تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۷:۴۳

ایوب آقاخانی* : برخی می‌گویند «تئاتر» را به «بها» می‌دهند، نه به «بهانه»! بماند که این کلام ناظر به کدام جمله قصار و از کیست.

اما می‌گویند و «من سوءالقضاء» من هم از همان‌هایم و موافق این کلام؛ که خواه‌ناخواه چنین تفکری، حذف هرگونه سوبسید و تخفیف و این حرف‌ها و چه را تایید خواهد کرد.
اما...

در سراسر جهان – جاهایی که تئاتر جدی دارند و فرهنگ را حرمت می‌نهند – استفاده از محصولات «فرهنگی- هنری» دارای شرایط ویژه‌ای نظیر تخفیف برای عده‌ای خاص با ضوابط معین است. مثلا دانشجویان نه‌فقط برای دیدن تئاتر و باله و اپرا که برای اتوبوس و مترو و چه و چه هم مشمول تخفیف در هزینه‌های استفاده از این اقلام می‌شوند.

اما سال‌هاست که عادت کرده‌ایم هر وقت از ممالک مترقی در باب فرهنگ و هنر مثال می‌آوریم در دورنمای ذهنمان به یک آرمانشهر بیندیشیم  و اینکه کدام پدیده‌ها و تولیدات فرهنگی این رمز و بوم «اتوپیک» و فاضله است که حال در باب حواشی این پدیده‌ها بخواهیم متوقع باشیم، این بماند.

حال می‌گویند در تهران هرگونه تخفیفی از بلیت تئاتر خذف شده است! عزیز همدل، ما جهان اول نیستیم، نمی‌دانم سوم هستیم یا نه، (که لعنت بر این ترکیبات بی‌رحمانه فرهنگ‌های سیاسی) اما هر چه هستیم داعیه «بر فراز بودن» داریم و این «برفراز بودن»‌و ماندن، شرایطی دارد.

گاه اجرا و تامین این شرایط، لازم است با تقلید توأم شود، هر چند که پارچه این لباس به تنمان خوش قواره نباشد و دوخت و برش و چه و چه‌اش شایسته نقد باشد! اما خودمانیم، به جایی از عالم هم برنمی‌خورد اگر روزی، عده‌ای «نازک تن» و «پویا» و «کوشا» به دلایلی منطقی مشمول تخفیفی شوند که حس کنند حضور دارند و حضورشان ارزشی دارد و خاصه در عرصه فرهنگ، ذره‌بینی هم روی این افراد و اشخاص است و خلاصه گوشه‌ای از جهان را زیرسایه تن نازکشان دارند.

راستی ما امروز هم دانشجوی «پویا» و «کوشا» و «نازک تن» و «نازک‌اندیش» داریم؟ بگذریم...

باور کنید دیگر حوصله‌اش نیست که این اما و اگرها را کش دهم.بیایید فکر کنیم حرکت ما روبه توسعه و گسترش است و اصلا ما هم «جهان اول»‌هستیم. چیزی از جایی کم می‌شود؟ بگذارید فکر کنیم که دانشجویان امروز هم‌چون گذشته عاشق‌اند و قلبشان برای تئاتر می‌تپد؛ بگذارید بیندیشیم که همه چیز روبه‌راه است!

فرض محال که محال نیست، هست؟

* نویسنده ، کارگردان و مدرس تئاتر