هنگامی که باران میبارد و من بازیگوشی میکنم و مرتب از کلاس به بیرون سرک میکشم و باران را تماشا میکنم، چیزی نمیگویی.
وقتی که تکلیف هایم را نمینویسم، حرفی نمیزنی. هنگامی که درس نخواندهام، حتی وقتی که با حرفهایم کلاس را برهم میزنم، فقط لبخند میزنی و خودت تنها کلاس را ساکت میکنی.
عصبانی نمیشوی اگر میان درسدادنت سوسک پلاستیکی را روی میز پشتسریام میاندازم و جیغش سبب میشود کلاس به هم بخورد و دلگیر نمیشوی اگر پشت سرت اَدا در میآورم و... تو از من نمیرنجی؛ چون میدانی که پر از شیطنت هستم و همه را به پای دانشآموزبودنم میگذاری!