همشهری آنلاین – محمدرضا ربیعیان: مازندران، استان ساحلی شمال ایران، از شرق با گلستان، از جنوب با سمنان و تهران و البرز و قزوین، از غرب با گیلان و از شمال با دریای خزر همجوار است. این وضعیت خاص جغرافیایی باعث شده است که فرهنگ موسیقی مازندران در ناحیۀ شرقی با خراسان و ترکمنصحرا آمیخته شود و در غرب، کمابیش خصایص موسیقی گیلانی را داشته باشد. در واقع، موسیقی مازندران در مناطق وسیعی از جلگههای شمالی البرز و سواحل جنوبی دریای خزر، یعنی از دشتهای غیرترکمننشینِ کتول و استارباد (گرگان) در شرق تا دوطرف نشتارود در غربِ مازندران عمومیت دارد و همین باعث تنوعش شده است.
بعضی از علل این تنوع در فرهنگ موسیقی مازندران را میتوان چنین برشمرد: نفوذ فرهنگ موسیقی قوم گُدار و مهاجرت دستهای از صنفها و طوایف داخلی مثل کردها و درزیها؛ رواج موسیقی مذهبی در شکلهایی ساده از گذشتههای دور تا نمایش تعزیه و شبیهخوانی که معمولاً با نغمههای مناطق دیگر و موسیقی ردیفی همراه بوده است؛ و همجواری با موسیقی نواحی مناطق هممرز مانند خراسان و سمنان و گیلان و ترکمنها.
موسیقی مازندران را به چهار دسته تقسیم کردهاند که با وجود برخی اشتراکات، هر کدام ویژگیهای خودشان را دارند: موسیقی اصیل تبری (در کوهستانها و جلگههای مرکزی مازندران)؛ موسیقی گُداری (با مرکزیت قنبرآباد بهشهر)؛ موسیقی خنیایی شرق مازندران (در جلگههای شرقی استان، از کُردکوی گلستان تا میاندورود ساری)؛ موسیقی غرب مازندران (از دوطرف رود چالوس تا دوطرف رود نشتا و موسیقی کجوری).
موسیقی مرکز مازندران
موسیقی مناطق مرکزی استان که تقریباً سرچشمه اصلی تمام نغمهها و آواهای مناطق چهارگانه تبریزبان است، در همه نواحی کوهستانی و جلگهای از هزارجریب تا شرق رود چالوس رواج دارد که از یک طرف، بر اساس دو مقام آوازیِ مهمِ منطقه یعنی امیری (تبری) و کتولی و از طرف دیگر، بر مبنای قطعات سازی و چوپانی هستند. مقامهای امیری و کتولی بهتدریج به موسیقی سازی هم راه پیدا کردهاند و بر غنای آن افزودهاند.
در کنار این، شبهمقامهای آوازی، منظومههایی مانند طالبا، و ریزمقامهایی مانند سوتها و کیجاجانها و لالاییها کلیات موسیقی آوازی این منطقه را تشکیل میدهند.
مایه آوازهای مازندرانی عموماً شور و دشتی است و آن دسته از مقامها و ریزمقامهای متفاوت با اینها از موسیقی سایر مناطق یا اقوام الهام گرفته شدهاند.
قدیمیترین بخش موسیقی سازی این منطقه قطعاتی هستند که به شیوههای زندگی دامداران کهن اختصاص دارند که البته امروزه جنبه کاربردی ندارند و در نوای ساز چوپانان و نوازندگان نمود دارند. کمرسری، تِریکهسری، کِردحال یا چَپونحال، میشحال، بورسری و دشتیحال در زمره قطعات اصلی این گونهاند که با لَلِهوا یا نی چوپانی نواخته میشوند.
یک بخش دیگرِ موسیقیِ سازی را با سرنا مینوازند که در مراسمها و آیینهای جشن و سرور و عروسیها اجرا میشوند، مثل آروسیار و جلوداری که بعدها با لَلِهوا هم نواخته شدند. از سوی دیگر، بسیاری از مقامها و منظومههای آوازی هم به موسیقی سازی و قطعات لَلِهوا و کمانچه پیوستند.
موسیقی گُداری
گُدارها که در منابع تاریخی و شفاهی مازندرانیها گُدَر، گودار، چوله، خیکِش و موارد دیگر خوانده شدهاند، خودشان را چوله مینامند. این قوم گروهی از خنیاگرانند که در برهههایی از تاریخ، از هند کوچانده شدهاند و زمان و نحوه این مهاجرت معلوم نیست، اما منابع موجود بر سه اصلِ نژاد هندی، کوچ اجباری و خنیاگری آنها همداستانند. گدارها اقلیتی کولی و غیررسمیاند که در زبان و فرهنگ مازندرانیها جا افتادهاند و بیشتر در روستاها و محلههای بین بهشهر و گرگان سکونت دارند.
این خنیاگران به واسطه مهارتشان در موسیقی و نوع زندگیشان، تاثیری قاطع در موسیقی نواحی این سرزمین گذاشتهاند و توانستهاند با بهکارگیری دوتارِ خراسانی و ترکمنی و فنون نوازندگیشان، موسیقی خود را در گذر زمان با موسیقی مازندران تلفیق کنند. تعداد زیادی از مقامها و ریزمقامهای مازندرانی در بخش سازی و آوازی نشانی از موسیقی گُداری دارند که آن را منحصر به فرد میکند.
علاوه بر این، تعداد چشمگیری از دوتارنوازان (دِتارچیان) شرق مازندران از قوم گُدارند که علاوه بر زبان مادری خود، به گویش مازندرانی صحبت میکنند و آواز میخوانند. در هیچیک از آوازهای شرق مازندران از زبان گُداری استفاده نمیشود و اساساً این زبان وارد ادبیات کتبی و شفاهی نشده است و فقط در محاورات روزمره قوم از آن استفاده میشود.
به گفته جهانگیر نصری اشرفی، اگر بخواهیم تعریف دقیقی از موسیقی گُداری به دست دهیم، باید بگوییم این موسیقی بیان ویژهای از موسیقی مازندرانی است و بر اساس رنجها و سختیهای تاریخی این قومْ روایتی حزنانگیزتر ارائه میشود. به همین دلیل، بسیاری از مقامها و منظومههای مناطق مرکزی مازندران، از جمله کتولی، کِلِهحال و طالبا، با کمی تغییر، در موسیقی گُداری هم دیده میشود.
یکی از ویژگیهای دیگر موسیقی گُداری استفاده از کمانچه به جای نی چوپانی و همچنین، استفاده از سازهای کوبهای غیرمازندرانی مثل دایرههای بزرگ و تنبک در اجرای ریزمقامها است. سازهای ویولن و سنتور هم در میان گُدارها رواج دارد.
بعضی از نوازندگان و خوانندگان مشهور معاصر این قوم محمدتقی کتولی (معروف به تقیگُدارِ یا تقیاُتُلی)، نظام شکارچیان، عبدالله دِتارچی (چُر دِتارچی)، ارزِمون (رمضان) شکارچیان، اصغر رحیمی، عبدالعلی شکارچیان (زاغمرز) و عشقعلی شکارچیان بودند.
موسیقی شرق مازندران
موسیقی شرق مازندران از مناطق شرقی ساری تا حدود کُردکوی (در استان گلستان) شنیده میشود که بر بستر موسیقی روایی و منظومهای شکل گرفته و در برخی موارد، متاثر از موسیقی ترکمنی و خراسانی است. موسیقی این منطقه عمدتاً با دوتار و کمانچه و آواز اجرا میشود و در آن خبری از لَلِهوا، دِسَرکوتِن و سرنا که در مناطق مرکزی مازندران رواج دارند، نیست. دوتار شرق مازندران (با مرکزیت بهشهر) در قیاس با دوتارهای دیگر نواحی ایران از نظر تعداد دستانها (حداکثر هشت پرده) و شیوههای اجرایی سادهتر و بیشتر یک ساز همراهیکننده مقامها، آوازها و ریزمقامهای این منطقه است. دوتارنوازان و خنیاگران گُدار در موسیقی این ناحیه نقشی عمده دارند.
درست است که ریزمقامها از موسیقی استاربادی و مناطق مرکزی مازندران گرفته شده، اما در این موسیقی هیچ نشانی از آوازها و منظومههای نواحی مرکزی استان نیست و تنها در برخی روایات، مقام میونکتولی و طالبا شنیده میشود. نکته مهم دیگر در موسیقی شرق مازندران غیابِ مقامها یا ریزمقامهای مستقل سازی و آوازی است.
موسیقی شرق مازندران بر اساس چند مقام اصلی شکل گرفته که رایجترین آن مجموعه هرایی یا مجموعه چند مقام است که با عنوان هرایی تشخص پیدا کرده است. عنوان هرایی ارتباط آن را با مقام هرای در شمال خراسان و موسیقی ترکمن تا حدودی نشان میدهد که از صافی موسیقی کتولی در غرب استان گلستان هم گذشته است. این مجموعه شاخههای متعدد و ریزمقامها و ترانههای پرشماری دارد. سبک هرایی قنبرآبادی بیشتر مربوط به نوازندگان گُدار و سبک هرایی کتولی بیشتر متاثر از نوازندگان غیرگُدار است.
مضمون اصلی موسیقی این خطه غنایی است. مضامین پهلوانی، مذهبی و حِکمی هم در آن درخور توجه است.
موسیقی غرب مازندران
موسیقی غرب مازندران شامل آوازها و آواهایی است که از شرق نوشهر تا غرب تنکابن رواج دارد. این موسیقی هم مثل تمام موسیقیهای مناطق مرزی، بین دو فرهنگ مازندرانی و گیلانی در نوسان است و در مقامها و ریزمقامهای سازی و آوازیْ آمیختگی موسیقی تبری، گیلکی، دیلمانی، اِشکِوری و طالقانی دیده میشود. هرچه از غرب این منطقه به سمت شرق برویم تاثیر موسیقی تبری بیشتر است و در غرب تاثیر موسیقی شرق گیلان (بیهپیش) نمود بیشتری دارد. در این محدوده هیچ ردپایی از موسیقی گُداری و شرق مازندران پیدا نمیشود.
از یک طرف، بعضی مقامها و منظومههای آوازی مازندرانی مانند امیری و طالبا، با وجود تلفیقشان با برخی خصوصیات موسیقی گیلکی، در این منطقه حضور دارند و از طرف دیگر، منظومهها و سوتهای تبری مثل ممِزِمون، نجما و رعنا، و حیدربک و صَنَمبَر جای خود را به منظومههایی مانند کاکویی، سَفوری و عزیز و نگار دادهاند. اینجا هیچ نشانی از کتولی وجود ندارد و ریزمقامهای تبری با تغییراتی عمده در حالت، ریتم و حتی نام قطعات مواجهند. در موسیقی سازی و موسیقی آیینی هم چنین تنوعی به چشم میآید.
سازهای این قسمت محدود به نی چوپانی، سرنا و دهل است. نی چوپانی که در این منطقه نامهای لَلِه، لُلِه، نی و دَمکَشِک دارد، از نظر ساختمان و شیوه نوازندگی مثل بخش مرکزی استان است.
اینجا هیچ نشانی از نقاره مضاعف مازندرانی و گیلکی یافت نمیشود و جای آن را دهل یکطرفه گرفته که احتمالاً رهاورد کردهای افشار است. سرنا هم تفاوتی با نواحی مرکزی ندارد.
موسیقی آوازی
موسیقی آوازی مازندران به دو گروه عمده تقسیم میشود: آوازهای با متر آزاد و با متر معین.
در شمال البرز و در گذشتههای نه چندان دور، نقالانی که عموماً به شعرخوان مشهور بودند، به حفظ و اشاعه نقلها و روایات موسیقایی میپرداختند. این منظومهها بخش مهمی از موسیقی مازندران بود. در این نواحی کوهستانی و کوهپایهای، نقلهای طالبا، امیر و گوهر، نجما و رعنا، گوهربک و صَنَمبَر، و عزیز و نگار بین مردم شهرت بیشتری داشتند و شاخصتر بودند. در میان گُدارها هم نقل عباس مسکین مشهور بود.
در این میان، منظومه طالبا قدمت و اعتبارش از بقیه بیشتر بود و مورد توجه همگان قرار داشت که زندگی افسانهای و مهاجرت طالب آملی، شاعر نامدار عصر صفوی، به هند و رنجِ فراقِ طالب از دخترعمویش زهره را روایت میکند. نقالان در زمان نقل طالب، اشعار و آواز امیری را هم چاشنی کارشان میکنند که تمهید آوازی مهمی است، چون هر دو مورد محبوبیت فراوانی نزد البرزنشینان دارند.
امیری قصه عشق پرشور کشاورز فقیری به نام امیر پازواری است که در دوره صفویان زندگی میکرد و عاشق گوهر، دختر جوان اربابش، بود. این عشقْ امیر را به شاعری بدل کرد که بازتابشان را در گفتوگوهای خیالی امیر و گوهر و شعرها میتوان دید. این روایت که با باورهای مذهبی آمیخته است، شاعر شدنِ امیر را به دیداری اسرارآمیز با حضرت علی (ع) ربط میدهد.
اما در کنار این منظومهها، نمونههای زیادی از منظومههای حماسی به نام سوت یا سورت در منطقه رایج بود که قدمتشان اغلب به دوران قاجار به بعد میرسد و در رثای افرادی است که اکثرشان یاغی بودند و با وجود آزار و اذیت روستاییان، در رده قهرمانان قرار گرفتهاند، از جمله ممِزمون (محمدزمان)، رشیدخان، هژبر سلطان و حجت غلامی.
تعزیهخوانی در مازندران رایج بود و اجرای تعزیهها عموماً با سازهای کرنا، نقاره، دهل و شیپور همراه میشدند. موسیقی مذهبی هم در قالب شبیهخوانی، مرثیه و نوحه به علت بار اعتقادی نغمهها در موسیقی نواحی این خطه مورد توجه مردم بود و چون اجرای آنها برعکس تعزیه از نظر زمانی و مکانی محدودیت نداشتند، در سوگواریها مرسوم شدند و بر برخی منظومهها و ریزمقامها یا قطعات سازی تاثیر گذاشتند. چاوشخوانی از دیگر آوازهای مذهبی است که در سبک و سیاقی تقریباً واحد در استقبال یا بدرقۀ زائران مشهد، کربلا، نجف و مکه و مدینه توسط یک تکخوان خوانده میشود و هنوز در بعضی روستاها و شهرهای مازندران رواج دارد.
امیری یا تبری از مقامهای قدیمی و اصلی مازندران است که عناصر اعتقادی، فلسفی، حِکمی و غنایی مردم منطقه را روایت میکند. شعرهای منسوب به امیر پازواری به زبان تبریْ زینتبخش آواز امیری است. بعضی محققانْ امیری را متن شاعرانهای میدانند که روی نغمهای قدیمی گذاشته شده و احتمالاً قبل از امیر پازواری اشعاری از شاعرانی دیگر روی آن بوده است. معمولاً بعد از امیریخوانی یک ریزمقام تند و ضربی (کِلِهحال) خوانده میشود که مضمون شعرش فرق چندانی با امیری ندارد. این مقام با تفاوتهایی، تقریباً در همه نواحی شمالی و جنوبی البرز غیر از نواحی تالشنشین کاربرد دارد.
کَتولی- به معانی گوناگونی چون گاودار، محلی، غریب، نوعی رنگ برای احشام و منطقه چرا- از مقامهای مشهور مازندران است که بیشتر مضمونی غنایی دارد و با نام لیلیجان هم شناخته میشود. این آواز معمولاً قبل از کیجاجانها که همان ترانهها است، خوانده میشود. کتولی در سه نوع گوناگون کتولی کوتاه (کِلِهحال)، میون کتولی و دشتیحال اجرا میشود.
نوروزخوانی از آوازهای متداولِ مناطق البرزنشین و با متر معین است و نوروزخوانان کسانی هستند که در ده-پانزده روز آخر اسفند، به مردم مژده بهار و سال نو میدهند.
وَلگِهسر به معنی مناطق کوهپایهای و جنگلی است و ولگهسری از آوازهای متداولِ غرب مازندران است که بیشتر جنبه غنایی و گاه حِکمی دارد. این آواز از نظر ساختاری فرم خاصی دارد و تلفیقی است از دو آواز امیری و کتولی.
چاروِداری یا چاربهداری از آوازهایی است که چاروادارها (کسانی که با اسب و قاطر بار و مسافر حمل میکنند) میخوانند و وصف زندگی این افراد است که در عین حال، مضمونی غنایی هم دارد.
هَرایی در میان مردم شمال خراسان یعنی فریاد و آواز کوهستانی. هراییهای مازندرانی احتمالاً توسط کولیها در موسیقی نواحی شرقی استان بومی شدهاند. هرایی شرق مازندران بخشهایی چون گل و بلبل و طبیب دارد و مضامینش غنایی و گاه حکمی و اعتقادی است.
در مازندران هم مثل مناطق دیگر ایران، موسیقی کاربردی رواج بسیاری دارد؛ نغمههایی که در موقعیتها، مناسبتها و مشغولیتهای گوناگون به کار گرفته میشود. رایجترینِ این نوع مناسبتها موسیقی عروسی است که طبعاً مایههای شاد بیشتری دارد.
دوبیتیخوانی از شکلهای متداول موسیقی این استان است. محتوای شعری این دوبیتیها مثل منظومهها با آسمان و اعتقادات و معجزه و جادو کاری ندارد و بیشتر آینه زندگی روزمره و اتفاقات زمان حال است. این دوبیتیها را بیشتر در آمیختگی با آوازهای کَتولی، هَرایی، چاروِداری و ترانههای معروف به کیجاجان میتوان شنید که در تمام استان فراگیر است.
در موسیقی نواحی مازندران، خواننده و نوازنده زن کم نبود و بعضی آوازها را فقط زنان میخواندند، از جمله موری یا مویه در سوگواری، گَهرهسری یا لالایی، و نواجِش (به معنای نوازش) در فراق و دوری عزیزان. جدا از این، در مجلس زنانه عروسی، هم رقص و آواز زنانه برپا بود و ریتمها با دست زدن یا نواختن دایره و تشت و لگن اجرا میشد.
موسیقی سازی
با اینکه موسیقی نواحی مازندران عمدتاً آوازی است موسیقی سازی هم رواج دارد که به بخشهای چوپانی، آیینی-مذهبی و جشن تقسیم میشوند. موسیقی چوپانی با لَلِهوا یا نی نواخته میشود و عموماً مربوط به جنبهای از زندگی گلهداری و دامپروری است. از جمله چَپونحال که چوپانها در زمان فراغت مینوازند، غریبی، قطعاتی که زمان چرای دام نواخته میشوند (کَمِرسری یا تِکسری، میشیحال، چراحال و خارِکحال) یا هَمِرِه بردِن/گله رِه بردِن که مربوط به حمله یاغیان به گله است. گروهی از قطعات چوپانیای که با لَلِهوا نواخته میشوند از موسیقی آوازیِ منطقه برگرفته شدهاند، از جمله تبری یا امیری، کتولی، عباسخونی، کِلِهحال، دشتیحال، طالبا و نجما که هم زمان چرای دام و هم در شبنشینیها و مراسم خاص اجرا میشوند.
تعدادی از قطعات سازی به آیینهای بومی مربوط میشوند که اجرای آنها عموماً با سرنا یا به همراهیِ نقاره و دهل (بسته به منطقه) است، مثل مشقی (نوعی رقص رزمیِ دونفره)، سِماحال با ریتم شش و هشت که در زمان برداشت کاملِ کشت و نیز در عروسی نواخته میشد، و بازیحال که هنگام کشتی گرفتن اجرا میشد و امروزه تقریباً از رونق افتاده، اما آهنگهای کِشتی مِقوم و چوبی مِقوم هنوز مانده است.
جدا از عیدهای ملی و مذهبی، در مراسم مذهبی، انواع خاصی موسیقی سازی متداول بود؛ مثلاً کرنازنی در محرم و نقارهزنی در ماه رمضان.
بخش مهمی از موسیقی سازی هم در عروسیها با سرنا و غالباً نقاره اجرا میشد و هر قسمتی از مراسم موسیقی مخصوص خودش را داشت؛ از پیش از آغاز مراسم که پیشنوازی نواخته میشد برای باخبر شدن مردم از مکان عروسی تا لحظهای که مراسم به پایان میرسید. اجرای موسیقی به عهده لوطیها بود.
متداولترین سازهای موسیقی نواحی مازندران عبارتند از: لَلِهوا، دوتار، کمانچه، دِسَرکوتِن (نقاره)، قِرْنِی، دایره، دهل، سرنا و کرنا.
دستهای دیگر وسایل کاربردیِ زندگی کاری و روزمره بود که از آنها به عنوان ساز هم استفاده میشد، مثل تشت، لگن، چَلَک (نوعی ظرف چوبی برای پیمانه کردن غلات و حبوبات) و لاک (نوعی ظرف چوبی برای گذاشتن برنج پخته سر سفره یا سینی برای پاک کردن غلات).
حسینعلی طیبی، احمد محسنپور، محمدرضا اسحاقی، ابوالحسن خوشرو و نورالله علیزاده چند تن از مشاهیر موسیقی نواحی مازندرانند.
منابع:
کوچ (بررسی موسیقی نواحی ایران)، جهانگیر نصری اشرفی، تهران، انتشارات سوره مهر، چاپ اول: ۱۳۸۶
موسیقی مازندران، کیوان پهلوان، تهران، انتشارات آرون، چاپ اول: ۱۳۸۸
آشنایی با موسیقی نواحی ایران، کتاب اول، هوشنگ جاوید، تهران، انتشارات سوره مهر، چاپ دوم: ۱۳۹۲
بروشور سیدی موسیقی علیآباد کتول و شرق مازندران، موسسه فرهنگی-هنری ماهور