر است.
- منظورم تفاوت در مشکل و آسان بودن کار است، شما بین این دو تفاوتی قائل نیستید؟
ببینید گاهی در فیلم محدودیتهایی وجود دارد که در کار آهنگسازی وجود ندارد و این کمیکار را مشکل میکند.
- مثلا چه محدودیت هایی؟
منظورم محدودیت زمانی است. فرض کنید شما میخواهید مطلبی را که بسیار شیرین و عاطفی است را با موسیقی فیلم ادا کنید و میخواهید آن فضا بماند، اما به اقتضای آنکه زمان آن سکانس در فیلم به اتمام رسیده باید شما هم موسیقی را تمام کنید و چه بسا که ناگفتههای بسیاری از نظر موسیقایی باقی میماند.
در حالی که این اتفاق در زمانی که آهنگساز موسیقی غیرفیلم میسازد، اتفاق نمیافتد چون فقط دارد به محتوای موسیقی توجه میکند و با آن حرکت میکند. یعنی زمان لازم برای بیان آن احساس را خود آهنگساز تعیین میکند نه فیلم.
به همین دلیل است که میگویم در فیلم کمی دست آهنگساز بسته است. در مورد منظومه سمفونیها یا همان پوئم سمفونیها نیز اتفاق مشابهی میافتد، یعنی درست است که شما در چارچوب یک داستان حرکت میکنید، اما آهنگساز داستان رابه دلخواه خود تعریف میکند و زمان بهطور کامل در اختیار آهنگساز است و تماما براساس ذهنیات خود عمل میکند.
- بیشتر فیلمهایی که شما موسیقی آنها را ساختهاید، فیلمهای تاریخی بودهاند. میخواهم بدانم که برای موسیقی آنها بیشتر تحتتأثیر داستان بودهاید یا بستر تاریخی که داستان در آن اتفاق میافتد؟
برای من یک چیزی خیلی مهم است و آن اینکه انسان باید به ریشههای خودش آگاه باشد. مثل درختی که اگر بخواهد سر برافراشته باشد، باید ریشه محکم داشته باشد، تاریخ یک مملکت هم حکم همان ریشه را برایش دارد. یعنی باید ریشه در گذشته و نگاه به آینده داشت، در هر کاری. شخصا از چنین دیدگاهی بسیار سود برده ام. مثلا زمانی که موسیقی سربداران را میساختم، سعی کردم خودم را به حال و هوای آن دوران نزدیک کنم و تلاش کنم برای آن چیزی که در ذهنم میبینم، چیزی خلق کنم.
حالا بعضی وقتها این تاریخ آن قدر نزدیک است که خود من لمسش کردهام مثل فیلم «شهریار». بنابراین این ارتباط بسیار راحتتر و سادهتر برقرار میشود. اما مثلا برای ساخت موسیقی سریال « بوعلی سینا» [زندگینامه ابوعلی سینا] و «روشنترازخاموشی[زندگینامه ملاصدرا]بیشتر با افکار واندیشههای آنها و دورههایی که در آن زندگی میکردند، آشنا بودم و از همین افکار برای ساخت موسیقی فیلم استفاده کردم.
یادم هست که برای فیلم بوعلی سینا از رباعیات خود وی بسیار استفاده کردم که به اعتقاد من کمک بسیاری به من کرد که به این شخصیتها یا در حقیقت بیان باطنی این افراد نزدیک شوم. مطالعه نیز در این زمینه کمک بسیاری به من میکند، زیرا مطالعه من را طوری بار آورده که میتوانم داستان را به زبان موسیقی روایت کنم و از طریق کلام خودشان ارتباط موسیقایی با آنها برقرار کنم.
- یعنی بستر تاریخی و شخصیتها برای شما مهمتر از خود داستان است؟
بله. داستان یک چیز روبنایی است و بیشتر خود شخصیت اصلی فیلم و اتفاقاتی که برای او میافتد مهم است. پس از آن هم اتفاقات فیلم که حول شخصیت اصلی میگردد و سرعتها و هیجانات مختلفی دارد، اهمیت پیدا میکند.
- حتما برای شما هم پیش آمده که با بعضی از شخصیتهای فیلم که موسیقی آنها را کار کرده اید، ارتباط نزدیک تری برقرار کنید. مثلا فکر میکنم این اتفاق در مورد شهریار افتاد، چون آذری زبان بود و در فاصله نزدیکتری از نظر زمانی با شما قرار داشت.
بله طبیعی است، چون خیلی راجع به شهریار میدانستم و قبل از اینکه موسیقی فیلمش را بنویسم، درباره اش تحقیق کرده بودم و قبلتر از اینها هم دوست پدرم بودند.
- پس شخصا شهریار را میشناختید؟
بله. هم دوست پدرم بودند و هم دوست استادان من و به هر حال او آدمیبوده که در دوره خودمان او را درک کرده بودم و طبیعتا با شناختی این چنینی که از او داشتم، داستان فیلم نیز به من کمک زیادی برای ساخت موسیقی اش کرد. مثلا وجود شخصیتی مثل ملک الشعرای بهار که در موسیقی ما هم نقش داشته یا افرادی مثل ایرج میرزا، میرزاده عشقی یا عارف، من را به سمت یک فرهنگ خاص وموسیقی مربوط به آن سوق داد.
یعنی آنجا که عارف از «بیداد زمان» شکوه میکند، من باید «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را استفاده میکردم. یا وقتی صحبت از این میشود که «گریه را به مستی بهانه کردم» و شاگردانش در زمانی که دارند، به او درس پس میدهند، بهترین موسیقی که میتوانم از آن استفاده کنم، همین تم هاست.
یا آنجا که میرزاده عشقی ترور میشود، فکر کردم بهترین چیزی که میتوانم به آن بپردازم، استفاده از همان افکاری است که عشقی فدای آنها شده. بنابراین از تصنیفهایی استفاده کردم که وطن پرستی درآنها متجلی شده است.
درمورد صبا هم همین اتفاق افتاد. ایشان استاد من بودند و میدانستم که شهریاربا صبا بسیار هم صمیمیبودند. به همین دلیل یک جاهایی نه اینکه موسیقی خود صبا باشد، بلکه سعی کردم، موسیقی ای بسازم که بسیارنزدیک به موسیقی استادم باشد. در حقیقت این بخشها یادآورهایی از موسیقی صبا و تأثیرات مکتب صباست بر من. بنابراین ساخت موسیقی این فیلم برای من خیلی راحت بود.
- از سابقه و علت دوستی پدرتان با شهریار خبر دارید.
بله. پدرم شاعر بود و تخلصش هم «محزون.» آنها در همین محافل شعرخوانی با هم آشنا شدند و رفت آمد پیدا کردند.
- خب برگردیم به موسیقی سریال. تم اصلی موسیقی سریال از کجا آمد؟
خب سریال تمهای متعددی دارد. بخشی موسیقی آذری است و شعرش هم از «منظومه حیدربابا» گرفته شده و آقای ودود موذنزاده هم بسیار خوب آن را خواندند. نغماتی هم که از تار میشنوید، نغمههای تار«رامیز قلی اف»، نوازنده چیره دست آذربایجانی است. از چند ماه قبل نتها را به آنها دادم و ایشان تمرین کردند و در یک سفر یک روزه به تهران، آن را ضبط کردیم. دوست دارم نکتهای را در مورد هوشیاری آقای تبریزی بگویم و راستش من در کمترین کارگردانی این نکته سنجیها و ظرافتها رادیده ام.
من در فیلمهای بسیاری دیدهام که از بازیگری – نوازندهای استفاده شده که اصلا نوازندگی بلد نیست، اما ایشان از نوازندگانی استفاده کردند که به هرحال از عهده کارشان بر آمدهاند. البته بگویم که درهیچیک از این موارد من نظری نداده ام. یعنی تمام صحنههای آواز یا نوازندگی از قبل گرفته شده بود و من بعدا کار را شروع کردم. چون همه چیز خوب و منظم بود که خدا را شکر نتیجه آن هم خوب شد.
- اما دیدهام که معمولا آهنگسازان فیلم از دخالتهایی که کارگردان در جریان موسیقی فیلم دارد، گله دارند.
نه آقای تبریزی دخالتی نمیکردند و گاهی نظراتی داشتند در مورد موسیقی فیلم که من به آنها هم توجه میکردم؛ مواقعی هم میشد که من نظراتی داشتم و ایشان قبول میکردند.
- چطور شد برای این مجموعه از آقای وطن دوست استفاده نکردید؟ ایشان صدای حماسی و زیبایی دارند.
من هم صدای وطن دوست را خیلی دوست دارم و در ارکستر ملی هم با ایشان همکاری دارم.صدای ایشان اپرایی و آکادمیک است، اما من خواستم صدای فیلم یک صدای محلی باشد. صدای ودود موذنزاده یک صدای زیبای موسیقی محلی است و برای حفظ کلام شهریار که بسیار صمیمیبا ما حرف میزند، بهتر دیدم این شاهکار حیدربابا را ایشان بخوانند. در واقع این صدای روستایی است به نام خوشکناب در اطراف تبریز که نوازندگان عاشیقشان بسیارمعروف هستند.
- آقای فخرالدینی از بین موسیقیهایی که ساخته اید، موسیقیهایی مثل امام علی یا حتی سربداران بودهاند که ورد زبان مردم شده. اصلا وقتی که فیلم میسازید به این موضوع فکر میکنید که موسیقی فیلمتان اینقدر مورد پسند عامه مردم شود؟
بله، من از این موضوع خاطرات خوبی دارم. من هم دوست دارم موسیقیام تأثیرگذار باشد و مردم استقبال کنند، مخصوصا این مردم که موسیقیشناس هستند. امادر قطعهای که میسازم، میخواهم احساس خود را بیان میکنم.