به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایبنا، اردبیل در روزگار نهچندان دور:
مردهایشان آب دهان و خلط در کوچه و خیابان تف نمیکردند. دستمال دست مربع شکلی بود برای پاک کردن بینی و خلط گرفتن که با دستمال چشم و صورت که روشنتر بود و خوشرنگتر فرق داشت؛ بعضی که دستمال کوچک سیاهی هم داشتند، برای تمیز کردن و گردگیری کفشهای واکسخورده. دستمال خرید جدا بود!
وقت بیرون رفتن از خانه، لباسهاشان را با ماهوت (نوعی شانه لباس) کاملا تمیز میکردند تا از شوره و مو و گرد و خاک عاری باشد. پیراهن اکثر مردان، یقه سفید بود تا چرک شدنش زود به چشم بیاید و همواره تمیز باشد.
هرگونه غذا خوردن در خیابان نوعی بیادبی محسوب میشد. تخمه شکستن هم مخصوص باغ ملی (استانداری فعلی) و باغهای اطراف بود (بهوقت تفرجهای خانوادگی). در آخر نیز تفالههایش را معمولا در پلاستیکی جمع میکردند و در سطل ورودی باغ میانداختند.
مسنترها در باغ یا روزنامه میخواندند یا کتاب، و کتابخانه جنب باغ بههمین علت شلوغ بود. مادران، هم حیاط، هم جلوی خانه را هر صبح آب و جارو میکردند؛ مردان هم جلوی مغازهها را، تا غباری بر خاطر و لباس عابری ننشیند.
دود کردن اسپند در خانه و محل کسب، امر معمول بود برای خوشعطری و ضد عفونی کردن مکانها.
سیگاری، اگر کسی بود، جلوی چشم از خودش بزرگترها یا از خود کوچکترها نمیکشید؛ هر دو حرمت داشتند!
قبل و بعد از غذا خوردن، آفتابه لگن آوردن و دستشستن معمول بود و رسم همه خانوادههای اصیل.
مرکز شهر باغ ملی بود و کتابفروشیهای مسیر چهار راه از هر طرف ... به طرف عالیقاپو، کتابفروشیهای امیدیان، دیانا، سقا و اکبری؛ به طرف سرچشمه، بهروز؛ سمت باغ ملی، یاوریان و اکرمی و رستمزاده و سمت چهارراه هم کتابفروشیهای کوچک سر نبش یا آنهایی که روی زمین بساط میکردند.
ساندویچیهای معدود، با نهایت وسواس و دقت غذا را کاغذ پیچ میکردند و بیشتر افراد ترجیحشان غذا خوردن در چلوکبابیهای خوشنام تمیز یا خانه و همراه خانواده بود.
سلام و علیکها تمام نمیشد و اگر غریبه بودی، فورا کسی بود که آمارت را بگیرد و اگر مسافر بودی و به راستهبازار مسیرت میخورد، ناهار مهمانت کند.
مجانین شهر حتی، کتابفروش و بذلهگو و رقاص بودند، تا مزاحم ملت. اندک فقرای شهر همیشه میهمان کسی بودند تا سر گرسنه به بالین نگذارند.
کلاه رسم بود تا هم از سرما سرشان را حفظ کند هم در برخی شغلها مو لای درز کار نرود...
یادمان نرفته اردبیل در روزگاری نه چندان دور
رسمها را مرورکنیم ... شهروندی را تکرار کنیم
کرونا فراموشی تاریخ است.