تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۳:۵۹

اختتامیه سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر، نمایشی آمیخته از اشک‌ها و پرخاش‌ها بود. برندگانی که روی صحنه حاضر شدند، بیشتر اشک مدعوین را جاری و برندگان غایب با صندلی‌های خالی شکایت خود را از تقسیم جوایز بیان کردند.

به گزارش همشهری آنلاین، در این بازی اشک و پرخاش، هیأت داوران هم سنگ‌تمام گذاشتند. بزرگداشت جیرانی با اشک‌های کارگردان خراسانی تصویر شد و راد ایستاد وسط صحنه و همه را به باد انتقاد گرفت. چنین نمایش کاملی از بغض‌ و خشم، منطبق  بود با محتوای فیلم‌های داستانی که هیأت انتخاب از میان خیل انبوه فیلم‌های فارسی سوا کرده بود.


وقتی همه این فیلم‌های تازه از قوطی بیرون‌ آمده را کنار هم می‌گذاریم، مخرج مشترک فیلم‌ها، تصاویر اندوهناک و خشمگینی هستند که تلاش می‌کنند اگر حقیقی نیستند، حداقل واقعی باشند. در تکرار مادرزادی چرخه‌ها و در فقر نهادینه گونه‌های سینمایی، تولید این همه خشم و اندوه نباید ما را شگفت‌زده کند. این خصلت تولید در سینماهای نیمه‌صنعتی است که در آن موفقیت فقط با تداوم الگوی فیلم‌های موفق امکان‌پذیر است. در سینمای ایران، فیلمسازان بیشتر از آنکه به جامعه نگاه کنند، به فیلم‌های موفق قبل از خود نگاه می‌کنند.


 تمایل به نمایش همزمان غم و خشم در سینمای امسال ایران حاصل موفقیت تجاری و هنری فیلم‌هایی است که از 4سال پیش با موفقیت خود، تاریخ انقضای چرخه ملودرام‌های خانوادگی متاثر از فیلم‌های اصغر فرهادی را اعلام کردند؛ فیلم‌هایی که داستانشان در حاشیه شهر می‌گذرد و قهرمانان داستان درگیر فقر و اعتیاد و مسلح به سلاح‌های سرد، در میان بیغوله‌ها زندگی تلخی را سرشار از غم و خشم تجربه می‌کنند. امسال از چرخه این فیلم‌ها نمونه‌های موفق و ناموفق تازه‌ای به سینمای ایران معرفی شد. جایزه فیلم مردمی به فیلمی درباره جنوب شهر، نشان از زنده‌بودن این چرخه است. این فیلم‌ها در کنار کمدی‌های گران با شمایل تکرارشونده رضا عطاران و کمدی‌های ارزان با حضور گسترده کمدین‌های تلویزیونی همه تلاش سینمای ایران برای بقای اقتصادی هستند. از میان کمدی‌های سرنوشت‌ساز فقط یک فیلم به جشنواره رسیده بود؛ فیلمی که حضورش در جشنواره خشم و اندوه همچون بیگانه‌ای از سیاره دیگر به‌نظر می‌رسید. فیلم‌های سفارشی اما دور از دنیای واقعی، حیات خود را به لطف حمایت‌های بیرونی و درونی و فشارهای سیاسی و سینمایی ادامه می‌دهند. ماموریت اغلب این فیلم‌ها مشخص است‌؛ آنها برای اهدافی بیرون از سینما ساخته می‌شوند. با توجه به نفوذ نه‌چندان عمیق سینما، این فیلم‌ها بیشتر با هدف مرعوب‌کردن رقبا ساخته می‌شوند تا تحت‌تأثیر قراردادن افکار عمومی. اگر این فیلم‌ها از فضای خشم و اندوه رایج فیلم‌های ایرانی دور بودند، سازندگان آنها در فضای جشنواره به‌دلایل مختلف روی صحنه آمدند تا خشم خود را نسبت به رقبا و اندوه خود را نسبت به مخاطبان بروز دهند. یکی به بهانه غیبت یک کهنه‌کار، چهره تازه‌ای از عصبیت را بروز داد و برخی رقابت‌های درون‌گروهی را در واکنش به تقسیم‌بندی جوایز علنی کردند. در جشنواره‌ای که بودن و نبودن همه مسئله بود، غیبت معنایی عمیق‌تر داشت.


 نمی‌شود درباره اختتامیه نوشت و از پخش مستقیم آن چیزی نگفت. پخش زنده اختتامیه جشنواره امسال از شبکه نمایش سیما، با توجه به روح جاری در جشنواره، کار جسورانه‌ای بود. روی آنتن نرفتن حرف‌های امیر آقایی و پخش مستقیم غم و اندوه نابازیگران خردسال بهترین فیلم سال، نشان داد که نگاه رسمی تا ته خط نمایش اندوه پیش می‌رود، اما خشم را فقط در چارچوب‌های از پیش مشخص عمومی می‌کند.


این رسم هر سال است که با پایان جشنواره، فیلم‌ها و نام‌هایی را که داوران به‌خاطر سیاست‌های حمایتی و مصلحت‌های هدایتی کنار گذاشتند، به‌خاطر بسپاریم و نام برندگان را به تاریخ. 9داوری که دیشب روی صحنه رفتند، قضاوت خود را به تاریخ سپردند، اما تصویر کودکان معصومی که روی صحنه به جای خنده گریستند و به جای خوشحالی اشک ریختند، صادقانه‌ترین رهاوردی بود که برای ما باقی خواهد ماند. در سینمای ایران همیشه نابازیگران بهتر از بازیگران می‌درخشند.