همشهری آنلاین: پیرشالیار برای قوم کرد مقدس است و کرامات زیادی به او نسبت داده شدهاست. یکی از کرامات او، شفادادن بیماران لاعلاج بوده که در باور مردم منطقه سرآمد آنها، علاج بیماری دختر پادشاه بخارا یعنی «شاهبهارخاتون» بودهاست. کرامتی که در سرنوشت پیرشالیار تاثیر گذاشت و دلیلی برای برگزاری این جشن سالانه در اورامان تخت، یعنی محل سکونت و آرامگاه پیرشالیار شد.
سرگذشت پیرشالیار به مرور زمان مانند بسیاری دیگر از شخصیتها با قصههای باورمند و غیرباورمند زیادی همراه و موجب شد زندگی او بین تاریخ و افسانه قرار بگیرد. به عنوان مثال برخی پیرشالیار را یک روحانی زرتشتی و برخی نیز او را از شاگردان «عبدالقادر گیلانی» خواندهاند که هیچ یک از این موارد سند تاریخی ندارند و آنچه در مورد این شخصیت صدق میکند؛ برگزاری جشن سالانه عروسی و مجموعه آیینهای مردم کردستان برای این شخصیت، آن هم در محل زندگی و زیارتگاه اوست. قابل ذکر است که سالانه در ۲ فصل از سال یعنی در بهار و زمستان در اورامانتخت ۲ جشن در جوار زیارتگاه پیر شالیار برگزار میشود.
اما قصه پیرشالیار و عروسی او چگونه آغاز شده؛ خود حدیثی جالب و خواندنی است. در شرح ماجرای عروسی پیرشالیار با شاهبهارخاتون آمدهاست که دختر شاه بخارا کر و لال بوده و پدرش برای درمان او بسیار تلاش کرده و تمام طبیبان حاذق روزگار خود را برای مداوای دخترش به کار گرفته بود، اما هیچ یک از کارها و طبیبان نتوانستند شاهبهارخاتون را درمان کنند. با این وجود شاه بخارا امید خود را از دست نداد و دائما برای درمان دخترش تلاش کرد تا اینکه خبر و آوازه پیر شالیار و کرامات او به بخارا رسید. پادشاه بخارا هم دستور داد تا شاهبهارخاتون را برای درمان نزد پیرشالیار ببرند.
شایان ذکر است که پادشاه بخارا پیشتر گفتهبود هرکس بتواند شاهبهارخاتون را درمان کند دختر را به عقد او درآورد. بعد از این دستور، عموی پادشاه با عدهای سمت اورامانات به راه افتادند تا دختر را نزد پیرشالیار ببرند. وقتی که نزدیک روستای «اورامان تخت» رسیدند گوشهای دختر شنوا شدند و زمانی هم که گروه به نزدیکی خانه پیر شالیار رسیدند، صدای نعره دیوی را شنیدند. سپس دیو از غاری بیرون آمد و برزمین افتاد و مرد. با مردن دیو، زبان شاه بهارخاتون هم باز شد. بعد از این اتفاق طبق وعده پادشاه، دختر را به عقد پیرشالیار درآوردند و مردم اورامانات هم جشن عروسی بزرگی برای پیرشالیار و شاهبهارخاتون برپا کردند. مردم اورامان معتقدند مراسمی که امروزه برگزار میشود، سالگرد همان عروسی است.
مراسم عروسی پیرشالیار هر سال در زمستان بعد از چله بزرگ و نخستین چهارشنبه نزدیک به نیمه بهمن ماه در اورامان تخت کردستان برپا میشود. این جشن در چهارشنبه و با نواختن دف و ذکرخوانی شروع میشود و به مدت ۳ روز طول میکشد. صبح روز نخست مراسم، دامدارانی که دامهای خود را برای قربانی در این مراسم نذر کردهاند، دامهای نذری را به جلو در خانه پیرشالیار میآورند تا به دست متولیان مراسم ذبح شوند. اهالی منطقه به این روز «کلاو روچنه» میگویند. پس از ذبح دامهای قربانی شده، قسمتی از گوشتها را به عنوان تبرک بین مردم پخش میکنند و بخش دیگر را هم برای پختن غذای مراسم به خانه پیرشالیار که هنوز در این روستا پابرجاست و از اماکن مقدس منطقه است؛ میبرند.
بعد از ظهر همین روز و حوالی ساعت ۳ مراسم با نواختن دفها شروع میشود. با شروع دفنوازی، جوانان و پیران دستهای یکدیگر را میگیرند و با نوای دف قصیدههایی در مدح پیامبر(ص) میخوانند و گروه بزرگ سما هم لفظ «جلاله الله» را زمزمه میکند. در این ۳ روز مردم اورامانتخت تمام کارهای خود را تعطیل میکنند و به گرفتن جشن مشغول میشوند.
«هولوشینه تشی» که نام کردی آش جو است، غذای اصلی این مراسم را تشکیل میدهد و اهالی اورامانتخت معتقدند این آش همان غذایی است که زمان برپایی عروسی شاهبهارخاتون با پیر شالیار پخته شده بود. از دیگر رسمهای رایج این جشن صرف آش است، همچنین اهالی مقداری از آن را نیز به عنوان تبرک به خانه میبرند تا سایر اعضای خانواده که به دلایلی از شرکت در مراسم باز ماندهاند از آن بینصیب نمانند.
طبق روال همه ساله این مراسم در روزهای اول و دوم این جشن در انتهای عصر به پایان میرسد، ولی روز سوم، این مراسم تا شب ادامه پیدا میکند. نام این شب به زبان کردی «شه وونیشتی» به معنای شب نشست و شبنشینی است. علما و دانایان اورامانتخت در این شب در وصف پیر شالیار، مسایل مذهبی و عرفانی برای مردم سخنرانی میکنند. بعد از مراسم وعظ، سرودی یا قصیدهای خوانده و پایان مراسم هم با دعا ختم میشود.
جشن دوم ویژه پیرشالیار که به «کومسای» معروف است در نزدیکترین جمعه نیمه بهار؛ یعنی نیمه اردیبهشت ماه در همین روستا برگزارمیشود.