به گزارش همشهری آنلاین، تحقیقات در این پرونده از ۲۴آذرماه شروع شد. آن روز مردی در جنوب تهران وقتی از خانهاش بیرون آمد چشمش به مرد همسایه افتاد که خون آلود مقابل ساختمان روی زمین افتاده بود. او نیمه هوشیار بود و روی دست و گردنش جراحات زیادی دیده میشد. مرد همسایه به کمک وی رفت و مرد زخمی درحالیکه به سختی میتوانست صحبت کند تنها یک جمله بیان کرد و بعد بیهوش شد. او گفت: «همسرم و پسر او این بلا را سرم آوردند. »
مرد ۸۴ساله به بیمارستان انتقال یافت و مأموران کلانتری ۱۱۱تهران برای تحقیقات راهی محل حادثه شدند. آنها دریافتند که مرد زخمی مالک کل ساختمان و ساکن طبقه اول است. او پیش از این ۲ همسر داشت که هر۲ فوت شده بودند و پس از مرگ آنها با همسر سومش ازدواج کرده بود. همسر سوم وی یک پسر جوان داشت و مرد زخمی به همراه این زن و پسرش در آپارتمان طبقه اول زندگی میکردند.
ماموران وقتی قدم در آپارتمان آنها گذاشتند در اتاق خواب با آثار خون روبهرو شدند. آثار خون از اتاق خواب تا راه پله و مقابل ساختمان، درست همان جایی که مرد زخمی روی زمین افتاده بود، دیده میشد. این نشان میداد که وی در داخل اتاق خواب چاقو خورده و پس از آن کشان کشان از خانه خارج شده تا خود را به مقابل ساختمان برساند و از مردم کمک بخواهد.
- مرگ در بیمارستان
تلاش برای مداوای مرد زخمی بیفایده بود و او بهدلیل شدت جراحات جانش را از دست داد. در ادامه تحقیقات تخصصی زیرنظر قاضی محمد تقی شعبانی، بازپرس جنایی تهران آغاز شد و با توجه به گفتههای مقتول پیش از مرگ، همسر و پسرخوانده وی بازداشت شدند.
این مادر و پسر اما اصرار داشتند که نقشی در مرگ مقتول ندارند و او بهاحتمال زیاد خودزنی کرده است. با این حال چند روز بعد پسر این زن گفت که مادرش با همدستی زن همسایه دست به این جنایت زدهاند.
وی گفت: در آپارتمان طبقه بالایی ما زنی زندگی میکرد که سگ داشت. ناپدریام بارها با زن همسایه بهخاطر سر و صداهای سگش درگیر شده بود و من شاهد درگیری آنها بودم و حتی کار به شکایت هم کشیده شد. علاوه بر مزاحمتهای سگ زن همسایه، لولههای آب خانه آنها نیز مشکل داشت به حدی که بارها سقف خانه ما تخریب شده بود. اما زن همسایه حاضر به پرداخت خسارت و درست کردن لوله آب خانهاش نبود. از سوی دیگر مادرم هم مدتها بود که با مقتول اختلاف داشت. سن مقتول بالا رفته بود و بهانه گیر شده بود. همه اینها باعث شد که مادرم با همدستی زن همسایه نقشه قتل ناپدریام را بکشند.
در ادامه مأموران به بازجویی از زن مقتول پرداختند که او مدعی شد زن همسایه به تنهایی قتل را انجام داده است. زن همسایه دستگیر شد و ادعا کرد که نقشی در این جنایت ندارد.
- اعتراف
گفتههای مادر و پسر و زن همسایه ضدو نقیض بود و هر کدام تلاش میکردند دیگری را عامل قتل معرفی کنند. به همین دلیل قاضی جنایی تهران دستور بازداشت آنها را صادر کرد. بازجویی از آنها برای کشف معمای این جنایت ادامه داشت تا اینکه زن همسایه دوشنبه شب قفل سکوت را شکست و به قتل اقرار کرد. او گفت بهدلیل اختلافاتی که با مقتول داشته دست به جنایت زده است و همسر مقتول هم در این ماجرا همکاری داشته است.
- گفتوگو در جلسه بازپرسی
این زن ۴۵ساله پس از افشای حقیقت، صبح دیروز برای تحقیق به شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران انتقال یافت و پیش روی قاضی محمد تقی شعبانی قرار گرفت.
قاضی: چرا تمام این مدت دروغ گفتی و حقیقت را فاش نمیکردی؟ ممکن بود اگر زودتر اعتراف میکردی خانواده مقتول رضایت میدادند؟
من قتل کردم و مجازاتش قصاص است. در تمام این مدت هم عذاب وجدان شدیدی داشتم اما جرأت نمیکردم حقایق را بازگو کنم چون میدانستم خانوادهام به دردسر میافتد. در این مدت خیلی با خودم کلنجار رفتم تا اینکه تصمیم گرفتم اعتراف کنم تا بارسنگینی که روی دوشم بود، برداشته شود.
انگیزهات از جنایت چه بود؟
راستش من مستأجر مقتول بودم. همه به او میگفتند حاجی. حدود ۸ماه پیش آپارتمان را اجاره کردم و به تنهایی زندگی میکردم. البته سالها قبل از همسرم جدا شدهام. یکی از پسرانم مدتی قبل سگ مینیاتوریاش را به من امانت داد و خودش به اروپا رفت. اما از وقتی که در این خانه ساکن شدم مقتول مدام به من تذکر میداد و میگفت که خانه جای نگه داشتن سگ نیست. همیشه با هم بحث میکردیم و همه اینها باعث شده بود که از حاجی متنفر شوم. دلم میخواست او را بکشم چون خیلی مرا اذیت میکرد و گیر میداد.
چرا شکایت نکردی؟
شکایت کردم اما قاضی شورای حل اختلاف گفت رضایت بده چون این مرد کهولت سن دارد.
چه شد که با همسرش برای جنایت همدست شدی؟
همسر مقتول درجریان اختلافات ما بود. هرچند او هم اصلا دل خوشی از زندگیاش نداشت. مقتول خیلی بداخلاق و بهانه گیر بود، او را خیلی اذیت میکرد. علاوه بر نگه داشتن سگ، بر سر شارژ ساختمان هم با یکدیگر اختلاف داشتیم. من بهخاطر داشتن حیوان خانگی مجبور بودم روزی دو بار بیرون بروم؛ یکبار صبح و یکبار هم شب. او به همه اینها گیر میداد و واقعا مرا خسته کرده بود. از سوی دیگر لولههای آب خانهام مشکل داشت که حاضر نمیشد آن را تعمیر کند. میخواستم از آنجا بروم اما میگفت پول پیشت حاضر نیست. خلاصه همه این اذیت هایش باعث شد که یک روز با عصبانیت به همسرش بگویم که دلم میخواهد همسرت را بکشم. همسر حاجی هم گفت صبر کن الان موقعیتش نیست! هر وقت بود خودم میگویم! این شد که منتظر شدم تا همسرش روزی را برای قتل شوهرش تعیین کند.
قاضی: یعنی همسرش روز جنایت را مشخص کرد؟
متهم: حدود ۲ هفته قبل از قتل این را به من گفت تا اینکه ۳، ۲ روز پیش از حادثه پیش من آمد و گفت شوهرش وکالت همه اموالش را به دامادش داده است و دیگر زندگی در کنار او به دردش نمیخورد. میگفت که خودش هم نمیدانسته که شوهرش همه اموالش را در اختیار دامادش گذاشته است. گفت: حالا وقتش است که نقشه قتل را اجرا کنی. روز حادثه سراغ من آمد و گفت: بیا شوهرم را به قتل برسان، الان بهترین موقعیت است چون او در اتاق خواب است. از سوی دیگر ساکنان ساختمان هم در خانه هایشان نبودند. من هم یک کاتر برداشتم و رفتم. دیدم روی تخت خوابیده اما تکان میخورد. ترسیدم مبادا بیدار شود و دوباره برگشتم. همسرش گفت: چرا دستکش همراهت نیست. برگشتم و دستکش برداشتم. دوباره به خانه حاجی رفتم. نمیدانم همسرش موقع قتل بود یا نه؟ اما بهنظرم ۳، ۲ ضربه اول را بود اما بعد رفت. من وقتی رسیدم بالای سر مقتول خواب بود. دو دل شده بودم و نمیخواستم او را بکشم اما وقتی یاد اذیتهای او افتادم ضربه اول را زدم. او ناگهان پرید و با من درگیر شد با این حال از شدت عصبانیت، دیوانه وار به او ضربه میزدم. ناگهان از گوشه تخت عصایش را برداشت و چند ضربه به سرم زد. من هم گیج شدم و روی زمین افتادم. کاتر هم از دستم افتاد که او با آن وضعیت از خانه فرار کرد.
بعد چه کردی؟
همسر مقتول پسری داشت که خانهاش در همان محدوده بود. به آنجا رفتم و لباسهایم را عوض کردم اما میدانستم که در نهایت لو میرویم.
پسرمقتول هم درجریان قتل بود؟
فکر میکنم خبر داشت.
وقتی تحقیق از متهم به پایان رسید، قاضی جنایی دستور بازداشت وی را به اتهام مشارکت در قتل عمدی صادر کرد. از سوی دیگر با اعتراف زن مستأجر به جنایت، برای همسر مقتول نیز به اتهام معاونت در قتل قرار قانونی صادر شد.
- منبع: روزنامه همشهری ۳۰ بهمن