به گزارش همشهری آنلاین، یادداشتی را که از نظر میگذرانید، مقالهای از «سعید نفیسی» در روزنامه اطلاعات است که بعد از رسمی شدن عنوان ایران، دلایل و توجیه تاریخی و فرهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است.
متن کامل یادداشت سعید نفیسی که با عنوان «از این پس همه باید کشور ما را بنام ایران بشناسند» منتشر شده بود، به این شرح است:
«کسانی که روزنامههای هفته گذشته را خواندهاند شاید خبر بسیار مهمی را که انتشار یافته بود با کمال سادگی برگزار کرده باشند، خبر این بود که دولت ما به تمام دول بیگانه اخطار کرده است که از این پس در زبانهای اروپایی نام مملکت ما را باید «ایران» بنویسند.
در میان اروپائیان این کلمه ایران تنها اصطلاح جغرافیایی شده بود و در کتابهای جغرافیا دشت وسیعی را که شامل ایران و افغانستان و بلوچستان امروز باشد فلات ایران مینامیدند و مملکت ما را به زبان فرانسه «پرس» و به انگلیسی «پرشیا» و به آلمانی «پرزین» و به ایتالیایی «پرسیا» و به روسی «پرسی» میگفتند و در سایر زبانهای اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود.
سبب این بود که هنگامی که دولت هخامنشی را در سال ۵۵۰ پیش از میلاد یعنی در ۲۴۸۴ سال پیش کوروش بزرگ پادشاه هخامنش تشکیل داد و تمام جهان متمدن را در زیر رایت خود گرد آورد چون پدران وی پیش از آن پادشاهان دیاری بودند که آن را «پارسا» یا «پارسوا» میگفتند و شامل فارس و خوزستان امروز بود مورخین یونانی کشور هخامنشیان را نیز بنابر همان سابقه که پادشاهان پارسی بودهاند «پرسیس» خواندند و سپس این کلمه از راه زبان لاتین در زبانهای اروپایی به «پرسی» یا «پرسیا» و اشکال مختلف آن در آمد و صفتی که از آن مشتق شد در فرانسه «پرسان» و در انگلیسی «پرشین» و در آلمان «پرزیش» و در ایتالیایی «پرسیانا» و در روسی «پرسیدسکی» شد و در زبان فرانسه «پرس» را برای ایران قدیم پیش از اسلام (مربوط به دوره هخامنشی و ساسانی) و «پرسان» را برای ایران بعد از اسلام معمول کردند.
تنها در میان علما و مخصوصا مستشرقین معمول شده که کلمه ایران را برای تمام علوم و تمدنهای قدیم و جدید مملکتها و نژادها به کار بردند و از آن در فرانسه «ایرانین» و در انگلیسی «ایرانیان» و در آلمانی «ایرانیش» صفت اشتقاق کردند و این کلمه را شامل تمام تمدنهای ایران جغرافیائی امروز و افغانستان و بلوچستان و ترکستان (تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان امروز) و قفقاز و کردستان و ارمنستان و گرجستان و شمال غربی هندوستان دانستند و به عبارت آخری یک نام عام برای تمام ممالک ایرانی نشین و یک نام خاص برای کشوری که سرحدات آن در نتیجه تجاوزهای دول بیگانه از شمال و مشرق و مغرب در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تعیین شده بود وضع کردند.
اما کلمه ایرانی یکی از قدیمترین الفاظی است که نژاد آریا با خود به دایره تمدن آورده است این شعبه از نژاد سفید که سازنده تمدن بشری بوده و علمای اروپا آن را به اسم هند و اروپایی و یا نژاد هندو و ژرمنی و یا هند و ایرانی و یا هند و آریائی خواندهاند از نخستین روزی که در جهان نامی از خود گذاشته است خود را به اسم آریا نامیده و این کلمه در زبانهای اروپائی «آرین» به حال صفتی یعنی منسوب به آریا و آری متداول شده است.
این نژاد از یکسو از سواحل رود سند و از سوی دیگر تا سواحل دریای مغرب را فرا گرفته یعنی تمام ساکنین مغرب و شمال غربی هندوستان و افغانستان و ترکستان و ایران و قسمتی از بینالنهرین و قفقاز و روسیه و تمام اروپا و آسیای صغیر و فلسطین و سوریه و تمام آمریکای شمالی و جنوبی را به مرور زمان قلمرو خود ساخته است تمام زبانهای ملل مختلف آن با یکدیگر روابط و مناسبات گوناگون دارد. تمام مظاهر فکر و تمدن آن با یکدیگر مربوط است. داستانها و معتقدات آن همواره با یکدیگر پیوستگی داشته و همواره کره زمین مظهر خیر و شر آن بوده است. در اوستا که قدیمترین آثار کتبی این نژادست ناحیهای که نخستین مهد زندگی و نخستین مسکن این نژاد بوده است به اسم «ایران وئجه» نامیده شده یعنی سرزمین آریاها و نیز در اوستا کلمه «ابریا» برای همین نژاد ذکر شده است.
در زمانی که سلسله هخامنشی تمام ایران را در زیر رایت خود در آورده معلوم نیست که مجموعه این ممالک را چه مینامیدهاند زیرا که در کتیبههای هخامنشی تنها نام ایالات و نواحی مختلف قلمرو هخامنشی برده شده و نام مجموع این ممالک را ذکر نکردهاند. قطعا میبایست در همان زمان هم نام مجموع این ممالک لفظی مشتق از آرای باشد زیرا که تمام ساکنین این نواحی خود را آریائی مینامیدهاند و لفظ آریا در اسامی نجبای این ممالک بسیار دیده شده است. قدیمیترین سند کتبی که در جهان موجود است و ضبط قدیم کلمه ایران در آن میتوان یافت گفته آرا نوستن جغرافیادان معروف یونانی است که در قرن سوم پیش از میلاد میزیسته و کتاب وی از میان رفته ولی استرابون جغرافیادان مشهور یونانی از آن نقل کرده و وی آن را «آریانا» ضبط کرده. از این قرار لااقل در دو هزار و دویست سال پیش این کلمه معمول بوده است.
بنابراین قدیمیترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساختهاند و سپس به مرور زمان ابریان، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران، ایران (به کسر اول و سکون دوم) بدل شده است و در ضمن اران (به کسر اول) نیز میگفتهاند. چنان که پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبهها نام خود را پادشاه ایران و اران مینوشتهاند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکهها لفظ انیران هم دیده میشود زیار که الف مفتوح در زبان پهلوی علامت نفی و تجزیه بود و انیران یعنی بجز ایران و خارج از ایران و مراد از آن ممالک دیگر بوده است که ساسانیان گرفته بودند.
در همین دوره ساسانی لفظ ایرانشهر یعنی شهر ایران (دیار و کشور ایران) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم «دل ایرانشهر» مینامیدند. کلمه ایرانشهر را فردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به کار بردهاند. پس مراد از ایرانشهر تمام مملکت ساسانیان بوده است چنان که تا زمان حمدالله مستوفی قزوینی مولف نزهت القلوب که در اواسط قرن هشتم هجری بوده یعنی تا چهارصد سال پیش همین نکته رواج داشته است و وی حدود ایران را چنین معلوم میکند: از مشرق رود سند و کابل و ماوراءالنهر و خوارزم، از مغرب اران (ماوراء قفقاز) تا قلمرو روم و سوریه از شمال ارمنستان و روسیه و دشت قپچاق و دربند و از جنوب صحرای نجد بر سر راه مکه و خلیج فارس.
اما کلمه ایران که اینک در میان ما و اروپائیان معمول است و لفظ جدید همان کلمهای است که در زمان ساسانیان معمول بوده در دوره بعد از اسلام همواره متداول بوده است و فردوسی ایران و ایرانشهر و ایران زمین را همواره استعمال کرده و حتی شعرای غزنوی نیز ایرانشهر و ایران را در اشعار خود آورده و پادشاهان این سلسله را خسروان این دیار دانستهاند.
پس از این که اروپائیان مملکت ما را در عرف زبان خود پرس یا نظایر آن مینامیدند و این عادت مورخین یونانی و رومی را رها نمیکردند چه از نظر علمی و چه از نظر اصطلاحی به هیچ وجه منطق نداشت زیرا که هرگز اسم این مملکت در هیچ زمان پراس یا کلمهای نظیر آن نبوده و همواره پارس یا پرس نام یکی از ایالات آن بوده است که ما اینک فارس تلفظ میکنیم.
حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت ما را همچنان که ما خود همواره نامیدهایم ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند. شکر خدای را که این اقدام مهم در این دوران فرخنده به عمل آمد و این دیاری که نخستین وطننژاد آرای بوده است به همان نام تاریخی و باستانی خود خوانده خواهد شد.
اینک در پایان این کار مهمی که به صرفه تاریخ ایران صورت گرفته است جای آن دارد که ما نیز در میان اصطلاح باستانی زمانی ساسانی و ادبای ایران را زده کنیم و مملکت ایران را هم پس از این ایرانشهر بنویسم و بگوییم زیرا گذشته از آن که یادگار حشمت و شکوه ساسانیان را زنده کردهایم و دیار اردشیر بابکان و انوشیروان را به همان نامی که ایشان خود میخواندهاند نامیدهایم که کلمه بسیط را به جای دو لفظ مرکب به کار بردهایم و امیدوارم که این پیشنهاد در همان پیشگاهی که پاسبان تمام بزرگیهای گذشته و آینده ایران است پسندیده و پذیرفته آید.
- چگونه نام کشور ما در مجامع بین المللی از پرس و پرشیا به Iran تغییر یافت؟
بعیدی نژآد در سال ۹۵ درباره تحلیل این تغییر نام نوشت: آیا تصمیم حکومت سابق ایران توانست نام کشور ما به لاتین را از "پرس" و"پرشیا" به Iran تغییر دهد؟
نام سرزمین کهن ما برای قرون و اعصار برای ما فارسی زبانان همواره ایران بوده است اما نام لاتین سرزمین ما همواره تا هشتاد سال پیش "پرس" و "پرشیا" و مشتقات مشابه آن در دیگر زبانهای خارجی بوده است که از ریشه نام یونانی "مملکت پارس" گرفته شده است. در اول فروردین سال ١٣١٤ خورشیدی مصادف با ٢١ مارس ١٩٣٥ میلادی وزارت امور خارجه ایران با ارسال یادداشتی به سفارتخانه های کشورهای مقیم در تهران از کشورهای متبوع آنها درخواست نمود که از این به بعد در زبانهای خارجی برای اشاره به ایران بجای کلمه "پرس" و "پرشیا" در فرانسه و انگلیسی و یا معادل آنها در دیگر زبانهای خارجی از کلمه "Iran" استفاده کنند.
این درخواست با سؤال و ابهامات زیادی روبرو شد تا جایی که با ورود این کلمه به مکاتبات و رسانه ها عده ای که هنوز با کلمه خارجی Iran آشنا نشده بودند فکر کردند این هم نام سرزمین جدیدی است که همزمان با استقلال یافتن کشورهای جدیدی مانند عراق و سوریه و اردن در خاورمیانه بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی و یا دیگر کشورهای جدید شمال آفریقا به صحنه گیتی آمده است. خیلی ها هم نمی فهمیدند که چه اصراری است که خارجی ها باید نام پرس و پرشیا را که ریشه ای چندهزار ساله از زمان کاربرد آن در منابع یونانی و رومی و اروپایی داشته است با کلمه ای نامأنوس برای آنها،هر چقدر هم صحیح باشد، جایگزین سازند. هر کسی با مراجعه به فرهنگهای لغت بخوبی میتوانست ببیند که در دهها مورد، کلمه "پرس"و یا "پرشیا" نه فقط به جغرافیای ناحیه ایران بلکه بعنوان صفتی برای معانی متعدد فرهنگی و تاریخی مربوط به تمدن ایران اطلاق میشوند. عبارات و توصیفهایی چونPersian poetry Persian music , persian language ، Persian Culture تا Persian Gulf نمونه های زیادی از این موارد هستند که نمیتوان فقط با تغییر یک کلمه پرشیا از آن و جایگزینی Iran الزاما معانی قبلی آنها را افاده نمود. هر چند در همان زمان برخی نویسندگان با توضیحاتی بعضی مبانی فرهنگی برای این تغییر در برخی از نوشته ها ارائه کردند اما با نگاهی به تحولات آن دوره میتوان بخوبی دریافت که مبنای این تصمیم ملاحظات سیاسی حکومت وقت ایران با ترغیب حکومت آلمان نازی بود.
در سالهای ١٩٣٣ و ١٩٣٤ حکومت نازی در آلمان در چارچوب اندیشه سیاسی حکومتی خود و برای اثبات برتری نژادی ملت آلمان یک منشور ایدئولوژیک تهیه کرده بود که متکی به مطالعات گسترده برخی از محققین آلمانی در موضوع نژادهای انسانی بود. یافته های این محققین با اهداف سیاسی هیتلر کاملا همخوانی داشت و میتوانست ادعای هیتلر در اثبات ایدئولوژی برتری نژادی او را به اثبات برساند. بر اساس این مبانی، پاک ترین نژاد اروپایی، ریشه خالص آلمان از ریشه نژاد آریایی بود که بهیچوجه با نژاد یهودی مخلوط نشده بود، چرا که اختلاط نژادی با نژاد یهودیان که برای اقوام بسیاری در اروپا بوقوع پیوسته است آن نژادها را از پاکی و خلوص خود خارج نموده و حتی آنها را از ماهیت انسانی خود عاری نموده است. نمونه بارز این تخریب نژادی در میان اقوام اروپایی از نظر منشور نژادی حکومت هیتلر، اقوام اسلاو بودند که بعلت اختلاط با یهودیها از رتبه انسانیت تنزل یافته و به رتبه حیوانی رسیده بودند. این اقوام که نژاد عمده کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان را شامل میشوند همه بعلت اختلاط با یهودیان از انسانیت خارج شده بودند. مبنای کشتار یهودیان و اقوام اسلاو توسط حکومت هیتلری تا مرحله سوزاندن آنهادر کوره های آتش سوزی نیز همین تئوری نژادی بود. نیروهای آلمانی که این انسانها را به قتل رسانده و در آتش می سوزاندند، آنها را در حد حیواناتی بی درک و شعور قلمداد میکردند که حیات آنها تنها به آلوده کردن بیشتر نژاد پاک آلمانی می انجامید و چه بهتر که هر چه زودتر از کره ی زمین پاکسازی میشدند.
در همین چارچوب تفکر نژادی هم بود که بر اساس اسنادی که بعدها منتشر شد، مقامات عالی آلمان در سالهای ١٩٣٣ و ١٩٣٤ دولت وقت ایران را ترغیب نمودند که با توجه به برتری نژاد آریایی و با در نظر گرفتن اینکه ایران نیز خاستگاه اصلی نژاد آریایی در ایران است، با تغییر نام کشور خود از "پرس" و "پرشیا" به Iran در زبانهای اروپایی ریشه تمدنی آریایی خود را به دنیا معرفی نماید. به زعم آنها این اعلام همچنین میتوانست بمعنای آغاز عصر جدیدی در تاریخ ایران بعد از دوره های پادشاهی گذشته به اروپا هم باشد، دوره ای که شاه ایران میخواهد ایران را به دوره جدیدی از تمدن و پیشرفت نوین رهنمون گردد. این نوع گفتمان جدید اتفاقا با اندیشه رضا خان که در آغاز دوره دوم حکومت خود با توجه به تسلط بیشتر خود بر اوضاع داخل ایران جاه طلبیهای زیادی را در سر میپرورانید و به ایجاد روابطی نزدیکتر با هیتلر بعنوان قدرت مسلط در اروپا و قدرتی فراتر از قدرتهای سنتی روس و انگلیس می اندیشید، انطباق می یافت.
بدین ترتیب با وجود ابهام و عدم اشتیاق بسیاری در کشورهای خارجی برای استفاده از ترمینولوژی جدید و جایگزین کلمات "پرس و پرشیا" و مشابه آنها در زبانهای مختلف، نام رسمی لاتین ایران بمرور در اسناد و رسانه های بین المللی رایج شد اما بر خلاف خوشبینی اولیه این امر به متروک شدن کلمات "پرس" و "پرشیا" و مشتقات آنها منجر نگردید. و این واقعیت خود را چنان تحمیل کرد که بعد از حدود شانزده سال دولت ایران با اصلاح دستور قبلی طی دستورالعمل جدیدی استفاده از "پرس" و "پرشیا" و نام لاتین ایران را هر دو صحیح و کاربرد آنها بجای یکدیگر را قابل قبول اعلام نماید.
در عمل امروز در زبانهای خارجی عموما وقتی به اسم کشور ما اشاره میشود از نام لاتین ایران و وقتی به وجوه تاریخی، فرهنگی و تمدنی ایران یا حتی اسامی تاریخی مهمی اشاره میشود از مشتقات کلمه "پرس و پرشیا" استفاده میشود. بر همین اساس در بسیاری از موزه های دنیا مشتقات کلمه "پرشیا" استعمال بسیار زیادی دارد و هیچ موزه ای نتوانسته است به حذف نام "پرس و پرشیا" که به دوره بسیار مهمی از تاریخ و تمدن کهن ایرانی تعلق دارد رضایت بدهد. و اینها همه بر گرفته از ریشه تاریخی و تمدنی این فرهنگ کهن است که غبار تصمیمات سیاسی نتوانسته و نمیتواند بر آن سایه افکند."