همشهری آنلاین، بابک مهدیزاده: «اینجا گیلان است، شهر رشت... بیمارستان رازی... خط مقدم جنگ علیه ویروسی که جهان را درنوردیده. » این جمله را یکی از پرستارهای بخش عفونی زمزمه میکند وقتی خودم را بهش معرفی میکنم. میگوید: «حال دلمان خوب نیست اما چارهای نداریم جز مقاوم بودن و روحیه دادن». سرش شلوغ است و نباید مزاحمش شوم. اما وقتی میفهمد اهل رسانهام با سکوت نگاهم میکند و یواشکی نزدیکم میشود و آهسته میگوید: «نباید حرف بزنم اما انگار ولمان کردهاند. تو رو خدا بنویس که حالمان خوب نیست. دارو نیست، ماسک نیست، دستکش نیست، پزشک نیست، پرستار نیست. میمیرند آقا. میمیرند. خیلیها رفتند. خیلیها هم حالشان خیلی بد است؛ اما نگو من گفتم».
اینجا گیلان است، شهر رشت... باغ رضوان... آنجایی که ساکنان شهر عزیزانشان را به زندگی ابدی میسپارند و دفن میکنند. درست ورودی شهر، همانجایی که باید مسافران بیتفاوت به حال این روزهای گیلان از جلویش رد شوند اما نمیدانند چه خبرها که در آن نیست. به باغ رضوان که ورود میکنی سمت چپ ساختمان مرکزی است. همانجایی که خانوادهها باید مدارک بدهند و جواز دفن بگیرند. یک ساختمان دو طبقه که از ورودی تا اتاق مدیر پر از آدم است. ساعت ۱۰ صبح است و آقای مدیر بعد از جلسه کمیسیون که این روزها برای تشخیص متوفیان کرونایی تشکیل میشود، رفته در مراسم تشییع جنازه تا نظارت داشته باشد بر روند دفن؛ روندی که فرق میکند با روال معمولی. انتهای باغ رضوان سمت چپ یک فضای بایر دست نخورده است که جلوی ورودیاش یک ماشین پلیس گذاشتهاند با یک نوار زردرنگ تا کسی وارد محل دفن مردگانی که به کرونا مبتلا شدهاند، نشود. جنازههایی را که پزشک قانونی نوشته بر اثر بیماری عفونی یا کرونا و سازمان آرامستان روی جواز کفنشان نوشته دفن بهداشتی، میبرند در قبرهایی که سه متر عمقشان است و با آهک دفن میکنند. ایرج حریرچی، معاون وزارت بهداشت ایران نیز پیش از ابتلایش به کرونا در آخرین نشست مطبوعاتی خود گفته بود متوفیان در ایران «عینا با پروتکل سازمان جهانی بهداشت دفن میشوند که در آن جنس تابوت، چگونگی شستوشو، موادی که باید روی جسد ریخته شود، عمق دفن و خاک دور قبر مشخص شده». در آرامگاه باغ رضوان هم براساس همان پروتکل دفن میشوند و خانوادهها دورتر و پشت نوار زردرنگ مویه سر میدهند.
راستگو، مدیرعامل سازمان آرامستان شهرداری رشت وقت صحبت کردن ندارد فقط با قیافهای خسته میگوید: «لطف کنید و مردم را در جریان بگذارید. آگاهشان کنید که نیایند از خانههایشان بیرون. »
جنازه مبتلایان به کرونا شستوشو نمیشود اما در سردخانه و در کاورهای مخصوصشان روی هم چیده شدهاند. باغ رضوان اما آمادگی رتق و فتق این همه جنازه را ندارد. خانواده متوفیانی که براثر کرونا فوت نشدهاند و به آنها در این شرایط «عادی» میگویند بهعلت درگیر بودن پرسنلِ کم تعدادِ باغ رضوان در خاکسپاری متوفیان کرونایی، ساعتهاست پشت در غسالخانه ماندهاند. پسر یکی از متوفیان که دیگر کلافه شده میگوید: «از ساعت ۸ صبح اینجاییم. الان ساعت ۱۱ است و هنوز پدرمان را نشستهاند. اعتراض میکنیم میگویند تعداد پرسنلمان کفاف این روزها و این تعداد را نمیکند. همه رفتهاند قبر بکنند. میگویند کندن قبر ۳متری زمان میبرد. تعداد فوتشدهها هم که زیاد است. »
تنها یک نفر از کارمندان باغ رضوان در اتاق غسالخانه ایستاده. میپرسم مگر چند نفر مبتلا به کرونا میآورند. کلافه است و نگران که نمیتواند پاسخ مناسبی به خانوادههای متوفیان بدهد. نیمنگاهی خسته به من میاندازد و میگوید: «روزی چندین و چند نفر بلکه بیشتر و بعضی روزها هم کمتر».
ـ از چه وقت اوضاع اینطوری شده؟
ـ دو هفته بیشتر است.
ـ جوان هم هستند در بینشان؟
ـ بیشترشان مسن هستند.
ـ تعجب نمیکنی از این تعداد؟
«غصه میخوریم. تا حالا در یک مدت کوتاه این همه مرگومیر ندیده بودم. اینا همشهریای منن. خیلیهاشون آشنا در اومدن. یکی از فومن، یکی از رشت و یکی از صومعهسرا. اوضاع خیلی بده آقا... خیلی بد... خدا به هممون رحم کنه...» ساعت یک شده و میبینم چندتایی از پرسنل خدماتی باغ رضوان از مراسم دفن متوفیان مبتلا به کرونا برگشتهاند. سریع به امور دو، سه مَیتی که عادی خوانده میشوند، میرسند و نماز برای دفنشان خوانده میشود اما آمبولانس به تعداد کافی وجود ندارد. اکثر آمبولانسها رفتهاند متوفیان را به شهرهای اطراف که زادگاهشان است، ببرند برای دفن. پس خانوادهها خودشان باید دست بهکار شوند. یکی از خانوادهها خودشان تابوت را بلند میکنند و پشت سر روحانی میروند به محل قبر عزیزشان. من هم پشت سر یکی دیگر از خانوادهها که با آمبولانس باید عزیزشان را به قطعه چهاردهم ببرند میروم. آمبولانس جلوی ورودی قطعه میایستد اما کسی نیست که تابوت را بلند کند. ۲مرد خانواده جلوی تابوت را میگیرند و یکی از نیروهای خدماتی باغ رضوان هم به کمکشان میآید و عقب تابوت را میگیرد و میبرند به محل قبر. آنجا هم کسی نیست که مَیت را بگیرد و داخل قبر بگذارد. پسر متوفی با نارضایتی و خشم میرود داخل قبر و باقی ماجرا... خستهاند. از ساعت ۸ صبح تا ساعت ۲ ظهر در محلی پر از استرس و بیماری در انتظار دفن پدر بودهاند. پسرش که او را با دستان خودش قبر کرد، میگوید: «شوکهام. دیگر توان گریه کردن هم ندارم. به خانواده گفتیم نیایند برای مراسم چون اوضاع خطرناک است. خوب شد نیامدند. اینجا بوی مرگ و بیماری میدهد».
اینجا گیلان است، شهر رشت... در کوچههای باریک و قدیمیاش حاجی فیروز آمده با دایره و دمبک. زده زیر آواز و رقص. اندک رهگذران و آنهایی که با اتومبیل در حال عبور هستند لحظهای میایستند و لبخندی تلخ میزنند و پولی کف دستش میگذارند و میروند. همه این روزها غمگین هستند. صدای حاجی فیروز بغض را بیشتر میکند؛ بغض آدمهای غمگینی که احساس میکنند نهتنها عیدی نخواهند داشت که کلا فراموش شدهاند...
- تکذیب شایعه ابتلای ۵۰ درصد کادر درمانی گیلان به کرونا
- ماجرای ویدئوی جنجالی مردی که جلوی بیمارستان رشت افتاده بود
- مکث
فعالان مدنی پا به میدان گذاشتهاند
وقتی سطح اعتماد عمومی پایین باشد، جامعه مدنی خودش دست بهکار میشود. ابتدا ۲۰۰ فعال رسانهای نامهای به استاندار گیلان مینویسند و از او میخواهند که استان و شهرهایش را قرنطینه کند و آمار واقعی را هم به مردم بدهد. سپس نوبت به کانون وکلای گیلان میرسد که در نامهای خطر در کمین را گوشزد کنند. اما نامه بیش از ۸۰ فعال مدنی شناخته شده گیلان به رئیسجمهور پرده از ابعاد دیگری برداشت. نامهای که از مرگ کادر بیمارستانها و مراکز خدمات درمانی و عدمآگاهی مردم عادی از آمار کشته شدهها خبر میداد و به رئیسجمهور هشدار داد که اگر میخواهد به همین روال منتظر شنبه وعده داده شدهاش بنشیند «نه اثری از او خواهد ماند و نه ما». اعتراض به اطلاعرسانی دقیق و هشدار به وقوع احتمالی یک فاجعه تلخ انسانی در گیلان به همین نامهها ختم نشد. بهراد ذاکری، رئیس کمیسیون بهداشت شورای شهر رشت در جلسه اضطراری این کمیسیون با حضور قربانی نماینده تام الاختیار وزارت بهداشت خطاب به او گفت: «معضل اصلی ما اعتماد بین مردم و مسئولان است. دیگر اعتمادی وجود ندارد. تا زمانیکه اعتماد نباشد هر برنامهای به شکست میانجامد. اول از همه باید با مردم صداقت داشته باشیم اگر صادق نباشیم نه تدبیر به درد میخورد نه امید. موکلانمان میگویند اگر نمیتوانی اوضاع واقعی را برای مسئولان تشریح کنی یا حرفت را نمیشنوند پس چرا در شورا هستی. استعفا بده. آقای قربانی بگذار مردم مطلع شوند که در این شهر چه خبر شده است؟ ». بعد از او نوبت به فرهام زاهد عضو دیگر شورای شهر رشت رسید که بگوید: «اتفاقا اکنون زمانی است که ما باید کاری کنیم که مردم بترسند. وقتی میبینیم دکههای کبابی، قهوهخانهها و برخی کافهها و اصنافی که دایر بودن آنان هیچ ضرورتی ندارد، باز هستند و مشغول کار خودشان هستند، باید مردم را از این وضعیت بترسانیم. ما از بسیاری کارگاههای خصوصی پیام داریم که خواهشا صدای ما باشید و به استاندار یا نماینده وزیر بگویید که اینجا را تعطیل کنند. چرا کارگاهی که در این شرایط هیچ نیازی به کالای تولیدیاش نیست بدون درنظر گرفتن پروتکلهای بهداشتی مشغول کار است». زاهد ادامه میدهد: «متأسفانه تصمیماتی که در مرکز گرفته میشود انگار آقایان از جای دیگر آمدهاند و دارند تصمیم میگیرند. شخص آقای رئیسجمهور، معاونینشان اگر واقعا فکر میکنید اینجا خبری نیست ما از شما دعوت میکنیم به اینجا تشریف آورید. ما همیشه میزبان شما بودیم، اینبار هم میزبان شما خواهیم بود اما این سری فکر کنم باید در باغ رضوان از شما استقبال کنیم! آقایان اینجا وضعیت خیلی خراب است».
- منبع: روزنامه همشهری ۲۱ اسفند