همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: سینمای روبه رشد کره جنوبی در این سالها نشان داده که در عمده ژانرهای سینمایی یک خانه تکانی اساسی داشته است. قبل از فروغ "انگل" فیلم جنگی - حماسی "خط مقدم" ساخته جانگ هون محصول ۲۰۱۱ ، در اسکار ۸۴ یکی از نامزدهای بخش فیلمهای خارجی زبان بود.
بون جونگ هون قبل از ساخت فیلم انگل با ۳ فیلم "خاطرات قتل" محصول ۲۰۰۳، "میزبان" محصول ۲۰۰۶ و "برف شکن" محصول ۲۰۱۳ خود را تثبیت کرده بود. این ۳ فیلم اکران جهانی داشتند و مخاطبین منتظر فیلمهای دیگر بون جونگ هون بودند تا اینکه انگل محصول ۲۰۱۹ آمد و دل همه را برد. فیلم سینمایی انگل توانست جایزه اسکار بهترین کارگردانی و نیز فیلمنامه غیراقتباسی را برنده شود. این فیلم سینمایی همچنین برندهٔ بهترین فیلم اسکار ۲۰۲۰ نیز شد. انگل اولین فیلم خارجی زبان در طول تاریخ است که توانسته اسکار بهترین فیلم سال را دریافت کند.
- پویایی رفتاری تماشاگران سینما
علاقمندی مخاطبان سینما به ژانرهای مختلف نه دستوری است نه تحمیلی و نه تبلیغاتی و نه بر اساس چشم هم چشمی. در کشورهای صاحب "سینما و اکران" فقط و فقط سلایق و رفتار اجتماعی و سبک و سیاق زندگی است که در بازهای مشخص نظر مردم را به سبک خاصی از سینما علاقمند میکند یا خیر.
یک فصل سینمایی با برگزاری معتبرترین جشنواره سینمای جهان یعنی فستیوال فیلم کن در خرداد هرسال آغاز و با اجرای مراسم اسکار در فوریه هر سال به عنوان مهمترین رویداد سینمای جهان پایان می پذیرد. در طی این ۹ ماه آنچه به روی پرده نقرهای میتابد با واکنش مثبت و منفی تماشاگران روبرو میشود.
جشنوارههای سینمایی محقل یقه گیری فیلم پرطمطراق اما سست مایه، به سبک و سیاق خودش است. تماشاگران اگر فیلمی را نپسندند، بناگاه در سکوت کامل سالن را ترک میکنند علیرغم هزینه گزافی که برای پرداخت بهای بلیط مثلا جشنواره ونیز، برلین و کن پرداختهاند.
همین تماشاگران اما برای یک فیلم شاخص حتی با عوامل گمنام به سنت نانوشته، ۲۰ دقیقه در جشنواره ونیز، ۱۰ دقیقه در جشنواره برلین و ۳ دقیقه در جشنواره کن درحالی که ایستاده اند به افتخار عوامل سازنده فیلم دست میزنند و از آنها تشکر میکنند. چطور چنین روندی ممکن است؟ آیا این تغییر ذائقه مخاطب نشانه بوالهوسی است یا اینکه یک پویایی خاصی در آن نهفته است؟
این فصل سینمای جهان که با درخشش به حق فیلم کرهای انگل همراه بود آئینه تمام نمای روندی است که در بالا توضیح دادم. جایی که انگل به عنوان یک فیلم درجه یک خوش ساخت بدون ژانر غالب، میآید و نفس مخاطب را میگیرد. و تاثیرگذاری آن به حدی میشود که سالنهای سینمای بریتانیا، آمریکا و ایتالیا برای اکران پس از فصل آن(فوریه تا پایان مارس) سر و دست می شکنند.
تاریخ به ما میگوید تماشاگران کشورهای صاحب سینما (به ویژه آمریکا، کانادا و بریتانیا) هیچ رودربایستی با یک فیلم بد ندارند. از دیدگاه آنها یک فیلم بد و ضعیف از یک کارگردان خوب به همراه یک لشگر از سوپر استارهایش باید قلع و قمع شوند اگرچه فرصت بعدی نیز بدانها میدهند. (برای نمونه دنیای آب Waterworld با بازی کوین کاستنر ساخته کوین رینولد محصول ۱۹۹۵ و همچنین ساحل The Beach با بازی لئوناردو دی کاپریو محصول ۲۰۰ را به یاد بیاورید) مخاطبان این ۲ فیلم را بایکوت کردند.
از دیگر سو همین مخاطبین یک فیلم مستقل ار یک کارگردان گمنام را اگر خوششان بیاید ممکن است از آن بت بسازند و فیلم تبدیل به کالت شود (پسرها گریه نمی کنند محصول ۱۹۹۸ با بازی هیلاری سوانک را به یاد بیاورید) و شگفت آورتر آن که همین تماشاگران ممکن است یک فیلم را در زمان اکران برنتابند و رفته رفته نسبت به تماشای آن ترغیب گردند (بلید رانر محصول ۱۹۸۲ ساخته رایدلی اسکات با بازی هریسون فورد را به یاد بیاورید).
سینمای جهان و مخاطبین پر شور آن در سال ۱۹۶۵ فیلم اشکها و لبخندها را پسندیدند. یک فیلم خانوادگی پاکیزه و سرشار از انگارههای رفتارشناختی و معنا شناختی در جهت رونمایی مداوم از کرامت انسانی. همین تماشاگران در دهه بعد دیگر حال و حوصله فیلم خانوادگی را نداشتند و فیلمهای حادثهای و بعد تر فیلمهای علمی تخیلی جای آنها را گرفتند.
حال دوره فیلمهای غیرآمریکایی است. یا بهتر بگویم دوره فیلمهای غیرانگلیسی زبان. سال گذشته روما اثر آلفونسو کوران نزدیک بود کار انگل کره ای را انجام دهد. یکه تازی انگل به ما نشان می دهد که تماشاگران سینما و منتقدان سینما، فیلم و سینمای پویا را قدر مینهند و در صدر مینشانند. فرقی نمیکند که فیلم یا بازیگر انگلیسی زبان باشد یا خیر. انگل میتواند یک جاده پویا برای سینمای پنج سال آینده پایه ریزی کند.