مرد و زنهای ایرانی چوبهای اسکی شان را گذاشتهاند روی باربند خودروهای شخصی و بیخیال سهمیه بندی بنزین تا اینجا آمدهاند. شاید هم فکرش را کردهاند و مثلا بنزین لیتری 100 تومان را 400-300 تومانی خریدهاند و راه افتادهاند.
رگهای آبی زیر پوست سفیدمرد دیده میشوند؛ روس است انگار. دستهایش را توی هوا تکان میدهد. موهای طلاییاش به هم ریخته است از باد. تند حرف میزند. مردی که کنارش ایستاده ترجمه میکند:« تخفیف میخواهد.»
آن یکی چوب اسکیها را توی دستش نگه میدارد. نگاهشان میکند. بعد خیره میشود به مرد روس و میگوید: امان از شما توریست نماها.
مترجم میخندد. چوب های اسکی دست به دست میشود. مرد روس راضی است انگار. چند زن و مرد دیگر چشم آبی میروند برای اجاره لوازم. همان طور بلند حرف میزنند.
همان روز وقت ناهار، رستوران هتل دیزین غلغله است. سرو صدای مرد روس همه جا را پر کرده است. گارسنها مات نگاهش میکنند. خبری از لیدر تور نیست. روسهای دیگر هم شروع میکنند به حرف زدن و باز هم گفتن همان جملههایی که گارسنها از هیچ کدامش هیچ نمیفهمند.
راهنمای تور یک گروه ایرانی به فریادشان میرسد. رو به گارسنها میگوید: نان، نان میخواهند. گارسن لبخند میزند. میدود دنبال نان. فضا کمی آرامتر میشود.
پیستهای تنها
مهمانان پیست اسکی دیزین، یا ایرانیاند یا کارداران سفارتخانه های مقیم؛ یعنی اینها گردشگر ورزشی نیستند. در عمل هیچ ارزی وارد ایران نمیکنند و سودآوری هم ندارند.
عباس جعفری مدیر تور طبیعت ادامه میدهد: در حالی که ما تواناییهای بالقوه جذب گردشگر ورزشی را داریم، هیچ اتفاقی نمیافتد.
طبق تعریفها، هر کسی به هر جای دنیا که رفت، و مدتی ماند اسمش گردشگر نمیشود. این هم مثل همه ماجراهای دیگر دنیای مدرن آداب خاصی دارد. وقتی میروی تا آن سر دنیا یا مثلا همین کشور همسایه باید 3 روزی بمانی و راهنما داشته باشی. سودآوری اقتصادی هم که رکن اصلی است . اما اینکه کشور ما چقدر گردشگر و به شکل جزئیتر گردشگر ورزشی را هر سال پذیراست، ماجرای دیگری است.
همین که حرف میرسد به گردشگری ورزشی، اول از همه خیال مان میرود سراغ اسکی. با وجود اینکه کشور ما معروف است به آب و هوای خشک و کویری اما داخل همین مرزهای سرزمین گربهای کوههایی هست و قلههایی پر برف برای اسکی و تفریح.
همین آذرماه سال 1386، توی همین 365 روزی که به خوب و بد گذراندیمش، 9 پیست اسکی در سهند تبریز، توچال، دیزین، شمشک و در بند سر با حضور نماینده فنی فدراسیون جهانی اسکی بهعنوان پیستهای اسکی بینالمللی معرفی شدند تا تعداد پیستهای بینالمللی ایران به 13 برسد. اما این هم انگارگرهی از گرههای کور ماجرای گردشگری باز نکرده است.
جعفری میگوید: آمار دولت نهم در زمینه گردشگری البته بهصورت کلی حدود 700 هزار نفر است. در عین حال مرکز توسعه گردشگری آمارها را در حدود 12هزار نفر اعلام میکند. حالا باید دید این میان سهم گردشگری ورزشی چقدر میشود.
البته کوروش مجتبوی دبیر کمیته گردشگری ورزشی سازمان میراث فرهنگی که مشاور توریسم ورزشی فدراسیون اسکی هم هست، درباره مشکلات ناشی ازنبود همین آمارها میگوید: این موضوع نهتنها در ورزش اسکی و گردشگری ورزشی، بلکه در تمام بخشهای گردشگری وجود دارد.
ربط ماجرا
امسال هم شبیه خیلی از سالهای قبل و اتفاقات دیگر مسئولین اسکی اعلام کردند دلشان میخواهد که گردشگری ورزشی و خصوصا اسکی رشدکند، اما...
و این اما که انگار همیشه و در همه ماجراهای سرزمین ما هست؛ آذرماه، یعنی همان حدود بینالمللی افتتاح شدن 9 پیست جدید.
مجتبوی گفت: بهدنبال آن بودیم تا شرایط برای فعال شدن گردشگری ورزشی در اسکی فراهم شود، اما این موضوع هنوز عملی نشده است. این موضوع همچنین در مذاکره با سازمان میراثفرهنگی و گردشگری هم مورد توجه قرار گرفت و قرار شد در پی آن تخفیف ویژه برای اسکان و پذیرایی از گردشگران خارجی و همچنین استخراج تقویم ورزشی بینالمللی و مسابقاتی که براساس آن گردشگر جذب میشود، دنبال شود.
و دقیقا بعد این جملهها آمارهای معروف سرزمین مان از راه رسیدند. مشاور توریسم ورزشی فدراسیون اسکی اعلام کرد که امکان برگزاری فعالیتهای توریسم ورزشی وجود دارد اما بهدلیل اینکه این پیستها در اختیار بنیاد مستضعفان و جانبازان قرار دارد امکان فعالیت بسیار محدود شده است. و این در حالی است که خیلی از کارشناسان اعلام میکنند ؛تنها و تنها پیست توچال است که اداره آن با معاونت سیاحتی بنیاد است.
جعفری میگوید: ما هیچ فعالیت مناسبی برای جذب گردشگر نداریم. نه امکانات مناسبی ایجاد میکنیم و نه تبلیغات خوبی داریم.
آسمان یکرنگ ورزش
در حالی که اسکی بهعنوان مهمترین عامل گردشگری ورزشی در این شرایط به سر میبرد، در بقیه بخشها هم تقریبا اوضاع همین طور است . به اخبار که نگاه میکنیم آمارهای دقیقی دیده نمیشود و موانع هست و قصه ادامه دارد.
آبان ماه سال86 قراربود سری مسابقات چوگان در اصفهان - نقش جهان- اجرا شود، اما این هم با تمام تبلیغاتی که برایش شد، منتفی گشت. ماجرا مثل همیشه بود. سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تصمیم گرفت جشن نقش جهان را در اصفهان برگزار کند.
در کنار این تصمیمات، فدراسیون چوگان هم خواست ورزش 3 هزار ساله ایران را به یادها بیاورد. آن وقت پاتریک هرمس رئیس فدراسیون جهانی چوگان، هم به ایران آمد و هیجان زده از اتفاقی که قرار بود کنار یکی از زیباترین آثار تاریخی جهان بیفتد، گفت: با توجه به تاریخسازی ایران در این ورزش در طول سه هزار سال، ایران باید همواره رئیس فدراسیون جهانی چوگان باشد. او ادامه داد: مهمترین دلیل حضورم در ایران برگزاری مسابقه در میدان نقش جهان است زیرا این کار فرصت بزرگی برای چوگان دنیا محسوب میشود.
با تمام این حرفها و با وجود آمدن گروههای فرانسه و پاکستان به اصفهان، برگزاری جشن لغو شد و ماجرایی که میتوانست با دنباله دار شدن چوگان بازان را به ایران بکشد ناتمام ماند.
از سوی دیگر ایرانیها و مسئولین گردشگری طی سالی که گذشت مغرور از رودها و دریاچههای پرآب ایران زمین، بارها و بارها اعلام کردند ما توانایی گسترش اسکی روی آب و جذب توریست در این زمینه را داریم اما آن چه در عمل اتفاق افتاد را یکی از کارشناسهای سازمان سرازیر شدن حتی ایرانیها به سوی ترکیه عنوان میکند.قصه ما درباره سوارکاری و کوهنوردی هم همین قدر تلخ است. جعفری میگوید:2 گروه مهمان، تنها تورهای کوهنوردی وارد شده به ایران در سال قبل بودند و این در حالی است که آمار خروجی ما به سوی آرارات از همیشه بیشتر بوده است.
ما و آینده
در همین شرایط و وقتی آمارهایمان آن قدر کوچکاند که اعلام شان نمیکنیم، قرار است طبق برنامه 4 توسعه، تا پایان سال 1388 ورودی گردشگر را به 5 میلیون نفر برسانیم و این یعنی تا انتهای 2024، سالی 20 میلیون توریست. یک حساب سرانگشتی نشان میدهد که در این میان گردشگری ورزشی چه سهم و قد و قواره ای باید داشته باشد.
حد و اندازهای که باید امیدوار باشیم با تغییر سیاستها و ایجاد منظر بهتر جهانی، در کنار اختصاص بودجه شبیه امروز نباشد.