به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، حجتالاسلام مهدی طائب در گفتوگویی به موضوع انجمن حجتیه پرداخت و نظر امام خمینی درباره استفاده انجمن از سهم امام و واکنش حجتیهایها به فتوای آیتالله خوئی در دوران جنگ را بیان کرده است. او معتقد است برخی از اعضای انجمن بعد از انقلاب نفوذی شدند.
اما عمادالدین باقی که اوایل انقلاب کتابی درباره این انجمن با عنوان «در شناخت حزب قاعدین» نوشت، بعدا نظرات خودش را درباره این انجمن تعدیل کرد و گفت یک بار مشغول ورقزدن کتاب بودم، درحالیکه ادبیات بهکاررفته در آن را فراموش کرده و از فضای آن سالهای نخستین انقلاب هم دور شده بودم، متوجه شدم که آن کتاب بیشتر یک فحشنامه بوده تا یک کار تحقیقی.
باقی در گفتوگویی گفته است: «اما مواضع و بیانیههای انجمن بعد از انقلاب، کاملا در جانبداری از انقلاب و امام خمینی بوده. بااینحال نیروهای انقلابی نمیتوانستند گذشته این افراد را فراموش کنند و به آنها بدبین بودند. یکی از انتقاداتی که به اعضای انجمن وارد میشد این بود که شما «انقلابی بعد از انقلاب» هستید. این انتقاد نشان میدهد که موضع انجمن بعد از انقلاب تقابل با انقلاب نبود، ولی در آن فضا جو انقلابیگری تا حدی شدید بود که بسیاری از معیارهای دیگر نادیده گرفته میشد. مثلا خیلی از چهرههای فرهنگی که نسبتی با سیاست نداشتند در این فضا منزوی و حذف شدند. با توجه به اینکه انجمن افراد زیادی را جذب کرده بود، بعد از انقلاب طبیعتا این افراد در مناصب مختلف حضور پیدا کردند و این حضور را اما نیروهای انقلاب حمل بر نفوذ عوامل انجمن حجتیه کردند؛ همان تصوری که درباره منافقین وجود داشت و عدهای میگفتند که اینها آدمهای خود را به داخل مجموعه حکومت میرسانند. لذا با انجمن حجتیه برخورد تندی کردند و فضا آنقدر تند شد که نهتنها به انجمن حمله میشد بلکه حتی اجازه دفاع هم به اعضای آن داده نمیشد...».
انجمن حجتیه، مقارن با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، توسط شیخ محمود ذاکرزادهتولاییحلبی، با انگیزه مبارزه با فرقه بهائیت، تأسیس شد. این انجمن از یک ساختار تشکیلاتی پیچیده سراسری و کمیتههای: تدریس، تحقیق، نگارش، ارشاد، ارتباط با خارج و کنفرانسها برخوردار بوده است. انجمن حجتیه اعتقاد به جدایی دین از سیاست داشت و مخالف با قیام و انقلاب بود. به اعتقاد انجمن حجتیه، هر حکومت دینی، (قبل از ظهور امام زمان(عج)) منجر به شکست میشود و تشکیل حکومت سد باب مهدویت و حکومت جهانی است.
این افکار در نهایت خربزهای شد زیر پای انجمن. چون انجمن تا نزدیک انقلاب، راهپیماییهای مردم ایران و افکار امام خمینی(ره) را محکوم میکرد، ولی پس از آن یکدفعه تغییر موضع داد. بعد از انقلاب به تدریج جلسات آن تعطیل شد و بر اثر فشار عدهای از اعضای آن تغییر اساسنامه داد و در پی سخنرانی امام خمینی(ره) در ۵ مرداد سال ۱۳۶۲ به طور رسمی اعلامیه تعطیلی داده است، هرچند به صورت غیررسمی ممکن است فعال باشد.
طائب در این گفتوگو گفته است: «قبل از سال ۴۹ حرکت انجمن یک حرکت بیسروصدا بود. در درون انجمن این اصطلاح که ما حکومت اسلامی نداریم هنوز ظهور و بروز نکرده بود. تقریبا بهعنوان یک سرّی بین افراد بود و خیلی از مؤمنینی که در انجمن حضور داشتند از این جریان خبر نداشتند.
نمونهاش مرحوم آیتالله خزعلی بود. ایشان یک روحانی انقلابی مبارز بود، انجمن را تأیید میکرد و به نوعی در انجمن حجتیه حضور داشت و از آن سرّی که اینها داشتند مبنیبر تقیه در برابر شاه خبری نداشت. انجمنیها بین خودشان گفتند که آقای خمینی بعد از سرنگونی شاه چه کاری میخواهد انجام بدهد؟ میخواهد حکومت اسلامی تشکیل بدهد. بعد گفتند حکومت اسلامی متعلق به امام زمان است و حاکم حکومت اسلامی باید معصوم باشد. این حرف از کجا آمده؟ گفتند در روایت داریم هر پرچمی قبل از امام زمان بالا برود طاغوت است.
برخی در پاسخ به انجمنیها گفتند که ایشان نمیخواهند حکومت درست کنند میخواهند ظلم را برطرف کنند. انجمنیها در پاسخ با اشاره به یک روایتی که از لحاظ سند ضعیف هم هست و در مقدمه صحیفه سجادیه آمده، گفتند: در روایت داریم که هر کسی بخواهد مقابل ظلمی قیام کند فقط بر سختی ما اضافه کرده و موجب ناراحتی ما میشود. منظورشان از بیان این روایت این بود که برای دفع ظلم قیام نکنیم. این تفکر در باطن انجمن قرار داشت و در سال ۵۰ کشف شد. عدهای از علمای انقلابی به امام نامه نوشتند و مواضع انجمنیها در قبال حکومت اسلامی را بیان کردند. امام هم وقتی از مواضع اینها باخبر شد، فرمودند دیگر به اینها «سهم امام» ندهید».
طائب در ادامه گفته است: «انجمن به دلیل اینکه در تفکر خودشان به طور مبنایی ایجاد حکومت قبل از امام زمان را ممنوع میدانست نمیتوانست با جمهوری اسلامی منطبق شود، ولی از طرف دیگر هم خودش را به تبلیغ برای امام زمان مقید میدانست. قبل از انقلاب تفکرشان هم این بود که اگر ما با شاه مبارزه کنیم از بین میرویم لذا گفتند که در حکومت بروید مشغول شوید. خیلی از این آقایان انجمنی در رژیم پهلوی مشغول به کار بودند. بعد از انقلاب هم که دیدند حکومت شبهاسلامی شده است گفتند بروید و جذب سیستم شوید، اما تفکرات خودمان را تبلیغ و اجرا کنیم و بهاینترتیب خیلی از این آقایان نفوذی شدند».
اما عمادالدین باقی پیشتر در واکنش به این ادعا گفته است: «اعضای انجمن، نیروهای آموزشدیده و کیفی بودند و طبیعتا در ارگانها و نهادها هم بیشتر حضور داشتند. خیلی از بچههای انقلاب بالاخره زمانی گذرشان به انجمن حجتیه افتاده بود و این سابقه هم بر دیگران آشکار بود. لذا باعث شد که خیلیها تصور داشته باشند این افراد نفوذی هستند. این امکان وجود داشت که در بعضی نهادها افرادی به صورت سیستماتیک و با هدف و برنامه نفوذ کرده باشند ولی اوایل انقلاب به نحوی عمل شد که گویی انجمن حجتیه مثل یک سازمان مخفی زیرزمینی قصد تخریب دارد. حتی بعضیها آنقدر که از انجمن حجتیه احساس خطر میکردند از منافقین احساس خطر نمیکردند. تصور میکردند که همه حکومت در قبضه انجمن حجتیه است».
طائب درباره رابطه مراجع با انجمن حجتیه گفته است: «انجمنیها اکثرا مقلد آقای خویی بودند و مخاطبینشان را هم به تقلید از ایشان دعوت میکردند... وقتی من فتوای آقای خویی را در مدرسه علوی اعلام کردم آمدند گفتند چرا این فتوا را اینجا بیان کردید؟ در صورتی که خود را مقلد آیتالله خویی میدانستند.
آقای خویی در آن فتوا فرموده بودند اگر ولیفقیه جهاد ابتدایی را جایز بداند حق دارد چه برسد به دفاع. در صورتی که انجمنیها اعلام میکردند جهاد ابتدایی در دوران غیبت حرام است. تمامی مباحث شرعی در مدرسه علوی را از زبان آقای خویی اعلام میکردند. وقتی فتوای آقای خویی را خواندم ۵۰ نفر اعلام آمادگی کردند و مسئولین مدرسه فکر اینجا را نکرده بودند. انجمنیها هر مرجعی را که مطابق منافعشان حرف میزد قبول داشتند...».
عمادالدین باقی در پژوهش جدیدی که درباره انجمن حجتیه داشته، به این نتیجه رسیده است که «هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی چون عضو انجمن حجتیه است و سابقه انقلابی نداشته از حقوقی محروم باشد. همان اندازه که کسی به خودش حق میدهد از انجمن حجتیه انتقاد کند، انجمن هم حق دارد از خودش دفاع کند. در منطق حقوقبشری انجمن حجتیه با سایر گروهها مثل حزب جمهوری اسلامی، جمعیت مؤتلفه و... و با پیروان فرقهها و گروهها مذاهب دیگر از لحاظ حقوق قانونی و انسانی مساوی هستند. هیچ دلیلی ندارد که یکی خودی محسوب شود و امتیاز بیشتری ببرد. هیچوقت عقاید و ایدئولوژیها نیستند که حقوق را برای افراد ایجاد میکنند، هر کس با هر ایدئولوژی از حیث حقوق شهروندی برابری دارد...».