همشهری آنلاین: مردم آذربایجانغربی اسفندماه را «بایرام آیی» یعنی «ماه عید» هم میگویند. آنها به هفته اول اسفند ماه «چیله قووان» یعنی «چله فراری» و به چهارشنبه هفته اول اسفند «یالانچی چهارشنبه»، یعنی چهارشنبه دروغین میگویند.
آذریها همچنین چهارشنبه هفته دوم اسفند ماه را «کوله چارشنبه»، یعنی چهارشنبه کوتاه، چهارشنبه هفته سوم را «موشتولوقچی چارشنبه»، یعنی چهارشنبه مژدهرسان و چهارشنبه هفته چهارم اسفند را «آخر چارشنبه»، یعنی "آخرین چهارشنبه" میگویند.
آذریها تا دو سه دهه گذشته، هر چهارشنبه اسفند ماه را با افروختن آتش جشن میگرفتند، اما امروزه فقط شاهد برگزاری آخرین چهارشنبه سال در این استان هستیم.
بخشی از جمعیت استان را ایلات تشکیل میدهند که برگزاری آیینها و سنتها نیز بین آنها با شیوههای مختلفی برگزارمیشود و برخی اعیاد در این ایلات کرد و ترک جایگاه ویژهای دارد، به عنوان مثال ایل «جلالی»، ایل «ممکانلو»، ایل «هرکی» و ایل «دهکبری» برای عید فطر، عید قربان و تولد حضرت محمد (ص) اهمیت بسیار قائلاند و عید نوروز در میان آنها در جایگاه بعدی قرار دارد. در این میان اما جشنهایی چون چهارشنبهسوری، عید نوروز و سیزدهبهدر بین ایلاتی چون «زرزرا» و «قره پاپاق» جایگاه ویژهای دارند.
یکی دیگر از اعیاد ایلات منطقه، عید خدرنبی (خضر) است که این عید در شب اول اسفند گرامی داشته میشود. در این شب از هر ۱۰ نفر، یک نفر خود را به شکل حاجی فیروز میآراید و با خواندن اشعار موزون برنامههایی را اجرا میکند.
حدود چهل پنجاه سال پیش اینگونه رسم بود که هنگام غروب و تاریک شدن هوا در روستاها، جوانان و بزرگسالان کپههای هیزم را در پشت بام منازل روی هم جمع میکردند و خانوادهها دور هم جمع میشدند و هیزمها را میافروختند و سپس از روی شعلههای آتش میپریدند.
در میان برخی از خانودههای کردزبان استان هم در این مراسم که آن را «چووارشن بانه» مینامند، تنها به فرستادن یک جعبه شیرینی و یک کیسه حنا و مقداری تنقلات از قبیل گردو، بادام، شکلات و روسری برای اهالی فامیل و آشنایان اکتفا میشود البته کردها اغلب شب تحویل سال آتش روشنمیکنند.
شالاندازی
شالاندازی یکی دیگر از آداب چهارشنبهسوری در آذربایجان غربی بود. به این ترتیب که بعد از مراسم آتش افروختن، جوانان بر بام خویشان و همسایگان میرفتند و دستمالی را از پنجره و در روستاها از روزن بامها به درون آویزان میکردند و صاحبخانه تعدادی گردو، بادام یا تخم مرغ رنگ کرده به دستمال میبست و میگفت؛ «چک! الله مطلبین ورسین». یعنی؛ خدا مرادت را بدهد.
بختگشایی
مراسم بختگشایی از آیینهای مربوط به شب چهارشنبهسوری در آذربایجانغربی است که شامل گره زدن دستمال یا چارقد بود. بدین ترتیب که دختران دمبخت گرهی به دستمال یا چارقد خود میزدند و از اولین رهگذر میخواستند تا به امید بازشدن گره از کارشان، گره را بگشاید. در گذشته دختران دمبخت همچنین با پریدن از روی آتش شعر «بختم آچل چارشنبه» یعنی بختم در چهارشنبهسوری باز شود را میخواندند.
بیللی بللی
«بیللی بللی» یا قاشقزنی هم از رسمهای شب چهارشنبه سوری در آذربایجانغربی بود.
در این رسم دختران و پسران جوان قاشق بهدست برای آنکه شناخته نشوند چادری بر سر خود میکشیدند و به در خانه دوستان و همسایگان میرفتند و با زدن قاشق روی کاسه فلزی صاحبخانه را از حضور خود با خبر میکردند و صاحبخانه هم کاسههای آنها را از آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول پر میکرد.
فالگوش ایستاندن
فالگوش ایستادن نیز از دیگر رسمهای چهارشنبهسوری بود که در آن دختران جوان نیت میکردند و پشت در اتاق میایستاندند و به سخنان اهل خانواده گوش میدادند، سپس با تفسیر سخنان آنها، پاسخ نیت خود را میگرفتند و به همین خاطر معمولا بزرگان خانواده تأکید میکردند که همه اعضای خانواده در این شب سخنان خوب بگویند.
کوزهشکنی
مردم استان در شب چهارشنبه سوری، کوزههای کهنه را از روی پشت بامها بر زمین میانداختند و میشکستند و به جای آن، کوزه نو میخریدند.
خواندن بایاتی
خواندن بایاتیهای (شعر تک بیتی به زبان آذری) در شب چهارشنبهسوری در این استان نیز مرسوم بود. معمولا خانوادهها به منزل بزرگان فامیل میرفتند و به خوردن آجیل و خواندن بایاتی سرگرم میشدند.
خنچه چهارشنبهسوری
یکی دیگر از مراسم چهارشنبهسوری، فرستادن خنچهای از هدایا به همراه نقل و شیرینی و آیینه برای تازه عروسها بود. در این روز خانواده داماد هدایایی رنگارنگ را به خانه تازه عروس میفرستادند و این روز را جشن میگرفتند.
فردای چهارشنبهسوری
رفتن سر چشمه از دیگر مراسم چهارشنبهسوری است با این تفاوت که این رسم در صبح چهارشنبه انجام میشد. در روستاها هنوز هم سپیدهدم این روز، زنان و دختران کوزه به دست سر چشمه میروند و کوزههای خود را پر از آب میکنند و به خانه میآوردند و اندکی از آن آب را در حیاط خانه میپاشند تا سال پربرکت و خوبی را داشته باشند.
روشنکردن آتش
حدود چهل–پنجاه سال پیش رسم معمول چنین بود که، دَم دمای، غروب آفتاب و تاریک شدن هوا در نقاط روستایی، جوانان و بزرگسالان با شور و شوق تمام، کپههای هیزم را در پشت بام منازل روی هم جمع میکردند و خانوادهها دور هم جمع میشدند و با غروب خورشید هیزمها را میافروختند و هنگام پریدن از روی آتش شب چهارشنبهسوری این شعری را میخواندند:
آتیل باتیل چارشنبه / بختیم آچیل چارشنبه
باش آغریم دیش آغریم بوردا قالسین / درد بَلام بوردا قالسین
ترجمه :
بپر و بدو چارشنبه / بختم رو باز کن چارشنبه
سردردم و دندوندردم همین جا بمونه / درد و بلام همین جا بمونه